عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا)  ( ج‏2، ص 36تا38 ) شماره‌ی 1061

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره تربيتی ‌ اخلاقی > سخنان اخلاقی امام > شکر از خدا
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > توحيد > نعمت ‌ نعمتهای الهی > ضرورت قدرشناسی از نعمتهای الهی
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام علی (عليه السلام) > اصحاب امام علی (عليه السلام) > سلمان فارسی
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام علی (عليه السلام) > اصحاب امام علی (عليه السلام) > ابوذر

خلاصه

عبدالعظيم بن عبدالله حسنیّ از امام جواد از علی بن موسی از پدران گرامی اش از جدّش عليهم السلام روايت کرده که فرمود: « سلمان ، ابوذر را به خانه اش دعوت کرد و برای پذيرايی او دو قرص نان آورد. ابوذر آنها را برداشت و گردانيد و نگاهی به پشت آن انداخت. سلمان از او پرسيد : منظورت از اين کار چه بود؟ ابوذر گفت : خواستم ببينم مبادا درست بخته نشده باشد . سلمان سخت خشمگين شد و گفت چقدر پر جراتی که اين دو قرص نان را می گردانی که ببينی آيا پخته است يا خمير؟! به خدا قسم در اين نان، آبی است که در زير عرش بوده و فرشتگان تلاش کرده اند تا آن را به باد رسانيده و آن باد، آن را به ابرها رسانده و ابرها کوشش کرده اند تا آن را به زمين رسانده اند، و رعد و برق ويک عدّه فرشته مامور اين کار بوده اند تا آن را به جايگاه آن در زمين پخش نموده اند ، و زمين نيز بر روی آن کارهايی انجام داده، از جمله چوب و آهن و حيوان و آتش و هيزم و نمک – و آنچه را که نگفتم خيلی بيش تر از اين هاس که نام برد – همه و همه در کار بوده اند تا اين نان به دست آمده، حالا تو چگونه خواهی توانس شکر اين را به جای آوری ؟ ابوذر گفت: من به درگاه الهی توبه می کنم و از او آمرزش می خواهم و همچنين از شما از کاری که کردم و تو از آن خوشت نيامد ، عذر می خواهم .»

متن فارسی

عبدالعظيم بن عبدالله حسنیّ از امام جواد از علی بن موسی از پدران گرامی اش از جدّش عليهم السلام روايت کرده که فرمود: « سلمان ، ابوذر را به خانه اش دعوت کرد و برای پذيرايی او دو قرص نان آورد. ابوذر آنها را برداشت و گردانيد و نگاهی به پشت آن انداخت. سلمان از او پرسيد : منظورت از اين کار چه بود؟ ابوذر گفت : خواستم ببينم مبادا درست بخته نشده باشد . سلمان سخت خشمگين شد و گفت چقدر پر جراتی که اين دو قرص نان را می گردانی که ببينی آيا پخته است يا خمير؟! به خدا قسم در اين نان، آبی است که در زير عرش بوده و فرشتگان تلاش کرده اند تا آن را به باد رسانيده و آن باد، آن را به ابرها رسانده و ابرها کوشش کرده اند تا آن را به زمين رسانده اند، و رعد و برق ويک عدّه فرشته مامور اين کار بوده اند تا آن را به جايگاه آن در زمين پخش نموده اند ، و زمين نيز بر روی آن کارهايی انجام داده، از جمله چوب و آهن و حيوان و آتش و هيزم و نمک – و آنچه را که نگفتم خيلی بيش تر از اين هاس که نام برد – همه و همه در کار بوده اند تا اين نان به دست آمده، حالا تو چگونه خواهی توانس شکر اين را به جای آوری ؟ ابوذر گفت: من به درگاه الهی توبه می کنم و از او آمرزش می خواهم و همچنين از شما از کاری که کردم و تو از آن خوشت نيامد ، عذر می خواهم .» همچنين حضرت عليه السلام فرمود: « روزی سلمان، ابوذر را مهمان کرد و از کيسه خود قطعه ای نان خشک بيرون آورد و آن را از کوزه خود آب زد . ابوذر گفت : چقدر خوب بود اگر همراه اين نان کمی هم نمک بود . سلمان برخاست و از خانه بيرون رفت و کوزه خود را گرو گذاشت و نمکی تهیّه کرد و به خانه آورد و نزد او گذاشت . ابوذر لقمه ای از آن نان را بر می داشت و بر آن نمک می پاشيد و می خورد و می گفت سپاس خدايی را که قناعت را روزی ما کرد . سلمان به ابوذر گفت : اگر تو قناعتی داشی ، کوزه من الان در گرو نبود.»

متن عربی

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الصُّوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو تُرَابٍ عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی الرُّویَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیُّ عَنِ الْإِمَامِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِيهِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَی عَنْ أَبِيهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ‏ دَعَا سَلْمَانُ أَبَا ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا إِلَی مَنْزِلِهِ فَقَدَّمَ إِلَیْهِ رَغِيفَیْنِ فَأَخَذَ أَبُو ذَرٍّ الرَّغِيفَیْنِ فَقَلَبَهُمَا فَقَالَ سَلْمَانُ یَا أَبَا ذَرٍّ لِأَیِّ شَیْ‏ءٍ تَقْلِبُ هَذَیْنِ الرَّغِيفَیْنِ قَالَ خِفْتُ أَنْ لَا یَکُونَا نَضِيجَیْنِ فَغَضِبَ سَلْمَانُ مِنْ ذَلِکَ غَضَباً شَدِيداً ثُمَّ قَالَ مَا أَجْرَأَکَ حَیْثُ تَقْلِبُ هَذَیْنِ الرَّغِيفَیْنِ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ عَمِلَ فِی هَذَا الْخُبْزِ الْمَاءُ الَّذِی تَحْتَ الْعَرْشِ وَ عَمِلَتْ فِيهِ الْمَلَائِکَةُ حَتَّی أَلْقَوْهُ إِلَی الرِّيحِ وَ عَمِلَتْ فِيهِ الرِّيحُ حَتَّی أَلْقَتْهُ إِلَی السَّحَابِ وَ عَمِلَ فِيهِ السَّحَابُ حَتَّی أَمْطَرَهُ إِلَی الْأَرْضِ وَ عَمِلَ فِيهِ الرَّعْدُ وَ الْبَرْقُ وَ الْمَلَائِکَةُ حَتَّی وَضَعُوهُ مَوَاضِعَهُ وَ عَمِلَتْ فِيهِ الْأَرْضُ وَ الْخَشَبُ وَ الْحَدِيدُ وَ الْبَهَائِمُ وَ النَّارُ وَ الْحَطَبُ وَ الْمِلْحُ وَ مَا لَا أُحْصِيهِ أَکْثَرُ فَکَیْفَ لَکَ أَنْ تَقُومَ بِهَذَا الشُّکْرِ فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ إِلَی اللَّهِ أَتُوبُ وَ أَسْتَغْفِرُ إِلَیْهِ مِمَّا أَحْدَثْتُ وَ إِلَیْکَ أَعْتَذِرُ مِمَّا کَرِهْتُ قَالَ وَ دَعَا سَلْمَانُ أَبَا ذَرٍّ ره ذَاتَ یَوْمٍ إِلَی ضِیَافَةٍ فَقَدَّمَ إِلَیْهِ مِنْ جِرَابِهِ کِسْرَةً یَابِسَةً وَ بَلَّهَا مِنْ رَکْوَتِهِ فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ مَا أَطْیَبَ هَذَا الْخُبْزَ لَوْ کَانَ مَعَهُ مِلْحٌ فَقَامَ سَلْمَانُ وَ خَرَجَ وَ رَهَنَ رَکْوَتَهُ بِمِلْحٍ وَ حَمَلَهُ إِلَیْهِ فَجَعَلَ أَبُو ذَرٍّ یَأْکُلُ ذَلِکَ الْخُبْزَ وَ یَذُرُّ عَلَیْهِ ذَلِکَ الْمِلْحَ وَ یَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی رَزَقَنَا هَذَا الْقَنَاعَةَ فَقَالَ سَلْمَانُ لَوْ کَانَتْ قَنَاعَةٌ لَمْ تَکُنْ رَکْوَتِی مَرْهُونَةٌ

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی