عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا)  ( ج2، ص 259 ) شماره‌ی 1806

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > سيره علمی > علم غيب امام رضا (عليه السلام) = (علم نسبت به نيت بندگان)
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > اصحاب و راويان امام > حضور در حج همراه ياران

خلاصه

حسن وشّاء گويد: امام رضا عليه السلام غلامش را با رقعه ای نزد من فرستاد که در آن نوشته بود جامه ای که از بافت فلان جا، از نوع فلام، به رنگ فلان می‌باشد را برای من بفرستو من نامه ای نوشتم و به آن غلام گفتم: خدمت آن حضرت از قول من عرض کند که با چنين خصوصيات، جامه ای نزد من موجود نيست، و اين چنين جامه ای نمی‌شناسم و نزد من نيست. فرستاده رفت و بازگشت و گفت: امام عليه السلام می‌فرمايد: «نزد تو هست، بيشتر جستجو کن می‌يابی.» عرض کردم: من گشته ام چنين جامه ای در اينجا نيست. فرستاده رفت و بازگشت و گفت: بگرد پيدا خواهی کرد! ابن وشّاء گويد: مردی نزد من چنين لباسی برای فروش گذاشته بود و من فراموش کرده بودم. جستجو کردم و هر چه بود زير و رو کردم تا چشمم بدان افتاد و در جامه دانی زير لباس ها آن را بافتم، و نزد آن جناب فرستادم

متن فارسی

حسن وشّاء گويد: امام رضا عليه السلام غلامش را با رقعه ای نزد من فرستاد که در آن نوشته بود جامه ای که از بافت فلان جا، از نوع فلام، به رنگ فلان می‌باشد را برای من بفرستو من نامه ای نوشتم و به آن غلام گفتم: خدمت آن حضرت از قول من عرض کند که با چنين خصوصيات، جامه ای نزد من موجود نيست، و اين چنين جامه ای نمی‌شناسم و نزد من نيست. فرستاده رفت و بازگشت و گفت: امام عليه السلام می‌فرمايد: «نزد تو هست، بيشتر جستجو کن می‌يابی.» عرض کردم: من گشته ام چنين جامه ای در اينجا نيست. فرستاده رفت و بازگشت و گفت: بگرد پيدا خواهی کرد! ابن وشّاء گويد: مردی نزد من چنين لباسی برای فروش گذاشته بود و من فراموش کرده بودم. جستجو کردم و هر چه بود زير و رو کردم تا چشمم بدان افتاد و در جامه دانی زير لباس ها آن را بافتم، و نزد آن جناب فرستادم

متن عربی

حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْخَیْرِ صَالِحُ بْنُ أَبِی حَمَّادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ‏ بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع غُلَامَهُ وَ مَعَهُ رُقْعَةٌ فِيهَا ابْعَثْ إِلَیَّ بِثَوْبٍ مِنْ ثِیَابِ مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا مِنْ ضَرْبِ كَذَا فَكَتَبْتُ إِلَیْهِ وَ قُلْتُ لِلرَّسُولِ لَیْسَ عِنْدِی ثَوْبٌ بِهَذِهِ الصِّفَةِ وَ مَا أَعْرِفُ هَذَا الضَّرْبَ مِنَ الثِّیَابِ فَأَعَادَ الرَّسُولَ إِلَیَّ وَ قَالَ فَاطْلُبْهُ فَأَعَدْتُ إِلَیْهِ الرَّسُولَ وَ قُلْتُ لَیْسَ عِنْدِی مِنْ هَذَا الضَّرْبِ شَیْ‏ءٌ فَأَعَادَ إِلَیَّ الرَّسُولَ اطْلُبْهُ فَإِنَّهُ عِنْدَكَ مِنْهُ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْوَشَّاءُ وَ قَدْ كَانَ أَبْضَعَ مِنِّی رَجُلٌ ثَوْباً مِنْهَا وَ أَمَرَنِی بِبَیْعِهِ وَ كُنْتُ قَدْ نَسِيتُهُ فَطَلَبْتُ كُلَّ شَیْ‏ءٍ كَانَ مَعِی فَوَجَدْتُهُ فِی سَفَطٍ تَحْتَ الثِّیَابِ كُلِّهَا فَحَمَلْتُهُ إِلَیْهِ‏

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان