عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا) ( ج2، ص 260 ) شمارهی 1808
موضوعات
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > مبارزه با انحرافات و تهاجم فکری و فرهنگی دشمنان > نمونه هايی از مناظره حضرت با عالمان > مناظره با ابوقره درباره مسيحيت
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > نبوت > پيامبران و انبيای قبل از رسول خدا صلی الله > عيسی (عليه السلام)
خلاصه
صفوان بن يحيی گويد: ابوقرّه دوست جاثليق از من خواست که او را به مجلس حضرت رضا عليه السلام ببرم، من از آن حضرت اجازه خواستم، فرمود: «او را بياور!» وقتی بر آن بزرگوار وارد شد، فرش زير پای آن حضرت را بوسيد، و گفت: رسم دين ما اين است که با اشراف اهل زمان خود چنين رفتار کنيم، خداوند به شما سلامتی دهد، اکنون بفرماييد: فرقه ای ادّعايی میکنند، و فرقه ديگر که به عدالت معروفند، ادعای آنان را تصديق میکنند، تکليف چيست؟ حضرت عليه السلام فرمودند: «ادعايشان ثابت و درست است» مرد گفت: فرقه ديگری ادعائی دارند، و غير خودشان هيچ شاهدی پيدا نمیکنند که آنان را تصديق کند، اين جا تکليف چيست؟ حضرت عليه السلام فرمود: «ادعايشان مردود است و پذيرفته نيست.» مرد گفت: اين داستان ما و شماست که ما ادّعا میکنيم عيسی، روح الله و کلمه اوست که به مريم القاء نمود، (اشاره به آيه 45 سوره مبارکه آل عمران....) و مسلمانان با ما در اين ادعا موافقند و ما را تصديق میکنند، ولی مسلمانان مدعی آنند که محمد پيامبر و فرستاده خدا است و ما آنان را تصديق نمیکنيم، و آنچه را که هر دو فرقه موافقند، بر آنچه يک فرقه فقط ادعا میکنند برتری دارد، حضرت عليه السلام پرسيد: «اسم تو چيست؟» گفت: يوحنا! فرمود: «ای يوحنا ما به عيسی بن مريم و روح الله و کلمه خدائی ايمان داريم و معتقديم که او هم به محمد صلی الله عليه و آله ايمان داشته و مژده آمدن او را داده است و خودش اقرار کرده که بنده است و پروردگاری دارد، پس اگر آن عيسی که تو به او اقرار داری اين چنين نيست که به محمد ايمان آورده باشد و اقرار به بندگی کرده و خدا را پروردگار خود بداند، ما از چنين عيسايی بيزاريم! کجا بر آن اجماع داريم؟» ابوقرّه برخاست و به صفوان بن يحيی گفت: برخيز! اين مجلس ما را بی نياز نکرد و ما به سود و نفع خود از آن بهره نبرديم و برای ما ثمر بخش نبود.
متن فارسی
صفوان بن يحيی گويد: ابوقرّه دوست جاثليق از من خواست که او را به مجلس حضرت رضا عليه السلام ببرم، من از آن حضرت اجازه خواستم، فرمود: «او را بياور!» وقتی بر آن بزرگوار وارد شد، فرش زير پای آن حضرت را بوسيد، و گفت: رسم دين ما اين است که با اشراف اهل زمان خود چنين رفتار کنيم، خداوند به شما سلامتی دهد، اکنون بفرماييد: فرقه ای ادّعايی میکنند، و فرقه ديگر که به عدالت معروفند، ادعای آنان را تصديق میکنند، تکليف چيست؟ حضرت عليه السلام فرمودند: «ادعايشان ثابت و درست است» مرد گفت: فرقه ديگری ادعائی دارند، و غير خودشان هيچ شاهدی پيدا نمیکنند که آنان را تصديق کند، اين جا تکليف چيست؟ حضرت عليه السلام فرمود: «ادعايشان مردود است و پذيرفته نيست.» مرد گفت: اين داستان ما و شماست که ما ادّعا میکنيم عيسی، روح الله و کلمه اوست که به مريم القاء نمود، (اشاره به آيه 45 سوره مبارکه آل عمران....) و مسلمانان با ما در اين ادعا موافقند و ما را تصديق میکنند، ولی مسلمانان مدعی آنند که محمد پيامبر و فرستاده خدا است و ما آنان را تصديق نمیکنيم، و آنچه را که هر دو فرقه موافقند، بر آنچه يک فرقه فقط ادعا میکنند برتری دارد، حضرت عليه السلام پرسيد: «اسم تو چيست؟» گفت: يوحنا! فرمود: «ای يوحنا ما به عيسی بن مريم و روح الله و کلمه خدائی ايمان داريم و معتقديم که او هم به محمد صلی الله عليه و آله ايمان داشته و مژده آمدن او را داده است و خودش اقرار کرده که بنده است و پروردگاری دارد، پس اگر آن عيسی که تو به او اقرار داری اين چنين نيست که به محمد ايمان آورده باشد و اقرار به بندگی کرده و خدا را پروردگار خود بداند، ما از چنين عيسايی بيزاريم! کجا بر آن اجماع داريم؟» ابوقرّه برخاست و به صفوان بن يحيی گفت: برخيز! اين مجلس ما را بی نياز نکرد و ما به سود و نفع خود از آن بهره نبرديم و برای ما ثمر بخش نبود.
متن عربی
1 حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هَاشِمٍ الْمُكَتِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی صَاحِبِ السَّابِرِیِّ قَالَ سَأَلَنِی أَبُو قُرَّةَ صَاحِبُ الْجَاثَلِيقِ أَنْ أُوصِلَهُ إِلَی الرِّضَا ع فَاسْتَأْذَنْتُهُ فِی ذَلِكَ فَقَالَ ع أَدْخِلْهُ عَلَیَّ فَلَمَّا دَخَلَ عَلَیْهِ قَبَّلَ بِسَاطَهُ وَ قَالَ هَكَذَا عَلَیْنَا فِی دِينِنَا أَنْ نَفْعَلَ بِأَشْرَافِ أَهْلِ زَمَانِنَا ثُمَّ قَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ مَا تَقُولُ فِی فِرْقَةٍ ادَّعَتْ دَعْوَی فَشَهِدَتْ لَهُمْ فِرْقَةٌ أُخْرَی مُعَدِّلُونَ قَالَ الدَّعْوَی لَهُمْ قَالَ فَادَّعَتْ فِرْقَةٌ أُخْرَی دَعْوَی فَلَمْ یَجِدُوا شُهُوداً مِنْ غَیْرِهِمْ قَالَ لَا شَیْءَ لَهُمْ قَالَ فَإِنَّا نَحْنُ ادَّعَیْنَا أَنَّ عِيسَی رُوحُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا فَوَافَقَنَا عَلَی ذَلِكَ الْمُسْلِمُونَ وَ ادَّعَی الْمُسْلِمُونَ أَنَّ مُحَمَّداً نَبِیٌّ فَلَمْ نُتَابِعْهُمْ عَلَیْهِ وَ مَا أَجْمَعْنَا عَلَیْهِ خَیْرٌ مِمَّا افْتَرَقْنَا فِيهِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع مَا اسْمُكَ قَالَ یُوحَنَّا قَالَ یَا یُوحَنَّا إِنَّا آمَنَّا بِعِيسَی ابْنِ مَرْیَمَ ع رُوحِ اللَّهِ وَ كَلِمَتِهِ الَّذِی كَانَ یُؤْمِنُ بِمُحَمَّدٍ ص وَ یُبَشِّرُ بِهِ وَ یُقِرُّ عَلَی نَفْسِهِ أَنَّهُ عَبْدٌ مَرْبُوبٌ فَإِنْ كَانَ عِيسَی الَّذِی هُوَ عِنْدَكَ رُوحُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ لَیْسَ هُوَ الَّذِی آمَنَ بِمُحَمَّدٍ ص وَ بَشَّرَ بِهِ وَ لَا هُوَ الَّذِی أَقَرَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْعُبُودِیَّةِ وَ الرُّبُوبِیَّةِ فَنَحْنُ مِنْهُ بُرَءَاءُ فَأَیْنَ اجْتَمَعْنَا فَقَامَ وَ قَالَ لِصَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی قُمْ فَمَا كَانَ أَغْنَانَا عَنْ هَذَا الْمَجْلِسِ
مخاطب
جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران
قالب
سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی