عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا) ( ج2، ص 146 ) شمارهی 1563
موضوعات
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > اصحاب و راويان امام > اصحاب راستين > دعبل خزاعی
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > رويدادهای تاريخی در کلام امام رضا (عليه السلام) > گرفتاری دعبل خزاعی و ابراهيم بن عباس
خلاصه
حسين بن احمد بيهقی از صولیّ از احمد بن اسماعيل نقل کرد که گفت: هنگامی که علی بن موسی الرّضا عليهما السلام به ولايت عهدی منصوب شد، ابراهيم بن عباس و دعبل خزاعی (در سال 148 به دنيا آمده و در سال 246 وفات نموده است. برای مطالعه شرح حال او ر.ک: وفيات الأعيان، تاريخ بغداد) خدمت آن حضرت رهسپار شدند و رزين بن علی برادر دعبل نيز همراه ايشان بود، و از هم جدا نمی شدند. تا در بين راه به راهزنان برخورده و اموالشان به غارت رفت. و آنان ناچار به خارکنان پناه بردند، و از چهار پايان ايشان استفاده کرده، سوار شدند. و در اين باره ابراهيم بن عباس اين شعر را سروده و زمزمه می کرد:
اين چهارپايان پس از خارکشی به لاشه کشی (مقصود جسم خسته و مصيبت ديده صاحبانشان است که مال از دست داده اند) افتادند،
و اکنون در حال مستی و بيهوشی هستيم اما نه از شراب بلکه از شدّت ضعف و بی حالی. و پس از آن به رزين برادر دعبل گفت: تو آن را تمام کن، وی گفت: اگر بر آن حالت خوش و راحت قبل بوديد، در تمام احوال، حالتان يک جور بود و به خواری و ذلّت نمی افتاديد. و پس از وی به دعبل گفت: ای ابوعلی! تو آن را تمام کن، دعبل گفت: اکنون که هر چه داشتيم را از دست داديم، صبر و پايداری به خرج دهيد و آسان بگيريد و امروز را می گذرانيم و من از بيچارگی مجبورم برای مخارجم حتی کفش خود را بفروشم.
متن فارسی
حسين بن احمد بيهقی از صولیّ از احمد بن اسماعيل نقل کرد که گفت: هنگامی که علی بن موسی الرّضا عليهما السلام به ولايت عهدی منصوب شد، ابراهيم بن عباس و دعبل خزاعی (در سال 148 به دنيا آمده و در سال 246 وفات نموده است. برای مطالعه شرح حال او ر.ک: وفيات الأعيان، تاريخ بغداد) خدمت آن حضرت رهسپار شدند و رزين بن علی برادر دعبل نيز همراه ايشان بود، و از هم جدا نمی شدند. تا در بين راه به راهزنان برخورده و اموالشان به غارت رفت. و آنان ناچار به خارکنان پناه بردند، و از چهار پايان ايشان استفاده کرده، سوار شدند. و در اين باره ابراهيم بن عباس اين شعر را سروده و زمزمه می کرد:
اين چهارپايان پس از خارکشی به لاشه کشی (مقصود جسم خسته و مصيبت ديده صاحبانشان است که مال از دست داده اند) افتادند،
و اکنون در حال مستی و بيهوشی هستيم اما نه از شراب بلکه از شدّت ضعف و بی حالی. و پس از آن به رزين برادر دعبل گفت: تو آن را تمام کن، وی گفت: اگر بر آن حالت خوش و راحت قبل بوديد، در تمام احوال، حالتان يک جور بود و به خواری و ذلّت نمی افتاديد. و پس از وی به دعبل گفت: ای ابوعلی! تو آن را تمام کن، دعبل گفت: اکنون که هر چه داشتيم را از دست داديم، صبر و پايداری به خرج دهيد و آسان بگيريد و امروز را می گذرانيم و من از بيچارگی مجبورم برای مخارجم حتی کفش خود را بفروشم.
متن عربی
حَدَّثَنَا الْحَاکِمُ أَبُو عَلِیٍّ الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَیْهَقِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْخَصِيبِ قَالَ لَمَّا وُلِّیَ الرِّضَا ع الْعَهْدَ خَرَجَ إِلَیْهِ إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْعَبَّاسِ وَ دِعْبِلُ بْنُ عَلِیٍّ وَ کَانَا لَا یَفْتَرِقَانِ وَ رَزِينُ بْنُ عَلِیٍّ أَخُو دِعْبِلٍ فَقُطِعَ عَلَیْهِمُ الطَّرِيقُ فَالْتَجَئُوا إِلَی أَنْ رَکِبُوا إِلَی بَعْضِ الْمَنَازِلِ حَمِيراً کَانَتْ تَحْمِلُ الشَّوْکَ فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ وَ أَنْشَدَ أُعِيدَتْ بَعْدَ حَمْلِ الشَّوْکِ أَحْمَالًا مِنَ الْخَزْفِ / نَشَاوَی لَا مِنَ الْخَمْرِ بَلْ مِنْ شِدَّةِ الضَّعْفِ / ثُمَّ قَالَ لِرَزِينِ بْنِ عَلِیٍّ أَجِزْ هَذَا فَقَالَ فَلَوْ کُنْتُمْ عَلَی ذَاکَ تَصِيرُونَ إِلَی الْقَصْفِ / تَسَاوَتْ حَالُکُمْ فِيهِ وَ لَمْ تَبْقَوْا عَلَی الْخَصْفِ / ثُمَّ قَالَ لِدِعْبِلٍ أَجِزْ یَا بَا عَلِیٍّ فَقَالَ إِذَا فَاتَ الَّذِی فَاتَ فَکُونُوا مِنْ ذَوِی الظَّرْفِ / وَ خُفُّوا نَقْصِفِ الْیَوْمَ فَإِنِّی بَائِعٌ خف [خُفِّی] /
مخاطب
نوجوان ، جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران
قالب
سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه