عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا)  ( ج1. ص78 ) شماره‌ی 188

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام موسی کاظم (عليه السلام) > تعامل هارون با امام کاظم (عليه السلام) > احترام و تکريم

خلاصه

ريان بن شبيب می گويد: از مأمون شنيدم که می گفت: من هميشه، اهل بيت عليهم السلام را دوست می داشتم ولی در ظاهر برای نزديک شدن به هارون، نسبت به آنان اظهار دشمنی می کردم. و زمانی که هارون به حج رفت، من و امين و قاسم به همراه هم بوديم، در مدينه مردم برای ديدن خليفه، نزد او می آمدند و آخرين کسی که به ديدار او آمد موسی بن جعفر عليهما السلام بود. زمانی که چشم هارون به او افتاد، جابجا شد و به او خيره شد تا آن که به اتاقی که هارون در آنجا بود، داخل شد. وقتی به او نزديک شد، هارون به سر دو زانو نشست و او را در بغل گرفت و سپس گفت: حال شما چطور است ای ابالحسن؟ عيال و فرزندانتان چطور هستند؟ عيال و فرزندان پدرتان چطورند؟ چطوريد ، احوال شما چطور است؟ از اين سوال ها می پرسيد و حضرت می فرمود: خوب است. خوب است و زمانی که برای رفتن، از جا برخاست، رشيد خواست برخيزد که حضرت او را قسم داد و برجا نشاند و او را در بغل گرفت و خداحافظی کرد.

متن فارسی

ريان بن شبيب می گويد: از مأمون شنيدم که می گفت: من هميشه، اهل بيت عليهم السلام را دوست می داشتم ولی در ظاهر برای نزديک شدن به هارون، نسبت به آنان اظهار دشمنی می کردم. و زمانی که هارون به حج رفت، من و امين و قاسم به همراه هم بوديم، در مدينه مردم برای ديدن خليفه، نزد او می آمدند و آخرين کسی که به ديدار او آمد موسی بن جعفر عليهما السلام بود. زمانی که چشم هارون به او افتاد، جابجا شد و به او خيره شد تا آن که به اتاقی که هارون در آنجا بود، داخل شد. وقتی به او نزديک شد، هارون به سر دو زانو نشست و او را در بغل گرفت و سپس گفت: حال شما چطور است ای ابالحسن؟ عيال و فرزندانتان چطور هستند؟ عيال و فرزندان پدرتان چطورند؟ چطوريد ، احوال شما چطور است؟ از اين سوال ها می پرسيد و حضرت می فرمود: خوب است. خوب است و زمانی که برای رفتن، از جا برخاست، رشيد خواست برخيزد که حضرت او را قسم داد و برجا نشاند و او را در بغل گرفت و خداحافظی کرد. مأمون ادامه داد: من از ساير برادرانم، نسبت به پدرم جری تر بودم بعد از رفتن موسی بن جعفر به پدرم گفتم: ای اميرالمومنين! با اين مرد رفتاری کردی که با هيچ يک از فرزندان مهاجرين و انصار و بنی هاشم، چنين نکردی. اين مرد که بود؟ هارون گفت: پسرم! او، وارث علم تمام پيامبران است. او موسی بن جعفر بن محمد است. اگر علم صحيح را می خواهی ، نزد او است. مأمون گفت: از آن وقت، محبت آنان در دلم ريشه دوانيد.

متن عربی

حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِيبٍ قَالَ سَمِعْتُ الْمَأْمُونَ یَقُولُ‏ مَا زِلْتُ أُحِبُّ أَهْلَ الْبَیْتِ ع وَ أُظْهِرُ لِلرَّشِيدِ بُغْضَهُمْ تَقَرُّباً إِلَیْهِ فَلَمَّا حَجَّ الرَّشِيدُ کُنْتُ وَ مُحَمَّدٌ وَ الْقَاسِمُ مَعَهُ فَلَمَّا کَانَ بِالْمَدِينَةِ اسْتَأْذَنَ عَلَیْهِ النَّاسُ وَ کَانَ آخِرُ مَنْ أَذِنَ لَهُ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ع فَدَخَلَ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ الرَّشِيدُ تَحَرَّکَ وَ مَدَّ بَصَرَهُ وَ عُنُقَهُ إِلَیْهِ حَتَّی دَخَلَ الْبَیْتَ الَّذِی کَانَ فِيهِ فَلَمَّا قَرُبَ جَثَی الرَّشِيدُ عَلَی رُکْبَتَیْهِ وَ عَانَقَهُ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْهِ فَقَالَ لَهُ کَیْفَ أَنْتَ یَا أَبَا الْحَسَنِ وَ کَیْفَ عِیَالُکَ وَ عِیَالُ أَبِيکَ کَیْفَ أَنْتُمْ مَا حَالُکُمْ فَمَا زَالَ یَسْأَلُهُ هَذَا وَ أَبُو الْحَسَنِ یَقُولُ خَیْرٌ خَیْرٌ فَلَمَّا قَامَ أَرَادَ الرَّشِيدُ أَنْ یَنْهَضَ فَأَقْسَمَ عَلَیْهِ أَبُو الْحَسَنِ فَأَقْعَدَهُ وَ عَانَقَهُ وَ سَلَّمَ عَلَیْهِ وَ وَدَّعَهُ قَالَ الْمَأْمُونُ وَ کُنْتُ أَجْرَی وُلْدِ أَبِی عَلَیْهِ فَلَمَّا خَرَجَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قُلْتُ لِأَبِی یَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَقَدْ رَأَیْتُکَ عَمِلْتَ بِهَذَا الرَّجُلِ شَیْئاً مَا رَأَیْتُکَ فَعَلْتَهُ بِأَحَدٍ مِنْ أَبْنَاءِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ لَا بِبَنِی هَاشِمٍ فَمَنْ هَذَا الرَّجُلُ فَقَالَ یَا بُنَیَّ هَذَا وَارِثُ عِلْمِ النَّبِیِّينَ هَذَا مُوسَی بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع إِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِيحَ فَعِنْدَ هَذَا قَالَ الْمَأْمُونُ فَحِينَئِذٍ انْغَرَسَ فِی قَلْبِی مَحَبَّتُهُمْ‏

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان