عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا) ( ج2، ص 254 ) شمارهی 1792
موضوعات
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > نفرين امام رضا (عليه السلام)
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > کرامات و معجزات امام رضا (عليه السلام)
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > رويدادهای تاريخی در کلام امام رضا (عليه السلام) > قضيه يحيی بن عبدالله بن حسن و مباهله او
خلاصه
علی بن محمد نوفلی گويد: مردی از فرزندان أبی طالب، زبير بن بکار را درباره موضوعی بين قبر و منبر رسول خدا صلی الله عليه و آله قسم داد، و زبير سوگند ياد کرد و به بيماری برص مبتلا شد که من در ساق ها و پاهايش برص فراوان را ديدم و پدرش بکار (فرزند عبدالله بن مصعب بن ثابت بن عبدالله بن زبير از کارگزاران بنی العباس بود که در زمان هارون، حاکم مدينه بوده، و پدرش عبدالله در زمان مهدی عباسی حاکم يمامه بوده، و مرثيه ای در رثای مهدی عباسی دارد.)، بر علی بن موسی الرضا عليهما السلام در قضیّه ای ستم روا داشت و حضرت او را نفرين کرد و همان لحظه، سنگی از ساختمان بلندی بر بکار فرود آمد و به او خورد و گردن او را شکست، و اما پدرش عبدالله بن مصعب پيمان نامه يحيی بن عبدالله ابن حسن را پاره کرد و در حضور هارون به او اهانت کرد و گفت: ای اميرالمؤمنين او را بکش! زيرا او در امان نيست و اين عهدنامه هم نادرست است، و يحيی به رشيد گفت: او خودش چند وقت پيش با برادر من خروج کرده بود و امروز طرفداری میکند، و اشعاری از او که دليل کلام يحيی بود، خواند. عبدالله انکار کرد که از من نيست. يحيی او را به مباهله دعوت کرد و گفت: برخيز و رو به قبله بگو: از حول و قوه خدا بيزارم اگر دروغ گويم، و من اشعار را نگفته ام و اگر دروغ گفته ام خداوند مکافات من که هلاکت من است بدهد، و در همان مجلس تب، عارض او شد و پس از سه روز جان سپرد و قبرش چندين بار به زمين فرو نشست.
مؤلف گويد: خبر را بيهقی مفصل نقل کرده است ولی من آن را به همين مقدار مختصر، نقل کردم.
متن فارسی
علی بن محمد نوفلی گويد: مردی از فرزندان أبی طالب، زبير بن بکار را درباره موضوعی بين قبر و منبر رسول خدا صلی الله عليه و آله قسم داد، و زبير سوگند ياد کرد و به بيماری برص مبتلا شد که من در ساق ها و پاهايش برص فراوان را ديدم و پدرش بکار (فرزند عبدالله بن مصعب بن ثابت بن عبدالله بن زبير از کارگزاران بنی العباس بود که در زمان هارون، حاکم مدينه بوده، و پدرش عبدالله در زمان مهدی عباسی حاکم يمامه بوده، و مرثيه ای در رثای مهدی عباسی دارد.)، بر علی بن موسی الرضا عليهما السلام در قضیّه ای ستم روا داشت و حضرت او را نفرين کرد و همان لحظه، سنگی از ساختمان بلندی بر بکار فرود آمد و به او خورد و گردن او را شکست، و اما پدرش عبدالله بن مصعب پيمان نامه يحيی بن عبدالله ابن حسن را پاره کرد و در حضور هارون به او اهانت کرد و گفت: ای اميرالمؤمنين او را بکش! زيرا او در امان نيست و اين عهدنامه هم نادرست است، و يحيی به رشيد گفت: او خودش چند وقت پيش با برادر من خروج کرده بود و امروز طرفداری میکند، و اشعاری از او که دليل کلام يحيی بود، خواند. عبدالله انکار کرد که از من نيست. يحيی او را به مباهله دعوت کرد و گفت: برخيز و رو به قبله بگو: از حول و قوه خدا بيزارم اگر دروغ گويم، و من اشعار را نگفته ام و اگر دروغ گفته ام خداوند مکافات من که هلاکت من است بدهد، و در همان مجلس تب، عارض او شد و پس از سه روز جان سپرد و قبرش چندين بار به زمين فرو نشست.
مؤلف گويد: خبر را بيهقی مفصل نقل کرده است ولی من آن را به همين مقدار مختصر، نقل کردم.
متن عربی
حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو عَلِیٍّ الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَیْهَقِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْخُرَاسَانِیُّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِیَّ یَقُولُ اسْتَحْلَفَ الزُّبَیْرَ بْنَ بَكَّارٍ رَجُلٌ مِنَ الطَّالِبِیِّينَ عَلَی شَیْءٍ بَیْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ فَحَلَفَ فَبَرَصَ فَأَنَا رَأَیْتُهُ وَ بِسَاقَیْهِ وَ قَدَمَیْهِ بَرَصٌ كَثِيرٌ وَ كَانَ أَبُوهُ بَكَّارٌ قَدْ ظَلَمَ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا ع فِی شَیْءٍ فَدَعَا عَلَیْهِ فَسَقَطَ فِی وَقْتِ دُعَائِهِ عَلَیْهِ حَجَرٌ مِنْ قَصْرٍ فَانْدَقَّتْ عُنُقُهُ وَ أَمَّا أَبُوهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُصْعَبٍ فَإِنَّهُ مَزَّقَ عَهْدَ یَحْیَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ وَ أَهَانَهُ بَیْنَ یَدَیِ الرَّشِيدِ وَ قَالَ اقْتُلْهُ یَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّهُ لَا أَمَانَ لَهُ فَقَالَ یَحْیَی لِلرَّشِيدِ إِنَّهُ خَرَجَ مَعَ أَخِی بِالْأَمْسِ وَ أَنْشَدَ أَشْعَاراً لَهُ فَأَنْكَرَهَا فَحَلَّفَهُ یَحْیَی بِالْبَرَاءَةِ وَ تَعْجِيلِ الْعُقُوبَةِ فَحُمَّ مِنْ وَقْتِهِ وَ مَاتَ بَعْدَ ثَلَاثَةٍ وَ انْخَسَفَ قَبْرُهُ مَرَّاتٍ كَثِيرَةً وَ ذَكَرَ خَبَراً طَوِيلًا لَهُ اخْتَصَرْتُ هَذَا مِنْهُ
مخاطب
میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران
قالب
سخنرانی ، کارگاه آموزشی