عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا)  ( ج‏2، ص 178 ) شماره‌ی 1626

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > شروط ولايتعهدی توسط امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

پدرم رحمه الله از معمّر بن خلاد روايت کرد که حضرت رضا عليه السلام به من فرمود: «روزی مأمون به من گفت: ای اباالحسن! ببين چه کسی را که مورد وثوق شما باشد می توانی به من معرّفی نمائی که او را به حکومت بعضی از اين شهرهايی که عليه ما خرابکاری می کنند بگمارم؟ من گفتم: ای امير! تو با آنچه با من عهد بسته ای وفا می کنی من هم به عهدی که با تو بسته ام پايدار می مانم. من شرطم در قبول ولايتعهدی اين بود که متعرّض اين امور نباشم نه به چيز دستور دهم و نه از چيزی نهی کنم؛ نه کسی را عزل کنم و نه کسی را منصوب نمايم و کسی را به دنبال کاری نفرستم، تا اينکه خداوند پيش از تو مرا از دنبا ببرد.به خدا سوگند هيچ وقت فکر خلافت را در سر نداشتم. من در مدينه بودم و با همان چهار پای سواری خود در کوچه های آن رفت و آمد می کردم، و مردم آن ديار و سرزمين های ديگر از من حاجتشان را می خواستند، و من آنچه در توانم بود را اجابت می کردم و حاجتشان را برمی آوردم، لذا آنان برای من مانند عموهايم بودند، و نامه های من به هر کجا و هر سرزمين و هر کس که می رسيد برش داشت و همه آن را با جان و دل می پذيرفتند، و شما بر من بر آنچه خداوند به من ارزانی داشته بود چيزی نيفزودی.» مأمون تصديق کرد و گفت: من هم به آن عهدنامه وفا خواهم کرد.

متن فارسی

پدرم رحمه الله از معمّر بن خلاد روايت کرد که حضرت رضا عليه السلام به من فرمود: «روزی مأمون به من گفت: ای اباالحسن! ببين چه کسی را که مورد وثوق شما باشد می توانی به من معرّفی نمائی که او را به حکومت بعضی از اين شهرهايی که عليه ما خرابکاری می کنند بگمارم؟ من گفتم: ای امير! تو با آنچه با من عهد بسته ای وفا می کنی من هم به عهدی که با تو بسته ام پايدار می مانم. من شرطم در قبول ولايتعهدی اين بود که متعرّض اين امور نباشم نه به چيز دستور دهم و نه از چيزی نهی کنم؛ نه کسی را عزل کنم و نه کسی را منصوب نمايم و کسی را به دنبال کاری نفرستم، تا اينکه خداوند پيش از تو مرا از دنبا ببرد.به خدا سوگند هيچ وقت فکر خلافت را در سر نداشتم. من در مدينه بودم و با همان چهار پای سواری خود در کوچه های آن رفت و آمد می کردم، و مردم آن ديار و سرزمين های ديگر از من حاجتشان را می خواستند، و من آنچه در توانم بود را اجابت می کردم و حاجتشان را برمی آوردم، لذا آنان برای من مانند عموهايم بودند، و نامه های من به هر کجا و هر سرزمين و هر کس که می رسيد برش داشت و همه آن را با جان و دل می پذيرفتند، و شما بر من بر آنچه خداوند به من ارزانی داشته بود چيزی نيفزودی.» مأمون تصديق کرد و گفت: من هم به آن عهدنامه وفا خواهم کرد.

متن عربی

حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاوِیَةُ بْنُ حُكَیْمٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع‏ قَالَ لِیَ الْمَأْمُونُ یَوْماً یَا أَبَا الْحَسَنِ انْظُرْ بَعْضَ مَنْ تَثِقُ بِهِ نُوَلِّيهِ هَذِهِ الْبُلْدَانَ الَّتِی قَدْ فَسَدَتْ عَلَیْنَا فَقُلْتُ لَهُ تَفِی‏ لِی وَ أُوَافِی لَكَ فَإِنِّی إِنَّمَا دَخَلْتُ فِيمَا دَخَلْتُ عَلَی أَنْ لَا آمُرَ فِيهِ وَ لَا أَنْهَی وَ لَا أَعْزِلَ وَ لَا أُوَلِّیَ وَ لَا أُشِيرَ حَتَّی یُقَدِّمَنِی اللَّهُ قَبْلَكَ فَوَ اللَّهِ إِنَّ الْخِلَافَةَ لَشَیْ‏ءٌ مَا حَدَّثْتُ بِهِ نَفْسِی وَ لَقَدْ كُنْتُ بِالْمَدِينَةِ أَتَرَدَّدُ فِی طُرُقِهَا عَلَی دَابَّتِی وَ إِنَّ أَهْلَهَا وَ غَیْرَهُمْ یَسْأَلُونِّی الْحَوَائِجَ فَأَقْضِيهَا لَهُمْ فَیَصِيرُونَ كَالْأَعْمَامِ لِی وَ إِنَّ كُتُبِی لَنَافِذَةٌ فِی الْأَمْصَارِ وَ مَا زِدْتَنِی مِنْ نِعْمَةٍ هِیَ عَلَیَّ مِنْ رَبِّی فَقَالَ لَهُ أَفِی لَكَ‏

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان بلند و رمان