عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا)  ( ج‏2، ص 201 ) شماره‌ی 1688

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره فردی ‌ عبادی > نماز > اهميت دادن به نماز
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره فردی ‌ عبادی > نماز > بسيار نمازخواندن در شبانه‌روز
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > سيره فرهنگی امام رضا (عليه السلام) > مقابله با افکار و رفتارهای انحرافی
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > سيره فرهنگی امام رضا (عليه السلام) > درباره امامت
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > به زندان افتادن امام رضا (عليه السلام) در سرخس
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سفر امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو > اقامت در سرخس
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > امامت امام رضا (عليه السلام) > نصوص صريح > تصريح در ميان ياران

خلاصه

احمد بن زياد همدانی از عبدالسلام بن صالح هروی روايت کرد که گفت: من در سرخس به خانه ای که علی بن موسی عليهما السلام را در آن زندانی کرده بودند رفتم. از زندانبان خواستار ملاقات با ايشان شدم، گفت: ممکن نيست. پرسيدم: چرا؟ گفت برای اينکه در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند، و تنها ساعتی در اول روز، نزديک زوال و نزديک غروی و زردی آفتاب نماز نمی گذارد، ولی از جای حرکت نمی کند و مشغول ذکر است و با خدای خود مناجات می کند. عبدالسلام گفت: من از زندانبان خواستم که برای من اذن ملاقات گيرد که من نزد ايشان شرفياب شوم، زندانبان اذن گرفت و من در ساعت معیّن به خدمت آن حضرت رفتم و ديدم در مکان نماز خويش نشسته و به فکر فرو رفته است. گفتم: ای فرزند رسول خدا! اين چه حرفی است که مردم از شما شايع کرده اند؟ حضرت عليه السلام فرمود: «چه حرفی؟» عرض کردم می گويند: شما ادّعا کرده ايد که مردم بنده زر خريد ما هستند! آن حضرت فرمود: «خداوندا! ای کسی که آسمان ها و زمين را آفريده ای و به ناپيدا و پيدا آگاهی، تو شاهدی که من چنين مطلبی را هرگز نگفته ام، و از هيچ کدام از اجدادم عليهم السلام نشنيده ام که چنين کلامی گفته باشند. بارالها! تو خود می دانی که از سوی اين مردم چه ستم هايی بر ما وارد شده است، و اينکه اين افترا هم از ستم های ايشان است که درباره ما روا داشته اند. آنگاه به من روی کرده فرمود: «لی عبدالسلام! اگر اينها بنابر گفتار خودشان – که به ما نسبت می دهند – که ما گفته ايم همگی بنده زر خريد ما هستند، بگويند از چه کسی ما آنان را خريده ايم؟» عرض کردم: راست گفتی ای فرزند رسول خدا! سپس فرمود: «ای عبدالسلام! آيا تو هم مثل ديگران آنچه را خداوند تعالی از ولايت و امامت ما بر تو و ديگران واجب فرموده است، انکار می کنی؟» گفتم: پناه به خدا، هرگز! بلکه من به ولايت و امامت شما اقرار دارم.

متن فارسی

احمد بن زياد همدانی از عبدالسلام بن صالح هروی روايت کرد که گفت: من در سرخس به خانه ای که علی بن موسی عليهما السلام را در آن زندانی کرده بودند رفتم. از زندانبان خواستار ملاقات با ايشان شدم، گفت: ممکن نيست. پرسيدم: چرا؟ گفت برای اينکه در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند، و تنها ساعتی در اول روز، نزديک زوال و نزديک غروی و زردی آفتاب نماز نمی گذارد، ولی از جای حرکت نمی کند و مشغول ذکر است و با خدای خود مناجات می کند. عبدالسلام گفت: من از زندانبان خواستم که برای من اذن ملاقات گيرد که من نزد ايشان شرفياب شوم، زندانبان اذن گرفت و من در ساعت معیّن به خدمت آن حضرت رفتم و ديدم در مکان نماز خويش نشسته و به فکر فرو رفته است. گفتم: ای فرزند رسول خدا! اين چه حرفی است که مردم از شما شايع کرده اند؟ حضرت عليه السلام فرمود: «چه حرفی؟» عرض کردم می گويند: شما ادّعا کرده ايد که مردم بنده زر خريد ما هستند! آن حضرت فرمود: «خداوندا! ای کسی که آسمان ها و زمين را آفريده ای و به ناپيدا و پيدا آگاهی، تو شاهدی که من چنين مطلبی را هرگز نگفته ام، و از هيچ کدام از اجدادم عليهم السلام نشنيده ام که چنين کلامی گفته باشند. بارالها! تو خود می دانی که از سوی اين مردم چه ستم هايی بر ما وارد شده است، و اينکه اين افترا هم از ستم های ايشان است که درباره ما روا داشته اند. آنگاه به من روی کرده فرمود: «لی عبدالسلام! اگر اينها بنابر گفتار خودشان – که به ما نسبت می دهند – که ما گفته ايم همگی بنده زر خريد ما هستند، بگويند از چه کسی ما آنان را خريده ايم؟» عرض کردم: راست گفتی ای فرزند رسول خدا! سپس فرمود: «ای عبدالسلام! آيا تو هم مثل ديگران آنچه را خداوند تعالی از ولايت و امامت ما بر تو و ديگران واجب فرموده است، انکار می کنی؟» گفتم: پناه به خدا، هرگز! بلکه من به ولايت و امامت شما اقرار دارم.

متن عربی

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ‏ جِئْتُ إِلَی بَابِ الدَّارِ الَّتِی حُبِسَ فِيهَا الرِّضَا ع بِسَرَخْسَ وَ قَدْ قُیِّدَ ع فَاسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ السَّجَّانَ فَقَالَ لَا سَبِيلَ لَكَ إِلَیْهِ ع قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ لِأَنَّهُ رُبَّمَا صَلَّی فِی یَوْمِهِ وَ لَیْلَتِهِ أَلْفَ رَكْعَةٍ وَ إِنَّمَا یَنْفَتِلُ مِنْ صَلَاتِهِ سَاعَةً فِی صَدْرِ النَّهَارِ وَ قَبْلَ الزَّوَالِ وَ عِنْدَ اصْفِرَارِ الشَّمْسِ فَهُوَ فِی هَذِهِ الْأَوْقَاتِ قَاعِدٌ فِی مُصَلَّاهُ وَ یُنَاجِی رَبَّهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَاطْلُبْ لِی مِنْهُ فِی هَذِهِ الْأَوْقَاتِ إِذْناً عَلَیْهِ فَاسْتَأْذَنَ لِی فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ هُوَ قَاعِدٌ فِی مُصَلَّاهُ مُتَفَكِّراً قَالَ أَبُو الصَّلْتِ‏ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص مَا شَیْ‏ءٌ یَحْكِيهِ عَنْكُمُ النَّاسُ قَالَ وَ مَا هُوَ قُلْتُ یَقُولُونَ إِنَّكُمْ تَدَّعُونَ أَنَّ النَّاسَ لَكُمْ عَبِيدٌ فَقَالَ‏ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ شَاهِدٌ بِأَنِّی لَمْ أَقُلْ ذَلِكَ قَطُّ وَ لَا سَمِعْتُ أَحَداً مِنْ آبَائِی ع قَالَهُ قَطُّ وَ أَنْتَ الْعَالِمُ بِمَا لَنَا مِنَ الْمَظَالِمِ عِنْدَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ إِنَّ هَذِهِ مِنْهَا ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیَّ فَقَالَ لِی یَا عَبْدَ السَّلَامِ إِذَا كَانَ النَّاسُ كُلُّهُمْ عَبِيدَنَا عَلَی مَا حَكَوْهُ عَنَّا فَمِمَّنْ نَبِيعُهُمْ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَدَقْتَ ثُمَّ قَالَ یَا عَبْدَ السَّلَامِ أَ مُنْكِرٌ أَنْتَ لِمَا أَوْجَبَ اللَّهُ تَعَالَی لَنَا مِنَ الْوَلَایَةِ كَمَا یُنْكِرُهُ غَیْرُكَ قُلْتُ مَعَاذَ اللَّهِ بَلْ أَنَا مُقِرٌّ بِوَلَایَتِكُمْ‏

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان بلند و رمان