عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا)  ( ج‏2، ص 166 ) شماره‌ی 1603

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > تعامل مامون با فضل بن سهل
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > تاريخ ولايتعهدی امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر: اين نوشته و شرطی است از سوی عبدالله مأمون اميرمؤمنان و ولی عهد او علیّ بن موسی برای ذوالریّاستين فضل بن سهل در روز دوشنبه هشتم ماه رمضان سال دويست و يکم (قمری) و آن روزی است که خداوند منّان کار خلافت اميرالمؤمنين را تمام و راسخ کرد و عقد ولايت عهدی را بست، و لباس سبز رنگ خلافت را به تن پوشانيد، و به آرزوی خويش در صلاج ولی خود و پيروز شدن بر دشمن رسيد.

متن فارسی

و در نسخه ی از کتاب الحباء و الشّرط روايتی يافتم که حضرت علی بن موسی الرضا عليهما السلام نامه ای به واليان و عمّال دولت درباره فضل بن سهل و برادرش نوشت، لکن کسی اجازه روايت آن کتاب را به من نداده است، جز آنکه در کتاب مزبور آن را ديده ام و آن چنين است: حمد و سپاس مخصوص خداوندس است که اول پديد آورنده، توانا و چيزه، نگهبان بر بندگان و خشم کننده بر گنهکارانشان است، آنکه تمامی مخلوقات در مقابل درگاهش سر تعظيم و اطاعت فرود آورده اند، و در بارگاه عزّتش همه ذليل و خوارند، هر چه هست تسليم قدرت اوست، و همگی در برابر سلطنت و سالاری و عظمت و بزرگی اش فروتنی کنند، و علم و آگاهی اش همه چيز را فرا گرفته، و شمار هر چيز بر او پيدا و آشکار است، هيچ بزرگی در پيشگاهش قابل نيست، و هيچ کوچک و حقيری از سايه لطف و رحمتش دور و بی بهره نخواهد بود. همو که ديده بينندگان او را در نيابد، و توصيف وصف کنندگان او به جايی نخواهد رسيد، آفريدن و فرمان دادن مختص اوست و مثل اعلا در آسمان ها و زمين است، و اوست توانا و نيرومند، دانا و درستکار. و سپاس بر خداوندی که آئين اسلام را قانون قرار داد، و آن را بر همه اديان برتری داد و شرف و کرامت و بزرگی بخشيد، و آن را دين استوار، پا برجا و غير قابل تغيير معرفی فرمود، و راه راستی که هر کس در آن قدم گذارد و بر طبق آن عمل خويش را به پايان ببرد، به منزل مقصود رسيده و گمراه نخواهد شد، و هر کس از آن روی گرداند راه نخواهد يافت. در آن دين، نور و برهان و شفا و بيان قرار داد، و آن را بوسيله فرشتگان برگزيده اش به سوی هر کس که او را به پيغمبری و رسالت انتخاب کرده بود فرستاد. اين پيامبران در ميان مردمی آمدند که اکنون رفته و جای خالی خويش را به ديگران داده اند، و آنان زمانی آمدند که از آن وقت خيلی گذشته و پايان پذيرفته، تا اينکه نوبت رسالت محمد مصطفی صلی الله عليه و اله رسيد، و پيامبران با آمدن او پايان يافتند، و او را آخرين پيامبر قرار داد، و از روی لطف و رحمت به سوی جهانيان فرستاد، و نيز وی را برای مؤمنين و راستگويان به عنوان بشارت دهنده فرستاد و ترساننده منکران و تکذيب کنندگان قرار داد تا حجتش بر خلق تمام باشد که هر کس پس از نمايان شدن حقّ از باطل، هلاک شد، هلاکت حقش باشد و هر کس اهل زندگی و حيات (طيبه) بود پس از آشکار شدن دلايل، دلش زنده بماند و راه درست و نادرست را بيابد. و براستی که خداوند شنوا و داناست. و باز سپاس مخصوص خداوندی است که ميراث نبوت را به اهل بيت رسولش عطا فرمود و علم و حکمت را نزد ايشان به امانت گذاشت. و آنان را کانون امامت و رهبری و امارت بر مردم کرد و دوستی ايشان را بر همه واجب ساخت، و محلّ و مقام آنان را بالا و والا قرار داد، و به پيامبرش امر کرد که از امت، خواستار مودّت و دوستی آنان باشد؛ چنان که گفت: (بگو: «من هيچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزديکانم [اهل بيتم]) (سوره مبارکه شوری، آيه 23) و توضيفاتی که درباره دوری آنان از پليدی، و معرفی پاکی و پاکيزگی آنان در کلام خود فرمود: (خداوند فقط می خواهد پليدی و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد) (سوره مبارکه احزاب، آيه 33). سپس اينکه مأمون نسبت به عترت پيغمبر صلی الله عليه و آله به نيکی رفتار نمود، و رابطه خانوادگی و رحمی که قطع شده بود را او وصل کرد، و انس و محبت فاميلی را بازگردانيد و تفرقه و جدايی بين خويشان را از ميان برداشت، و شکافی که در ميان جمعيت يک خاندان افتاده بود را التيام داد، و به اين ترتيب خداوند کينه ها و بدخواهی ها را به کلی از ميان برد، و به جای آن ياری و انس و همزيستی و محبت و دوستی واقعی را جايگزين نمود.و اينک به يمن و نگهداری و برکت و خير او و نيکويی اش و صله ای که او به جای آورد، دست های همه يکی شد، و مرام همه يکی و سخنشان واحد گشت، و افکار و انديشه های گوناگون يکی شد، و حقوق هر کس رعايت و ارث ها به جای خود بازگشت، و نيکی نيکوکاران را پاداش داد، و آزمايش آزمايش شدگان را ارج نهاد، و درجات دوری و نزديکی افراد به دستگاه حکومتی را بر اساس دينداری آنان قرار داد، و پس از اين امور، از آن فردی که سعی و کوشش او را پيش انداخته بود، قدردانی کرد و او را برتری داد و بر همه مقدّم نمود و او همين فضل بن سهل ذوالرياستين است، چون او را همکار صميمی ديد، و مشاهده کرد که او فردی است که به حقّ استوار است، و به دليل و برهان او گوياست، بر کارگزاران دولت سرپرست و آموزگار خوبی است، و نيز برای سواره نظامان فرمانده به جا و سزاواری است، و در نبردهای او صاحب نظر و با تدبر بوده و برای رعیّت برنامه دارد، و مردم را به مرام و مسلک او دعوت می کند، و به کسی که دعوت او را بپذيرد، پاداشمی دهد، و از آنکه از فرمان خليفه سرپيچی نموده و شانه خالی کند و يا نافرمانی از او سرزند، دوری می گزيند، و در نصرت و ياری او يگانه است، و شفابخش قلب های ناسالم و بيماران روحی است، و در دست نداشتن يا کم بودن مال يا نيافتن يار او را از اين اعمال، باز نمی دارد، و طمع، او را از راه مستقيم منحرف نمی سازد، و ترس و وحشت، او را از قصد و بينشش به سوی ديگر نمی کشاند، بلکه هنگامی که ترسانندگان و کسانی که ايجاد وحشت می کنند و چون رعد و برق آشوب به پا می نمايند، و در بسياری مخالفان و دشمنان و حيله گران، ثابت قدمتر و با عزم تر و مصمّم تر، و چاره انديش تر و با تدبيرتر می شود، و با کمال جدیّت از مأمون و حقوقش دفاع می نمايد، و بسوی او بيشتر و بهتر مردم را می خواند، تا زمانی که دندان گمراهی را شکست و تيزی شمشيرشان را کُند نمود، و ناخن هايشان را چيد، و شوکت آنان را از بيخ و بُن برکند، و پشت همه را چون ملحدان بر دين به خاک ماليد؛ همان ها که عهد شکستند و در امر او سستی نشان دادند، و حقّ او را کوچک شمردند و آن را بی اهميت تلقّی نمودند، آن کسانی که از اخطارات او در امان بودند، به علاوه آثار ذوالرياستين در اصناف امّت های مشرک، و حدود و ممالک اسلامی را که خداوند بوسيله او افزون ساخت، -همان ها که از آن خبر داريد و برای شما گفته اند و مطالبی که خود شما برای ديگران گفته ايد – معلوم و آشکار است. و تشکّر ذوالرّياستين و قدرشناسی او از موقعیّت اميرالمؤمنين مأمون به جايی رسيد که همه اختيارات ب هاو واگذار شد. او و برادرش ابومحمّد بن سهل - که پاک و خوش طينت، و خوش اخلاق بود و سيرت پسنديده ای داشت – برای احقاق حق امير، جانفشانی بسيار کردند به اندازه ای که از گذشتگان پيشی گرفته و بر همه رستگاران برتری يافت. در برابر اين زحمات و کارها اميرالمؤمنين به عنوان پاداش به او اموال بسيار و اراضی وسيع و پهناور، و جواهرات بی شمار عطا کرد؛هر چند همه اين ها، مزد فعالیّت يک روز او، و يک مقام از مقاماتی که او گذراند نيست. لکن با اين همه، او از جهت بی رغبتی در اين ها و همّت بلندی که داشت، و افزوده ساختن مال مسلمانان و دوری نمودن از مال و منال دنيا و حقير دانستن آن، و ترجيح آخرت به دنيا و شدّت ميل به آخرت، همه اين ها را واگذاشت و رها نمود و از اميرالمؤمنين استعفا خواست و مرتّب خواستار بازنشستگی خويش از اميرالمؤمنين بود و نسبت به وزارت اظهار بی ميلی می کرد؛ و اين استعفا خواستن و زهد در جاه و مال، عمل بسيار بزرگی نزد امير و ما بود، چون خداوند ما را به موقعيت او در عزّت دين و اقتدار و قوّت بر اصلاح اموز مسلمين آگاه کرده بود، و جهاد او را با مشرکين فهميده بوديم، و ديگر چيزها که خداوند به ما از نیّت صدق و راستی و درستی و پاک طينتی او، و صحّت تدبير و مديريت او، و قوّت رأی و مقام والای عقل او و رسيدن او به آنچه می خواهد، و ياری او بر حقّ و راستی و راه مستقيم و رشد و صلاح، و نيکويی و تقوی، آگاه نموده بود. وقتی اميرالمؤمنين به او اطمينان کرد و ما نيز بخاطر ديانت او، و اختيار صلاح او، فرمان او را که موافق مقامش بود، اجابت کرديم و برای او (ذوالریّاستين) کتاب حباء و شرط را نوشتيم که در آخر اين نوشته من آمده است، و خداوند و تمام حاضران و همه کسانی که بودند از جمله: اقوام و سران سپاه و درباريان و قاضيان و فقيهان و خاصه و عامّه، را بر آن شاهد گرفتيم. و اميرالمؤمنين (مأمون) هم صلاح ديد که نسخه ای از آن را در همه بلاد پخش کنند، تا منتشر شود و همه جا پخش شود و اهل هر بلاد مطلب را بدانند، و در منابر، خوانده شود، و نزد حاکم و قاضی هر منطقه نسخه ای از آن بماند، و از من خواست که معانی آن را توضيح و شرح دهم. اين نامه سه بخش دارد: بخش اول: بيان فعّاليت های ذوالریّاستين است که خداوند بدان جهت حقّ وی را بر ما و مسلمين واجب کرده است. بخش دوم: در بيان مرتبه رشد و صحّت اعمال او، و اينکه کسی حقّ ندارد چون و چرا کند و مانع فعاليت های او شود، و بيان علت آن اعمال، و اين بدان جهت است که هر کس با امير بيعت کرده بايد با او و برادرش نيز بيعت کند و آنان نيز حق دارند موانعی که سبب ظلم بر آنان است را از جلوی راهشان بردارند و جلوی ستمکارانی که قصد فساد عليه ما و دوستان ما و خود آنان را دارند، بگيرند و همه اينها برای اين است که کسی آرزوی مخالفت با ايشان را در سر نپروراند، و خيال نافرمانی ايشان را نکند، و دنبال حيله گری برای جدايی ما و اين دو تن نباشد. و بخش سوم: در بيان عطايا و بخشش های امير بر ايشان (ذوالریّاستين)، و بيان آنچه او از روی بی رغبتی به دنيا و رها نمودن آن، خواستارش شد و خويش را به زيور زهد و بی علاقگی به مال و جاه و مقام آراست که دليل بر اين عمل اين است که پيوسته در امر آخرت کوشش و اهتمام کرده و خواستار آن اجر است به آن مقدار که هر کس شکّی در او دارد برطرف گردد. و همچنين آنچه را که از روی بخشش از سوی ما به او لازم شده است و بزرگداشت و عزّتی که ما بر او و برادرش ارزانی داشتيم، و بالاخره باز داشتن ايشان از چيزهايی که ما نيز خودمان را از آن ها ممنوع کرده و باز داشته ايم. و اين باب مشتمل به هر چيزی است که احتياط کننده در امر دين و دنيا، در آن احتياط می کند. اينک متن نسخه و اصل آن: به نام خداوند بخشنده بخشايشگر: اين نوشته و شرطی است از سوی عبدالله مأمون اميرمؤمنان و ولی عهد او علیّ بن موسی برای ذوالریّاستين فضل بن سهل در روز دوشنبه هشتم ماه رمضان سال دويست و يکم (قمری) و آن روزی است که خداوند منّان کار خلافت اميرالمؤمنين را تمام و راسخ کرد و عقد ولايت عهدی را بست، و لباس سبز رنگ خلافت را به تن پوشانيد، و به آرزوی خويش در صلاج ولی خود و پيروز شدن بر دشمن رسيد. ما تو را ای فضل بن سهل دعوت کرديم در اين روز به چيزی که بعض از پاداش زحمات تو در آن است، زيرا که تو برای ادای حقه پروردگار و فرستاده او و همچنين حقّ اميرالمؤمنين و ولی عهد او، علی بن موسی و حقه بنی هاشم برخاستی که به صلاح دين مردم بوده و اميد است مايه سلامتی و پرهيز مسلمانان از تفرقه گردد تا موجب پايداری نعمت بر ما و همه مسلمين شود.و سبب ديگر آن، ياری تو به اميرالمؤمنين مأمون است در بر پاداش قوانين دين و سنّت سیّد المرسلين، و اظهار دعوت دوباره مردم به انتخاب برترين راه و قلع و قمع شرک و شکستن بت ها، و از بين بردن ياغيان و گردنکشان و ساير کارهايی که از تو در شهرها شهرت يافت.از جمله اين کارها می توان به اين موارد اشاره نمود: برکنار کردن امين، خليفه خلع شده، و آنکه نامش اصفر و کنيه اش ابوالسّرايا بود، و آن ديگری که نامش مهدّ بوده يعنی محمّد بن جعفر بن محمد طالبی نسب و نيز برخورد با ترکان خلجّی، و برقراری نظم در طبرستان و بر خورد با حکّام آن سامان تا هرمز بن شروين، و در ديلم و والی آنجا، و در کابل و سلطانش مهورس، و سلطان ديگرش اصفهبذ، و ابن برم (يامبرم) و در جبال با داربنده و غرشستان و غور و اصناف آن، و در خراسان خاقان و ملون صاحب جبل تبّت و در کيمان، و تغرغر و در ارمينيه و حجاز، و يا صاحب سرير، و صاحب خزر، و در مغرب و در نبردهای ديگر که تفصيل آن در اداره مربوطه تاريخ و وقايع، ثبت و ضبط شده موجود است. و آن مواجبی که برای تو مقرّر داشتيم و تو را به داديم تا خرج زندگی تو باشد و مقدار آن مواجبی که برای تو مقرّر داشتيم و تو را به داديم تا خرج زندگی تو باشد و مقدار آن مبلغ يک صد هزار هزار درهم بود، و همچنين ده ميليون درهم درآمد از جواهر، علاوه بر آنچه خليفه به تو قبلاً بخشيده بود، و البته قيمت يک صد هزار هزار درهم جواهر، نزد ما نسبت به آنچه تو استحقاق آن را داری، بسيار اندک است. و تو همين مقدار اموال را زمانی که امين به تو داده بود، رها کردی و نپذيرفتی و خدا و دين او را مقدّم داشتی و اينکه تو از اميرالمؤمنين و وليعهدش تشکر و قدردانی نمودی، و از اموال بسيار که اجر و حقوق تو بود گذشتی و آن را به مسلمانان واگذاشتی تا دارايی های آنان رونق يابد و بيت المالشان افزون گردد و ديگران را در اين موارد بر خود مقدّم داشتی. و اکنون از ما درخواست قبول مقام و منصبی داری (يعنی وزارت) که ذاتاً بدان راغب بودی و در شأن تو بود. برای کسی که در کوشش تو شکّ داشت که آيا برای دنياست يا آخرت، اين مقدار بی رغبتی تو به دنيا، و کانره جوئی ات از مردمان، به اندازه ای بود که يقين حاصل شد واقعاً تو زاهدی و همه سعی و کوششت برای آخرت است نه دنيا. بنابراين هميشه مردم به شخصی مثل تو نيازمندند و هرگز نبايد به خواسته شخصی مثل تو بی اعتنايی شده و ردّ شود، هر چند که خواسته ات دور کننده ما از بسياری از نعمت ها باشد؛ در حالی که به عکس، خواسته تو ما را به نعمت های بسياری می رساند و مخارج گرانی را از ما برمی دارد و از آن می کاهد، و حجّت را بر کسی که می پندارد تو به طمع دنيا آن مقام را خواسته ای نه برای آخرتت، تمام می کند. اينک خواسته تو را اجابت می کنيم و آن همان پستی است که تو پس از عهد و ميثاق محکم با خدا – که تغيير و تبديل در آن هيچ وقت راه ندارد- خواستار آن هستی. ما بدون هيچ معطّلی اين مسئوليت را به تو واگذار نموده و تو را به آن مقام منصوب کرديم، و هر چه را که بخواهی انجام ده، و کسی قادر نيست مانع آنچه اراده کرده ای باشد و يا تو را به چيزی که دوست نداری مجبور نمايد و آنچه را از خود دفع می کنيم، از تو نيز دفع می کنيم و چنانچه برای رفع خستگی چند روزی استراحت کنی باز هم احترامت محفوظ بوده و مأجوری و بدنت هم حق آسايش دارد و تو با کمال احترام آزاد هستی. و سپس آنچه را که اکنون به تو عطا کرديم و تو آن را به ديگران بخشيدی، در آن مدّت استراحتت نيز ادا خواهيم کرد و همچنين برای برادرت حسن بن سهل به همان مقداری که حقوق، برايت مقرّر شده بود، ماهيانه قرار داديم، به علاوه نصف آن حقوقی که قبلاً از ما می گرفت. و اين کار را به خاطر تو کرديم و جهت ديگرش آن است که او در مبارزه با سرکشان و طاغيان جان خويش را فدا نمود و آنکه دوبار عراق را فتح کرد، و همگی شيطان صفتان را پراکنده نمود تا دين قوّت گرفت و آتش جنگ های پی در پی فرو نشست و با نفس خود و اطرافيانش، خاطر ما و همه فرماندهان و سياستمداران دوستدار حق را آسوده ساخت. و خدا و فرشتگان و افراد شايسته و همه کسانی که با ما بيعت کردند و پيمان وفای به عهد بستند را امروز و بعد از آن بر آنچه در اين کتاب و اين فرمان مرقوم گشته، شاهد می گيريم و خدا را بر خود ضامن گرفته، و وفای به عهد را بر خود واجب می شمريم بدون آنکه استثناء پذير باشد و کسی بخواهد در باطن يا ظاهر اين پيمان را بشکند، و مؤمنان به قراردادشان پايبند هستند، و عهد و پيمان امری مسئوليت آور است که مورد بازخواست خواهد بود، و بهترين مردم در وفای عهد کسانی هستند که خودشان از مردم خواهان وفای به عهد می باشند، و خودشان هم توانايی اداء آنچه بدان پيمان بسته اند را دارند، و خداوند تبارک و تعالی می فرمايد: (و هنگامی که با خدا عهد بستيد، به عهد او وفا کنيد! و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنيد، در حالی که خدا را کفيل و ضامن بر (سوگند) خود قرار داده ايد، به يقين خداوند از آنچه انجام می دهيد، آگاه است!) (سوره مبارکه نحل، آيه 91). و حسن بن سهل درباره نوشته ذيل اين نامه از طرف مأمون اين چنين می نويسد: بنام خداوند بخشنده بخشايشگر. آری اميرالمؤمنين مأمون رعايت مفاد ثبت شده در اين نامه را بر خود واجب می داند و خداوند متعال را بر آن شاهد و ضامن و کفيل گرفت و اين مطلب را با خطّ خويش در ماه صفر سال 202 هجری قمری مرقوم کرد تا عطای خويش مشخص باشد و تأکيدی برای پذيرفتن شروطی باشد که در اين نامه آمده است. و به خطّ حضرت علی بن موسی عليه السلام در آن نوشته بود: به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. بدون ترديد علی بن موسی بر خود رعايت هر چه در اين نوشته آمده بود را لازم می داند و مؤکداً امروز و فردا و مادامی که زنده است نسبت به آن پايبند است و خداوند را بر آن شاهد و ضامن و کفيل قرار داد، و خدا خود برای گواه بودن کافی است. و با خط مبارک خويش نوشته بود: در اين ماه از اين سال [ستايش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانيان است. و درود و سلام خداوند بر محمد و خاندان او باد. خدا برای ما کافی است و او بهترين حامی ماست.]

متن عربی

وَ وَجَدْتُ فِی بَعْضِ الْكُتُبِ نُسْخَةَ كِتَابِ الْحِبَاءِ وَ الشَّرْطِ مِنَ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَی ع إِلَی الْعُمَّالِ فِی شَأْنِ الْفَضْلِ بْنِ سَهْلٍ وَ أَخِيهِ وَ لَمْ أُرَوَّ ذَلِكَ عَنْ أَحَدٍ أَمَّا بَعْدُ فَالْحَمْدُ لِلَّهِ الْبَدِی‏ءِ الرَّفِيعِ الْقَادِرِ الْقَاهِرِ الرَّقِيبِ عَلَی عِبَادِهِ الْمُقِيتِ عَلَی خَلْقِهِ الَّذِی خَضَعَ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِمُلْكِهِ وَ ذَلَّ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ وَ تَوَاضَعَ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِسُلْطَانِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ أَحاطَ بِكُلِّ شَیْ‏ءٍ عِلْمُهُ وَ أَحْصَی عَدَدَهُ فَلَا یَؤُدُهُ كَبِيرٌ وَ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ صَغِيرٌ الَّذِی لَا تُدْرِكُهُ أَبْصَارُ النَّاظِرِينَ وَ لَا تُحِيطُ بِهِ صِفَةُ الْوَاصِفِينَ‏ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ وَ الْمَثَلُ الْأَعْلی‏ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ‏ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی شَرَعَ لِلْإِسْلَامِ دِيناً فَفَضَّلَهُ وَ عَظَّمَهُ وَ شَرَّفَهُ وَ كَرَّمَهُ وَ جَعَلَهُ الدِّينَ الْقَیِّمَ الَّذِی لَا یَقْبَلُ غَیْرَهُ وَ الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ الَّذِی لَا یَضِلُّ مَنْ لَزِمَهُ وَ لَا یَهْتَدِی مَنْ صَرَفَ عَنْهُ وَ جَعَلَ فِيهِ النُّورَ وَ الْبُرْهَانَ وَ الشِّفَاءَ وَ الْبَیَانَ وَ بَعَثَ بِهِ مَنِ اصْطَفَی مِنْ مَلَائِكَتِهِ إِلَی مَنِ اجْتَبَی مِنْ رُسُلِهِ فِی الْأُمَمِ الْخَالِیَةِ وَ الْقُرُونِ الْمَاضِیَةِ حَتَّی انْتَهَتْ رِسَالَتُهُ إِلَی مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی ص فَخَتَمَ بِهِ النَّبِیِّينَ وَ قَفَّی بِهِ عَلَی آثَارِ الْمُرْسَلِينَ وَ بَعَثَهُ‏ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ‏ وَ بَشِيراً لِلْمُؤْمِنِينَ الْمُصَدِّقِينَ وَ نَذِيراً لِلْكَافِرِينَ الْمُكَذِّبِينَ لِتَكُونَ لَهُ‏ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ وَ لِیَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْيی‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ‏ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَوْرَثَ أَهْلَ بَیْتِهِ مَوَارِيثَ النُّبُوَّةِ وَ اسْتَوْدَعَهُمُ الْعِلْمَ وَ الْحِكْمَةَ وَ جَعَلَهُمْ مَعْدِنَ الْإِمَامَةِ وَ الْخِلَافَةِ وَ أَوْجَبَ وَلَایَتَهُمْ وَ شَرَّفَ مَنْزِلَتَهُمْ فَأَمَرَ رَسُولَهُ بِمَسْأَلَةِ أُمَّتِهِ مَوَدَّتَهُمْ إِذْ یَقُولُ‏ قُلْ‏ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی‏ وَ مَا وَصَفَهُمْ بِهِ مِنْ إِذْهَابِهِ الرِّجْسَ عَنْهُمْ وَ تَطْهِيرِهِ إِیَّاهُمْ فِی قَوْلِهِ‏ إِنَّما یُرِيدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ثُمَّ إِنَّ الْمَأْمُونَ بَرَّ رَسُولَ اللَّهِ ص فِی عِتْرَتِهِ وَ وَصَلَ أَرْحَامَ أَهْلِ بَیْتِهِ فَرَدَّ أُلْفَتَهُمْ وَ جَمَعَ فُرْقَتَهُمْ وَ رَأَبَ صَدْعَهُمْ وَ رَتَقَ فَتْقَهُمْ وَ أَذْهَبَ اللَّهُ بِهِ الضَّغَائِنَ وَ الْإِحَنَ بَیْنَهُمْ وَ أَسْكَنَ التَّنَاصُرَ وَ التَّوَاصُلَ وَ الْمَوَدَّةَ وَ الْمَحَبَّةَ قُلُوبَهُمْ فَأَصْبَحَتْ بِیُمْنِهِ وَ حِفْظِهِ وَ بَرَكَتِهِ وَ بِرِّهِ وَ صِلَتِهِ أَیْدِيهِمْ وَاحِدَةً وَ كَلِمَتُهُمْ جَامِعَةً وَ أَهْوَاؤُهُمْ مُتَّفِقَةً وَ رَعَی الْحُقُوقَ لِأَهْلِهَا وَ وَضَعَ الْمَوَارِيثَ مَوَاضِعَهَا وَ كَافَأَ إِحْسَانَ الْمُحْسِنِينَ وَ حَفِظَ بَلَاءَ الْمُبْتَلَیْنَ وَ قَرَّبَ وَ بَاعَدَ عَلَی الدِّينِ ثُمَّ اخْتَصَّ بِالتَّفْضِيلِ وَ التَّقْدِيمِ وَ التَّشْرِيفِ مَنْ قَدَّمَتْهُ مَسَاعِيهِ فَكَانَ ذَلِكَ ذی [ذَا] الرِّئَاسَتَیْنِ الْفَضْلَ بْنَ سَهْلٍ إِذْ رَآهُ لَهُ مُؤَازِراً وَ بِحَقِّهِ قَائِماً وَ بِحُجَّتِهِ نَاطِقاً وَ لِنُقَبَائِهِ نَقِيباً وَ لِخُیُولِهِ قَائِداً وَ لِحُرُوبِهِ مُدْبِراً وَ لِرَعِیَّتِهِ سَائِساً وَ إِلَیْهِ دَاعِياً وَ لِمَنْ أَجَابَ إِلَی طَاعَتِهِ مُكَافِياً وَ لِمَنْ عَدَلَ عَنْهَا مُنَابِذاً وَ بِنُصْرَتِهِ مُتَفَرِّداً وَ لِمَرَضِ الْقُلُوبِ وَ النِّیَّاتِ مُدَاوِياً لَمْ یَنْهَهُ عَنْ ذَلِكَ قِلَّةُ مَالٍ وَ لَا عَوَزُ رِجَالٍ وَ لَمْ یَمِلْ بِهِ طَمَعٌ وَ لَمْ یَلْفِتْهُ عَنْ نِیَّتِهِ وَ بَصِيرَتِهِ وَجَلٌ بَلْ عِنْدَ مَا یُهَوِّلُ الْمُهَوِّلُونَ وَ یُرْعِدُ وَ یُبْرِقُ لَهُ الْمُبْرِقُونَ وَ الْمُرْعِدُونَ وَ كَثْرَةُ الْمُخَالِفِينَ وَ الْمُعَانِدِينَ مِنَ الْمُجَاهِدِينَ وَ الْمُخَاتِلِينَ أَثْبَتُ مَا یَكُونُ عَزِيمَةً وَ أَجْرَأُ جَنَاناً وَ أَنْفَذُ مَكِيدَةً وَ أَحْسَنُ تَدْبِيراً وَ أَقْوَی فِی تَثْبِيتِ حَقِّ الْمَأْمُونِ وَ الدُّعَاءِ إِلَیْهِ حَتَّی قَصَمَ أَنْیَابَ الضَّلَالَةِ وَ فَلَّ حَدَّهُمْ وَ قَلَّمَ أَظْفَارَهُمْ وَ حَصَدَ شَوْكَتَهُمْ وَ صَرَعَهُمْ مَصَارِعَ الْمُلْحِدِينَ فِی دِينِهِمْ وَ النَّاكِثِينَ لِعَهْدِهِ‏ الْوَانِينَ فِی أَمْرِهِ الْمُسْتَخِفِّينَ بِحَقِّهِ الْآمِنِينَ لِمَا حَذَّرَ مِنْ سَطْوَتِهِ وَ بَأْسِهِ مَعَ آثَارِ ذِی الرِّئَاسَتَیْنِ فِی صُنُوفِ الْأُمَمِ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ مَا زَادَ اللَّهُ بِهِ فِی حُدُودِ دَارِ الْمُسْلِمِينَ مِمَّا قَدْ وَرَدَتْ أَنْبَاؤُهُ عَلَیْكُمْ وَ قُرِئَتْ بِهِ الْكُتُبُ عَلَی مَنَابِرِكُمْ وَ حَمَلَهُ أَهْلُ الْآفَاقِ إِلَیْكُمْ إِلَی غَیْرِكُمْ فَانْتَهَی شُكْرُ ذِی الرِّئَاسَتَیْنِ بَلَاءَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عِنْدَهُ وَ قِیَامَهُ بِحَقِّهِ وَ ابْتِذَالَهُ مُهْجَتَهُ وَ مُهْجَةَ أَخِيهِ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ سَهْلٍ الْمَیْمُونِ النَّقِيبَةِ الْمَحْمُودِ السِّیَاسَةِ إِلَی غَایَةٍ تَجَاوَزَ فِيهَا الْمَاضِينَ وَ فَازَ بِهَا الْفَائِزِينَ وَ انْتَهَتْ مُكَافَاةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِیَّاهُ إِلَی مَا حَصَلَ لَهُ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْقَطَائِعِ وَ الْجَوَاهِرِ وَ إِنْ كَانَ ذَلِكَ لَا یَفِی بِیَوْمٍ مِنْ أَیَّامِهِ وَ لَا بِمَقَامٍ مِنْ مَقَامَاتِهِ فَتَرَكَهُ زُهْداً فِيهِ وَ ارْتِفَاعاً مِنْ هِمَّتِهِ عَنْهُ وَ تَوْفِيراً لَهُ عَلَی الْمُسْلِمِينَ وَ إِطْرَاحاً لِلدُّنْیَا وَ اسْتِصْغَاراً لَهَا وَ إِيثَاراً لِلْآخِرَةِ وَ مُنَافَسَةً فِيهَا وَ سَأَلَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا لَمْ یَزَلْ لَهُ سَائِلًا وَ إِلَیْهِ فِيهِ رَاغِباً مِنَ التَّخَلِّی وَ التَّزَهُّدِ فَعَظُمَ ذَلِكَ عِنْدَهُ وَ عِنْدَنَا لِمَعْرِفَتِنَا بِمَا جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَكَانِهِ الَّذِی هُوَ بِهِ مِنَ الْعِزِّ وَ الدِّينِ وَ السُّلْطَانِ وَ الْقُوَّةِ عَلَی صَلَاحِ الْمُسْلِمِينَ وَ جِهَادِ الْمُشْرِكِينَ وَ مَا أَرَی اللَّهَ بِهِ مِنْ تَصْدِيقِ نِیَّتِهِ وَ یُمْنِ نَقِيبَتِهِ وَ صِحَّةِ تَدْمِيرِهِ وَ قُوَّةِ رَأْیِهِ وَ نُجْحِ طَلِبَتِهِ وَ مُعَاوَنَتِهِ عَلَی الْحَقِّ وَ الْهُدَی وَ الْبِرِّ وَ التَّقْوی‏ فَلَمَّا وَثِقَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَثِقْنَا مِنْهُ بِالنَّظَرِ لِلدِّينِ وَ إِیْثَارِ مَا فِيهِ صَلَاحُهُ وَ أَعْطَیْنَاهُ سُؤْلَهُ الَّذِی یُشْبِهُ قَدْرَهُ وَ كَتَبْنَا لَهُ كِتَابَ حِبَاءٍ وَ شَرْطٍ قَدْ نُسِخَ فِی أَسْفَلِ كِتَابِی هَذَا وَ أَشْهَدْنَا اللَّهَ عَلَیْهِ وَ مَنْ حَضَرَنَا مِنْ أَهْلِ بَیْتِنَا وَ الْقُوَّادِ وَ الصَّحَابَةِ وَ الْقُضَاةِ وَ الْفُقَهَاءِ وَ الْخَاصَّةِ وَ الْعَامَّةِ وَ رَأَی أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ الْكِتَابَ بِهِ إِلَی الْآفَاقِ لِیَذِيعَ وَ یَشِيعَ فِی أَهْلِهَا وَ یُقْرَأَ عَلَی مَنَابِرِهَا وَ یَثْبُتَ عِنْدَ وُلَاتِهَا وَ قُضَاتِهَا فَسَأَلَنِی أَنْ أَكْتُبَ بِذَلِكَ وَ أَشْرَحَ مَعَانِیَهُ وَ هِیَ عَلَی ثَلَاثَةِ أَبْوَابٍ فَفِی الْبَابِ الْأَوَّلِ الْبَیَانُ عَنْ كُلِّ آثَارِهِ الَّتِی أَوْجَبَ اللَّهُ تَعَالَی بِهَا حَقَّهُ عَلَیْنَا وَ عَلَی الْمُسْلِمِينَ وَ الْبَابُ الثَّانِی الْبَیَانُ عَنْ مَرْتَبَتِهِ فِی إِزَاحَةِ عِلَّتِهِ فِی كُلِّ مَا دَبَّرَ وَ دَخَلَ فِيهِ وَ أَلَّا سَبِيلَ عَلَیْهِ فِيمَا تَرَكَ وَ كَرِهَ وَ ذَلِكَ لِمَا لَیْسَ لِخَلْقٍ مِمَّنْ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِلَّا لَهُ وَحْدَهُ وَ لِأَخِيهِ وَ مِنْ إِزَاحَةِ الْعِلَّةِ تَحْكِيمُهَا فِی كُلِّ مَنْ بَغِیَ عَلَیْهِمَا وَ سَعَی بِفَسَادٍ عَلَیْنَا وَ عَلَیْهِمَا وَ عَلَی أَوْلِیَائِنَا لِئَلَّا یَطْمَعَ‏ طَامِعٌ فِی خِلَافٍ عَلَیْهِمَا وَ لَا مَعْصِیَةٍ لَهُمَا وَ لَا احْتِیَالٍ فِی مَدْخَلٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمَا وَ الْبَابُ الثَّالِثُ الْبَیَانُ عَنْ إِعْطَائِنَا إِیَّاهُ مَا أَحَبَّ مِنْ مُلْكِ التَّحَلِّی وَ حِلْیَةِ الزُّهْدِ وَ حُجَّةِ التَّحْقِيقِ لِمَا سَعَی فِيهِ مِنْ ثَوَابِ الْآخِرَةِ بِمَا یَتَقَرَّبُ فِی قَلْبِ مَنْ كَانَ شَاكّاً فِی ذَلِكَ مِنْهُ وَ مَا یَلْزَمُنَا لَهُ مِنَ الْكَرَامَةِ وَ الْعِزِّ وَ الْحِبَاءِ الَّذِی بَذَلْنَاهُ لَهُ وَ لِأَخِيهِ فِی مَنْعِهِمَا مَا نَمْنَعُ مِنْهُ أَنْفُسَنَا وَ ذَلِكَ مُحِيطٌ بِكُلِّ مَا یَحْتَاطُ فِيهِ مُحْتَاطٌ فِی أَمْرِ دِیْنٍ وَ دُنْیَا وَ هَذِهِ نُسْخَةُ الْكِتَابِ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ هَذَا كِتَابٌ وَ شَرْطٌ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ الْمَأْمُونِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَلِیِّ عَهْدِهِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا لِذِی الرِّئَاسَتَیْنِ الْفَضْلِ بْنِ سَهْلٍ فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ لِسَبْعِ لَیَالٍ خَلَوْنَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مِنْ سَنَةِ إِحْدَی وَ مِائَتَیْنِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی تَمَّمَ اللَّهُ فِيهِ دَوْلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ عَقَدَ لِوَلِیِّ عَهْدِهِ وَ أَلْبَسَ النَّاسَ اللِّبَاسَ الْأَخْضَرَ وَ بَلَّغَ أَمَلَهُ فِی إِصْلَاحِ وَلِیِّهِ وَ الظَّفَرِ بِعَدُوِّهِ إِنَّا دَعَوْنَاكَ إِلَی مَا فِيهِ بَعْضُ مُكَافَاتِكَ عَلَی مَا قُمْتَ بِهِ مِنْ حَقِّ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی وَ حَقِّ رَسُولِهِ ص وَ حَقِّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَلِیِّ عَهْدِهِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی وَ حَقِّ هَاشِمٍ الَّتِی بِهَا یُرْجَی صَلَاحُ الدِّينِ وَ سَلَامَةُ ذَاتِ الْبَیْنِ بَیْنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَی أَنْ یُثْبِتَ النِّعْمَةَ عَلَیْنَا وَ عَلَی الْعَامَّةِ بِذَلِكَ وَ بِمَا عَاوَنْتَ عَلَیْهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ إِقَامَةِ الدِّينِ وَ السُّنَّةِ وَ إِظْهَارِ الدَّعْوَةِ الثَّانِیَةِ وَ إِیْثَارِ الْأُولَی مَعَ قَمْعِ الْمُشْرِكِينَ وَ كَسْرِ الْأَصْنَامِ وَ قَتْلِ الْعُتَاةِ وَ سَائِرِ آثَارِكَ الْمُمَثَّلَةِ لِلْأَمْصَارِ فِی الْمَخْلُوعِ وَ قَابِلٍ وَ فِی الْمُسَمَّی بِالْأَصْفَرِ الْمُكَنَّی بِأَبِی السَّرَایَا وَ فِی الْمُسَمَّی بِالْمَهْدِیِّ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الطَّالِبِیِّ وَ التُّرْكِ الحولية وَ فِی طَبَرِسْتَانَ وَ مُلُوكِهَا إِلَی بُنْدَارَ هُرْمُزَ بْنِ شَرْوِينَ وَ فِی الدَّیْلَمِ وَ مَلِكِهَا مهورس وَ فِی كَابُلَ وَ مَلِكِهَا هرموس ثُمَّ مَلِكِهَا الأصفهبد وَ فِی ابْنِ الْبَرَمِ وَ جِبَالِ‏ بداربندة وَ غَرَشِسْتَانَ وَ الغور وَ أَصْنَافِهَا وَ فِی خُرَاسَانِ خَاقَانَ وَ ملون صَاحِبِ جَبَلِ التَّبَّتِ وَ فِی كيمان وَ التغرغر وَ فِی أرمينية وَ الْحِجَازِ وَ صَاحِبِ السَّرِيرِ وَ صَاحِبِ الْخَزَرِ وَ فِی الْمَغْرِبِ وَ حُرُوبِهِ وَ تَفْسِيرُ ذَلِكَ فِی دِيوَانِ السِّيرَةِ وَ كَانَ مَا دَعَوْنَاكَ إِلَیْهِ وَ هُوَ مَعُونَةٌ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ غَلَّةٌ عَشَرَةُ أَلْفِ أَلْفِ دِرْهَمٍ جَوْهَراً سِوَی مَا أَقْطَعَكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَبْلَ ذَلِكَ وَ قِيمَةُ مِائَةِ أَلْفِ أَلْفِ دِرْهَمٍ جَوْهَراً یَسِيراً عِنْدَنَا مَا أَنْتَ لَهُ مُسْتَحِقٌّ فَقَدْ تَرَكْتَ مِثْلَ ذَلِكَ حِينَ بَذَلَهُ لَكَ الْمَخْلُوعُ وَ آثَرْتَ اللَّهَ وَ دِينَهُ وَ إِنَّكَ شَكَرْتَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَلِیَّ عَهْدِهِ وَ آثَرْتَ تَوْفِيرَ ذَلِكَ كُلِّهِ عَلَی الْمُسْلِمِينَ وَ جُدْتَ لَهُمْ بِهِ وَ سَأَلْتَنَا أَنْ نُبَلِّغَكَ الْخَصْلَةَ الَّتِی لَمْ تَزَلْ إِلَیْهَا تَائِقاً مِنَ الزُّهْدِ وَ التَّخَلِّی لِیَصِحَّ عِنْدَ مَنْ شَكَّ فِی سَعْیِكَ لِلْآخِرَةِ دُونَ الدُّنْیَا وَ تَرْكِكَ الدُّنْیَا وَ مَا عَنْ مِثْلِكَ یُسْتَغْنَی فِی حَالٍ وَ لَا مِثْلُكَ رُدَّ عَنْ طَلَبِهِ وَ لَوْ أَخْرَجَتْنَا طَلِبَتُكَ عَنْ شَطْرِ النَّعِيمِ عَلَیْنَا فَكَیْفَ نأمر [بِأَمْرٍ] رُفِعَتْ فِيهِ الْمَئُونَةُ وَ أُوجِبَتْ بِهِ الْحُجَّةُ عَلَی مَنْ كَانَ یَزْعُمُ أَنَّ دُعَاكَ إِلَیْنَا لِلدُّنْیَا لَا لِلْآخِرَةِ وَ قَدْ أَجَبْنَاكَ إِلَی مَا سَأَلْتَ بِهِ وَ جَعَلْنَا ذَلِكَ لَكَ مُؤَكَّداً بِعَهْدِ اللَّهِ وَ مِيثَاقِهِ الَّذِی لَا تَبْدِيلَ لَهُ وَ لَا تَغْیِيرَ وَ فَوَّضْنَا الْأَمْرَ فِی وَقْتِ ذَلِكَ إِلَیْكَ فَمَا أَقَمْتَ فَغَرِيزٌ مُزَاحُ الْعِلَّةِ مَدْفُوعٌ عَنْكَ الدُّخُولُ فِيمَا تَكْرَهُهُ مِنَ الْأَعْمَالِ كَائِناً مَا كَانَ نَمْنَعُكَ مِمَّا نَمْنَعُ مِنْهُ أَنْفُسَنَا فِی الْحَالاتِ كُلِّهَا وَ إِذَا أَرَدْتَ التَّخَلِّیَ فَمُكَرَّمٌ مُزَاحُ الْبَدَنِ وَ حَقٌّ لِبَدَنِكَ بِالرَّاحَةِ وَ الْكَرَامَةِ ثُمَّ نُعْطِيكَ مِمَّا تَتَنَاوَلُهُ مِمَّا بَذَلْنَاهُ لَكَ فِی هَذَا الْكِتَابِ فَتَرَكْتُهُ الْیَوْمَ وَ جَعَلْنَا لِلْحَسَنِ بْنِ سَهْلٍ مِثْلَ مَا جَعَلْنَاهُ لَكَ فَنِصْفُ مَا بَذَلْنَاهُ مِنَ الْعَطِیَّةِ وَ أَهْلِ ذَلِكَ هُوَ لَكَ وَ بِمَا بَذَلَ مِنْ نفسی [نَفْسِهِ‏] فِی جِهَادِ الْعُتَاةِ وَ فَتْحِ الْعِرَاقِ مَرَّتَیْنِ وَ تَفْرِيقِ جُمُوعِ الشَّیْطَانِ بِیَدِهِ حَتَّی قَوَّی الدِّينَ وَ خَاضَ نِيرَانَ الْحُرُوبِ‏ وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ‏ بِنَفْسِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ مَنْ سَاسَ مِنْ أَوْلِیَاءِ الْحَقِّ وَ أَشْهَدْنَا اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ وَ خِیَارَ خَلْقِهِ وَ كُلَّ مَنْ أَعْطَانَا بَیْعَتَهُ وَ صَفْقَةَ یَمِينِهِ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ بَعْدَهُ عَلَی مَا فِی‏ هَذَا الْكِتَابِ وَ جَعَلْنَا اللَّهَ عَلَیْنَا كَفِيلًا وَ أَوْجَبْنَا عَلَی أَنْفُسِنَا الْوَفَاءَ بِمَا اشْتَرَطْنَا مِنْ غَیْرِ اسْتِثْنَاءٍ بِشَیْ‏ءٍ یَنْقُضُهُ فِی سِرٍّ وَ لَا عَلَانِیَةٍ وَ الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ وَ الْعَهْدُ فَرْضٌ مَسْئُولٌ وَ أَوْلَی النَّاسِ بِالْوَفَاءِ مَنْ طَلَبَ مِنَ النَّاسِ الْوَفَاءَ وَ كَانَ مَوْضِعاً لِلْقُدْرَةِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی‏ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ‏ وَ كَتَبَ الْحَسَنُ بْنُ سَهْلٍ تَوْقِيعَ الْمَأْمُونِ فِيهِ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* قَدْ أَوْجَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَی نَفْسِهِ جَمِيعَ مَا فِی هَذَا الْكِتَابِ وَ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعَالَی وَ جَعَلَهُ عَلَیْهِ دَاعِياً وَ كَفِيلًا وَ كَتَبَ بِخَطِّهِ فِی صَفَرٍ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ مِائَتَیْنِ تَشْرِيفاً لِلْحِبَاءِ وَ تَوْكِيداً لِلشُّرُوطِ تَوْقِيعُ الرِّضَا ع فِيهِ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* قَدْ أَلْزَمَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا نَفْسَهُ بِجَمِيعِ مَا فِی هَذَا الْكِتَابِ عَلَی مَا أَكَّدَ فِيهِ فِی یَوْمِهِ وَ غَدِهِ مَا دَامَ حَیّاً وَ جَعَلَ اللَّهَ تَعَالَی عَلَیْهِ دَاعِياً وَ كَفِيلًا وَ كَفی‏ بِاللَّهِ شَهِيداً وَ كَتَبَ بِخَطِّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مِنْ هَذِهِ السَّنَةِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‏

مخاطب

جوان ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان بلند و رمان