عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا)  ( ج2، ص 326 ) شماره‌ی 1909

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > کرامات و معجزات امام رضا (عليه السلام) > معجزات حرم امام

خلاصه

ابوعلی محمد بن احمد معاذی گفت: ابوعمرو محمد بن عبدالله حاکم نوقان نقل کرد که دو نفر از شهر ری نامه ای از بعضی سلاطين برای امير بخارا نصر بن احمد آورده بودند، يکی از آن دو تن اهل ری بود و ديگری اهل قم، و آن شخص قمی از مخالفين اهل بيت عليهم السلام بود و مذهب ناصبيان را داشت ولی آن ديگری اهل ری و شيعه بود، و چون به نيشابور رسيدند، آن مرد که از اهل ری بود به آن قمی گفت: آيا اول به زيارت حضرت رضا عليه السلام نرويم و بعد به بخارا؟ شخص قمی گفت: ما مأموريم از طرف سلطان که به بخارا برويم و نامه او را به بخارا برسانيم، و بر ما جايز نيست که غير اين مأموريت را انجام دهيم و به کاری غير آن بپردازيم تا آنکه اين مأموريت انجام شود، آنگاه به کار خود بپردازيم. هر دو به سمت بخارا رفتند و رساله سلطان را رسانيده و بازگشتند و مقابل طوس رسيدند. مرد رازی به قمی گفت: آيا حضرت عليه السلام را زيارت نکنيم؟ قمی گفت: من از قم، سنّی مذهب بيرون آمده ام و رافضی بدان جا باز نمی‌گردم. مرد رازی تمام اثاث و وسايل سفر خود را نزد مرد قمی گذاشت و خودش بر چهارپايی سوار شده و به قصد حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام حرکت کرد، و به خادمان آن بقعه گفت: بگذاريد امشب من در حرم بمانم و کليدها را به من بدهيد. آنان پذيرفتند و حرم را به او سپردند. گويد: من در حرم رفتم و درب را از پشت بستم و زيارت کردم و بالای سر امام رفته و مشغول نماز شدم و تا توانستم نماز خواندم و بعد شروع کردم به خواندن قرآن از ابتدای آن. گويد: صدای صوت قرآن را مثل همانطور که خودم می‌خواندم، نيز می‌شنيدم، قرائت قرآن را رها کرده مشغول زيارت شدم و هر گوشه از حرم را گشتم و کسی را نيافتم. باز به همان جا که نشسته بودم برگشتم و به قرائت قرآن مشغول شدم و از ابتداء قرآن شروع به خواندن کردم. باز آن صدا را چنان که خود می‌خواندم شنيدم که قطع نمی‌شد، ساکت شدم و گوش کردم ديدم صدا از ناحيه قبر است، و آنچه را خوانده بودم می‌شنيدم تا به آخر سوره مريم رسيدم و اين آيه را تلاوت کردم: (يوم نحشر المتقين الی الرحمن وفدا* و نسوق المجرمين الی جهنم وردا) (سوره مبارکه مريم، آيه 76-75 ترجمه: در آن روز که پرهيزگاران را دسته جمعی بسوی خداوند رحمان (و پاداشهای او) محشور می‌کنيم....* مجرمان را (همچون شتران تشنه کامی که به سوی آبگاه می‌روند) به جهنم می‌رانيم.) و چون من قرائت را تمام کردم او نيز تمام کرد، وقتی صبح شد به نوقان بازگشتم، و از قاريان آن سامان پرسيدم اين قراءت (به صيغه مجهول) چگونه است؟ گفتند: درست است اما ما آن را نمی‌شناسيم و از احدی از قرّاء که چنين قرائت کرده باشد خبر نداريم. من به نيشابور آمدم و از قاريانی که در آنجا زندگی می‌کردند، پرسيدم، هيچ يک از آنان آن را نشناخت، تا اينکه به شهر ری برگشتم و از برخی از قاريان ری از اين قرائت پرسيدم و گفتم قرائت «يوم يحشر المتقون الی الرحمن وفدا، و يساق المجرمون الی جهنم وردا» چگونه است؟ وی پرسيد: اين را از کجا نقل می‌کنی و از چه کسی آورده ای؟ گفتم: اتفاقی برای من روی داده که ناچار شده ام، اصل آن را بفهمم. گفت: اين قرائت رسول خدا صلی الله عليه و آله است که از طريق اهل بيتش نقل شده است، آنگاه از من پرسيد: حکايت تو چه بوده، بگو بدانم چيست؟ من قصه خود را برای وی شرح دادم، و اين قرائت را هم صحيح دانسته برای خود اختيار کردم.

متن فارسی

ابوعلی محمد بن احمد معاذی گفت: ابوعمرو محمد بن عبدالله حاکم نوقان نقل کرد که دو نفر از شهر ری نامه ای از بعضی سلاطين برای امير بخارا نصر بن احمد آورده بودند، يکی از آن دو تن اهل ری بود و ديگری اهل قم، و آن شخص قمی از مخالفين اهل بيت عليهم السلام بود و مذهب ناصبيان را داشت ولی آن ديگری اهل ری و شيعه بود، و چون به نيشابور رسيدند، آن مرد که از اهل ری بود به آن قمی گفت: آيا اول به زيارت حضرت رضا عليه السلام نرويم و بعد به بخارا؟ شخص قمی گفت: ما مأموريم از طرف سلطان که به بخارا برويم و نامه او را به بخارا برسانيم، و بر ما جايز نيست که غير اين مأموريت را انجام دهيم و به کاری غير آن بپردازيم تا آنکه اين مأموريت انجام شود، آنگاه به کار خود بپردازيم. هر دو به سمت بخارا رفتند و رساله سلطان را رسانيده و بازگشتند و مقابل طوس رسيدند. مرد رازی به قمی گفت: آيا حضرت عليه السلام را زيارت نکنيم؟ قمی گفت: من از قم، سنّی مذهب بيرون آمده ام و رافضی بدان جا باز نمی‌گردم. مرد رازی تمام اثاث و وسايل سفر خود را نزد مرد قمی گذاشت و خودش بر چهارپايی سوار شده و به قصد حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام حرکت کرد، و به خادمان آن بقعه گفت: بگذاريد امشب من در حرم بمانم و کليدها را به من بدهيد. آنان پذيرفتند و حرم را به او سپردند. گويد: من در حرم رفتم و درب را از پشت بستم و زيارت کردم و بالای سر امام رفته و مشغول نماز شدم و تا توانستم نماز خواندم و بعد شروع کردم به خواندن قرآن از ابتدای آن. گويد: صدای صوت قرآن را مثل همانطور که خودم می‌خواندم، نيز می‌شنيدم، قرائت قرآن را رها کرده مشغول زيارت شدم و هر گوشه از حرم را گشتم و کسی را نيافتم. باز به همان جا که نشسته بودم برگشتم و به قرائت قرآن مشغول شدم و از ابتداء قرآن شروع به خواندن کردم. باز آن صدا را چنان که خود می‌خواندم شنيدم که قطع نمی‌شد، ساکت شدم و گوش کردم ديدم صدا از ناحيه قبر است، و آنچه را خوانده بودم می‌شنيدم تا به آخر سوره مريم رسيدم و اين آيه را تلاوت کردم: (يوم نحشر المتقين الی الرحمن وفدا* و نسوق المجرمين الی جهنم وردا) (سوره مبارکه مريم، آيه 76-75 ترجمه: در آن روز که پرهيزگاران را دسته جمعی بسوی خداوند رحمان (و پاداشهای او) محشور می‌کنيم....* مجرمان را (همچون شتران تشنه کامی که به سوی آبگاه می‌روند) به جهنم می‌رانيم.) و چون من قرائت را تمام کردم او نيز تمام کرد، وقتی صبح شد به نوقان بازگشتم، و از قاريان آن سامان پرسيدم اين قراءت (به صيغه مجهول) چگونه است؟ گفتند: درست است اما ما آن را نمی‌شناسيم و از احدی از قرّاء که چنين قرائت کرده باشد خبر نداريم. من به نيشابور آمدم و از قاريانی که در آنجا زندگی می‌کردند، پرسيدم، هيچ يک از آنان آن را نشناخت، تا اينکه به شهر ری برگشتم و از برخی از قاريان ری از اين قرائت پرسيدم و گفتم قرائت «يوم يحشر المتقون الی الرحمن وفدا، و يساق المجرمون الی جهنم وردا» چگونه است؟ وی پرسيد: اين را از کجا نقل می‌کنی و از چه کسی آورده ای؟ گفتم: اتفاقی برای من روی داده که ناچار شده ام، اصل آن را بفهمم. گفت: اين قرائت رسول خدا صلی الله عليه و آله است که از طريق اهل بيتش نقل شده است، آنگاه از من پرسيد: حکايت تو چه بوده، بگو بدانم چيست؟ من قصه خود را برای وی شرح دادم، و اين قرائت را هم صحيح دانسته برای خود اختيار کردم.

متن عربی

حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْمُعَاذِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَكَمِیُّ الْحَاكِمُ بِنُوْقَانَ قَالَ‏ خَرَجَ عَلَیْنَا رَجُلَانِ مِنَ الرَّیِّ بِرِسَالَةِ بَعْضِ السَّلَاطِينِ بِهَا إِلَی الْأَمِيرِ نَصْرِ بْنِ أَحْمَدَ بِبُخَارَا وَ كَانَ أَحَدُهُمَا مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ وَ الْآخَرُ مِنْ أَهْلِ قُمَّ وَ كَانَ الْقُمِّیُّ عَلَی الْمَذْهَبِ الَّذِی كَانَ قَدِيماً بِقُمَّ فِی النَّصْبِ وَ كَانَ الرَّازِیُّ مُتَشَیِّعاً فَلَمَّا بَلَغَا بِنَیْسَابُورَ قَالَ الرَّازِیُّ لِلْقُمِّیِّ أَ لَا تَبْدَأُ بِزِیَارَةِ الرِّضَا ع ثُمَّ نَتَوَجَّهُ إِلَی بُخَارَا فَقَالَ الْقُمِّیُّ قَدْ بَعَثْنَا سُلْطَانَنَا بِرِسَالَةٍ إِلَی الْحَضْرَةِ بِبُخَارَا فَلَا یَجُوزُ لَنَا أَنْ نَشْتَغِلَ بِغَیْرِهَا حَتَّی نَفْرُغَ مِنْهَا فَقَصَدَا الْبُخَارَا وَ أَدَّیَا الرِّسَالَةَ وَ رَجَعَا حَتَّی إِذَا حَاذَیَا طُوسَ فَقَالَ الرَّازِیُّ لِلْقُمِّیِّ أَ لَا تَزُورُ الرِّضَا ع فَقَالَ خَرَجْتُ مِنَ الرَّیِّ مُرْجِئاً لَا أَرْجِعُ إِلَیْهَا رَافِضِیّاً قَالَ‏ فَسَلَّمَ الرَّازِیُّ أَمْتِعَتَهُ وَ دَوَابَّهُ إِلَیْهِ وَ رَكِبَ حِمَاراً وَ قَصَدَ مَشْهَدَ الرِّضَا ع وَ قَالَ لِخُدَّامِ الْمَشْهَدِ خَلُّوا لِیَ الْمَشْهَدَ هَذِهِ اللَّیْلَةَ وَ ادْفَعُوا إِلَیَّ مِفْتَاحَهُ فَفَعَلُوا ذَلِكَ قَالَ فَدَخَلْتُ الْمَشْهَدَ وَ غَلَّقْتُ الْبَابُ وَ زُرْتُ الرِّضَا ع ثُمَّ قُمْتُ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ صَلَّیْتُ مَا شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی وَ ابْتَدَأْتُ فِی قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ مِنْ أَوَّلِهِ قَالَ فَكُنْتُ أَسْمَعُ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ كَمَا أَقْرَأُ فَقَطَعْتُ صَوْتِی وَ زُرْتُ الْمَشْهَدَ كُلَّهُ وَ طَلَبْتُ نَوَاحِیَهُ فَلَمْ أَرَ أَحَداً فَعُدْتُ إِلَی مَكَانِی وَ أَخَذْتُ فِی الْقِرَاءَةِ مِنْ أَوَّلِ الْقُرْآنِ فَكُنْتُ أَسْمَعُ الصَّوْتَ كَمَا أَقْرَأُ لَا یَنْقَطِعُ فَسَكَتُّ هُنَیْئَةً وَ أَصْغَیْتُ بِأُذُنِی فَإِذَا الصَّوْتُ مِنَ الْقَبْرِ فَكُنْتُ أَسْمَعُ مِثْلَ مَا أَقْرَأُ حَتَّی بَلَغْتُ آخِرَ سُورَةِ مَرْیَمَ ع فَقَرَأْتُ‏ یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلی‏ جَهَنَّمَ وِرْداً فَسَمِعْتُ الصَّوْتَ مِنَ الْقَبْرِ یَوْمَ یُحْشَرُ الْمُتَّقُونَ إِلَی الرَّحْمَنِ وَفْداً وَ یُسَاقُ الْمُجْرِمُونَ إِلَی جَهَنَّمَ وِرْداً حَتَّی خَتَمْتُ الْقُرْآنَ وَ خَتَمَ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ رَجَعْتُ إِلَی نُوقَانَ فَسَأَلْتُ مَنْ بِهَا مِنَ الْمُقْرِئِينَ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ فَقَالُوا هَذَا فِی اللَّفْظِ وَ الْمَعْنَی مُسْتَقِيمٌ لَكِنَّا لَا نَعْرِفُهُ فِی قِرَاءَةِ أَحَدٍ قَالَ فَرَجَعْتُ إِلَی نَیْسَابُورَ فَسَأَلْتُ مَنْ بِهَا مِنَ الْمُقْرِئِينَ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ فَلَمْ یَعْرِفْهَا أَحَدٌ مِنْهُمْ حَتَّی رَجَعْتُ إِلَی الرَّیِّ فَسَأَلْتُ بَعْضَ الْمُقْرِئِينَ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ فَقُلْتُ مَنْ قَرَأَ یَوْمَ یُحْشَرُ الْمُتَّقُونَ إِلَی الرَّحْمَنِ وَفْداً وَ یُسَاقُ الْمُجْرِمُونَ إِلَی جَهَنَّمَ وِرْداً فَقَالَ لِی مِنْ أَیْنَ جِئْتَ بِهَذَا فَقُلْتُ وَقَعَ لِی احْتِیَاجٌ إِلَی مَعْرِفَتِهَا فِی أَمْرٍ حَدَثَ لِی فَقَالَ هَذِهِ قِرَاءَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْ رِوَایَةِ أَهْلِ الْبَیْتِ ع ثُمَّ اسْتَحْكَانِیَ السَّبَبَ الَّذِی مِنْ أَجَلِهِ سَأَلْتُ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ فَقَصَصْتُ عَلَیْهِ الْقِصَّةَ وَ صَحَّتْ لِیَ الْقِرَاءَةُ

مخاطب

کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کار حجمی ، کتاب داستان كوتاه