عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا) ( ج2، ص 250 ) شمارهی 1782
موضوعات
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره فردی عبادی > دعا اذکار > دعای برای مريضی و رفع سردرد
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > سيره علمی > علم غيب امام رضا (عليه السلام) = (علم نسبت به نيت بندگان)
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > ارتباط مردم با امام رضا عليه السلام
خلاصه
هشام عباسّی گويد محضر علی بن موسی الرضا عليه السلام رسيدم و در نظر داشتم از حضرتش درخواست کنم که دعايی کند سردردی که بدان مدتی مبتلا بودم، رفع شود و نيز از ايشان دو قطعه پارچه بخواهم که در آن دو احرام ببندم. وقتی وارد شدم و سؤالاتی که داشتم را از ايشان پرسيدم و ايشان جواب فرمود، حاجتم را فراموش کردم. هنگامی که برخاستم تا بيرون بروم و خواستم خداحافظی کنم، به من فرمود: «بنشين!» من مقابلش نشستم، دست مبارک خود را بر سر من نهاد و دعايی خواند. بعد دو جامه از جامه های خويش را خواست و به من داد و فرمود: « در اين محرم شو!» عباسی گويد: در مکه در پی اين بودم که دو جامه سعدیّه خريداری کنم که يکی برای فرزندم باشد، هر چه جستجو کردم آن را که می خواستم در مکه نيافتم، به مدينه که بازگشتم، بر حضرت وارد شدم و چون خداحافظی کردم و خواستم بيرون آيم، حضرت دو جامه سعدیّه آن طور که من می خواستم را به من داد.
متن فارسی
. هشام عباسّی گويد محضر علی بن موسی الرضا عليه السلام رسيدم و در نظر داشتم از حضرتش درخواست کنم که دعايی کند سردردی که بدان مدتی مبتلا بودم، رفع شود و نيز از ايشان دو قطعه پارچه بخواهم که در آن دو احرام ببندم. وقتی وارد شدم و سؤالاتی که داشتم را از ايشان پرسيدم و ايشان جواب فرمود، حاجتم را فراموش کردم. هنگامی که برخاستم تا بيرون بروم و خواستم خداحافظی کنم، به من فرمود: «بنشين!» من مقابلش نشستم، دست مبارک خود را بر سر من نهاد و دعايی خواند. بعد دو جامه از جامه های خويش را خواست و به من داد و فرمود: « در اين محرم شو!» عباسی گويد: در مکه در پی اين بودم که دو جامه سعدیّه خريداری کنم که يکی برای فرزندم باشد، هر چه جستجو کردم آن را که می خواستم در مکه نيافتم، به مدينه که بازگشتم، بر حضرت وارد شدم و چون خداحافظی کردم و خواستم بيرون آيم، حضرت دو جامه سعدیّه آن طور که من می خواستم را به من داد.
متن عربی
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِيلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی الْیَقْطِينِیِّ قَالَ سَمِعْتُ الْهِشَامَ الْعَبَّاسِیَّ یَقُولُ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ أَنْ یُعَوِّذَنِی لِصُدَاعٍ أَصَابَنِی وَ أَنْ یَهَبَ لِی ثَوْبَیْنِ مِنْ ثِیَابِهِ أُحْرِمُ فِيهِمَا فَلَمَّا دَخَلْتُ سَأَلْتُ عَنْ مَسَائِلِی فَأَجَابَنِی وَ نَسِيتُ حَوَائِجِی فَلَمَّا قُمْتُ لِأَخْرُجَ وَ أَرَدْتُ أَنْ أُوَدِّعَهُ قَالَ لِی اجْلِسْ فَجَلَسْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَی رَأْسِی وَ عَوَّذَنِی ثُمَّ دَعَا لِی بِثَوْبَیْنِ مِنْ ثِیَابِهِ فَدَفَعَهُمَا إِلَیَّ وَ قَالَ لِی أَحْرِمْ فِيهِمَا قَالَ الْعَبَّاسِیُّ وَ طَلَبْتُ بِمَكَّةَ ثَوْبَیْنِ سَعِيدِیَّیْنِ إِحْدَاهُمَا لِابْنِی فَلَمْ أُصِبْ بِمَكَّةَ مِنْهُمَا شَیْئاً عَلَی نَحْوِ مَا أَرَدْتُ فَمَرَرْتُ بِالْمَدِينَةِ فِی مُنْصَرَفِی فَدَخَلْتُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع فَلَمَّا وَدَّعْتُهُ وَ أَرَدْتُ الْخُرُوجَ دَعَا بِثَوْبَیْنِ سَعِيدِیَّیْنِ عَلَی عَمَلِ الْمُوَشَّی الَّذِی كُنْتُ طَلَبْتُهُ فَدَفَعَهُمَا إِلَیَ
مخاطب
نوجوان ، جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران
قالب
سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه