بیانات حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) ( 1381/10/28 ) شمارهی 2019
موضوعات
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سفر امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو
خلاصه
میخواهم عرض بکنم در مقام مقايسه بايد توجه داشت که به کل ماجرای امروز با ماجرای گذشته و با ماجرای زمان ائمه )عليهمالسّلام( متفاوت است. زمان حضرت رضا )سلاماللَّه عليهم( همانطور که آقايان هم اشاره فرموديد خب حضرت رضا )سلاماللَّه عليه( خيلی خون دل خوردند، نفس اين تصميمگيری يک يکی از بزرگترين امتحانها و محنتهای حضرت رضا )عليهالسّلام( بود که اصلاً تصميمگيری کرد که بيايد، بيايد خراسان، اين دعوت را قبول کند و اين با محاسبهی دقيق بود، بسيار هم کار دشواری بود و حضرت به اينکار اقدام کردند، سعی کردند که اينکار را با استفادهی حد اعلای از آن انجام بدهند و با اين ملاحظه اقدام به سفر کردند و همان استفادهی حد اعلا هم انجام گرفت؛ يعنی کاری اتفاق افتاد در اين سفر که در طول دوران حکومت اموی و عباسی از بعد از زمان امام حسن و صلح امام حسن چنين چيزی اتفاق نيفتاده بود، يعنی يک رشحهيی از آن چيزی که شما الان داريد میبينيد. يعنی تشيع شد يک چيزی بهعنوان سکهی رائج يک امر آزاد، يک امر قابل استناد، قابل اينکه کسی بگويد من جزو اين مجموعه و اين نحله هستيم. يعنی اينجوری شد، بهطور طبيعی بدون اينکه هيچ اجازهی رسمی هم صادر شده باشد همين قدر که امام علوی بلند شد آمد و از او استقبال شد و از او چيز شد، اين حالت بهوجود آمد که اين حالت قبل از دورهی حضرت رضا نبود و بعد از دورهی آن بزرگوار اين حالت عمومی شد، يعنی مردم، شبيه حديبيه، يعنی ماجرای آمدن حضرت به خراسان شبيه ماجرای رفتن پيغمبر به حديبيه بود يعنی پيغمبر با رفتن به حديبيه و با آن صلحی که خيليها را دچار ايراد و اشکال و مسألهدار کرد با اينکار موجب شد که اسلام بتواند در يک فضای وسيعتری مطرح شود. امام رضا با اين حرکت کاری کرد که بتواند تشيع در يک فضای وسيعی مطرح شود و اين چيز خيلی مهمی است، اين کار بسيار بزرگی است؛ حضرت اين کار را کرده بودند، يعنی در واقع پيروز شده بود، کمااينکه در حديبيه پيغمبر پيروز شد. سورهی »انا فتحنا لک فتحاً مبينا« يک فتح مبين خدای متعال به پيغمبر داد بخاطر حديبيه قبل از فتح مکه. فتح مبين را خدای متعال به امام رضا دا بخاطر اينکه فضا را فتح کرد. يعنی کاری کرد که فضا افتاد دست طرفداران تشيع و اينها رشد پيدا کردند از همانجا بود که اين حديث قمیّين بهوجود آمد و محدّثين قمی و حرکتهايی که برای حديث شد که آنوقت صدوق، شيخ صدوق برای پيدا کردن حديث شيعه راه میافتد در ولايات، کجاها میرود؟ در اقصینقاط خراسان يعنی آنجاهايی که تازه اسلام آوردند، همين سمرقند و بخارا و اينجاها و هرات و راه افتاده حديث شيعه را شيخ صدوق در اين مناطق پيدا کند، يعنی اين چيزهای مهمی است. شما میبينيد در بين محدثين ما عدهی زيادی هستند که ما همين منطقهی افغانستان و ترکستان فعليند، يعنی شمال رود جيحون و نمیدانم جنوب دو طرف؛ اين جاهايی که اساساً اسلام تازه آمده بود، شيعه آنجا تازه قدم گذاشته بود و شيخ کشّی يا شيخ عیّاشی صاحب تفسير اينها کجا بودند، اينها نه در بغداد بود، نه در نجف بودند، نه در حلّه بودند، اينها در سمرقند بودند »کش« اسم يکی از دهات سمرقند است، خود عیّاشی، عیّاشی سمرقندی است. شما ببينيد چهطور شد که شيعه رفت تا آنجا، اين کار آسانی نبود، از مدينه اينها بيايند - عرض کنم که - اينجور، اين فرهنگ، اين فکر، اين آوازه، اين داعيه برود، اين کار را امام رضا کرد. البته خب بله، دردِ دلها و رنجها و غصههای حضرت هم بود اما در اين سفر امام رضا فاتح شده بود، غالب شده بود و اين غلبه بخاطر همين بود. آنچه که امروز شما داريد اين حدودها برابر بزرگتر است از آنچيزی که آن روز به برکت مجاهدت کسی مثل امام رضا بهدست آمد، اين چيز خيلی مهمی است..... آخوندِ عمامه به سر منبری جلوی خود من راجع به جن صحبت شد گفت جن يعنی همين چريکهايی که در مکه بودند »يستمع نفر من الجن، انه يستمع« آيهی قرآن، میگفت آنها، آن چريکهايی بودند که میآمدند حرفهای پيغمبر را گوش میکردند. جن را جرأت نمیکردند بگويند يک خلقی خدای متعال دارد، خب مگر ما همهی خلايق خدا را میدانيم، مگر ما ميکرب را تا چند وقت قبل از اين میدانستيم که وجود دارد، خب وجود داشت، مادی هم هست. چه اشکال دارد يک خلقی خدای متعال دارد به نام جن با اين خصوصيات که قرآن ناطق و صريح او است. يعنی اينجور بود، شبههها اينجور »کقطع الليل المظلَم« يا »المظلِم« همينطور همهجا را فرا گرفته بود، ذهنها را هم فراگرفته بود، امروز اين حرفها نيست، امروز خب شبهههايی وجود دارد، بايد ايستاد در مقابل شبهه. مرحوم يکی از اين بزرگان حالا يادم نيست چه کسی از اين بزرگان چيز روشنفکران حوزهی علميهی نجف در دورهی قبل از ما، اينها میگويد که ما بايد از اين احمد امين مصری و از اين موسی جاراللَّه و اينها متشکر باشيم که اينها عليه شيعه اين حرفها را زدند، اين تهمتها را عليه شيعه زدند، اين حق بزرگی به گردن شيعه اينها دارند چون اگر نمیگفتند نه مرحوم کاشفالغطا، نه مرحوم - نمیدانم - صحتالدين نه مرحوم سيدحسن امين اينهايی که آمدند، نه مرحوم صدر که آن تأسيس الشيعه لفنون الاسلام را نوشت، اينها هيچکدام اين کتابها را نمینوشتند چون شبههای که آنها گفتند چون شيعه مؤلّفی ندارد اينها برداشتند - مثلاً - تاسيسالشيعه لفنون الاسلام را نوشتند، اينها گفتند که شيعه چنين است، اينها آمدند جواب دادند، يعنی از شبهه بايد استقبال کرد به شرط اينکه انسان با شبهه برخورد اسلامی بکند، برخورد اسلامی يعنی برخورد آگاهانه، عالمانه و صبورانه است، همانطور که آقای شجاعی مثل زدند آن جوانی که آمد خدمت امام رضا و شبهه چيز کرد و اينها. حال واقفه که فرموديد، اين را هم به شما عرض بکنم که واقفه چيزی نبودند در مقابل آن جريانهای عظيمی که آن روز وجود داشت، خيلی هم بدنام بودند در بين شيعه و اصلاً اهميتی نداشتند واقفه بهعنوان دشمنان امام رضا يک گروهِ مجموعهی کوچک بودند، دشمن بزرگ مأمون بود، دشمن بزرگ دستگاه سياست بود، دشمن بزرگ آن کسانی بودند که مُلک را میخواستند، حکومت را میخواستند، وجود امام رضا را مخل میدانستند، جريان شيعی را اصلاً مخل میدانستند. حالا يک چهارتا توی شيعه پيدا شدند برای خاطر طمع مال آمدند واقفه را درست کردن، آن حميری هم که فرموديد، درست است، در روايات دارد که اينها حمير.
متن فارسی
میخواهم عرض بکنم در مقام مقايسه بايد توجه داشت که به کل ماجرای امروز با ماجرای گذشته و با ماجرای زمان ائمه )عليهمالسّلام( متفاوت است. زمان حضرت رضا )سلاماللَّه عليهم( همانطور که آقايان هم اشاره فرموديد خب حضرت رضا )سلاماللَّه عليه( خيلی خون دل خوردند، نفس اين تصميمگيری يک يکی از بزرگترين امتحانها و محنتهای حضرت رضا )عليهالسّلام( بود که اصلاً تصميمگيری کرد که بيايد، بيايد خراسان، اين دعوت را قبول کند و اين با محاسبهی دقيق بود، بسيار هم کار دشواری بود و حضرت به اينکار اقدام کردند، سعی کردند که اينکار را با استفادهی حد اعلای از آن انجام بدهند و با اين ملاحظه اقدام به سفر کردند و همان استفادهی حد اعلا هم انجام گرفت؛ يعنی کاری اتفاق افتاد در اين سفر که در طول دوران حکومت اموی و عباسی از بعد از زمان امام حسن و صلح امام حسن چنين چيزی اتفاق نيفتاده بود، يعنی يک رشحهيی از آن چيزی که شما الان داريد میبينيد. يعنی تشيع شد يک چيزی بهعنوان سکهی رائج يک امر آزاد، يک امر قابل استناد، قابل اينکه کسی بگويد من جزو اين مجموعه و اين نحله هستيم. يعنی اينجوری شد، بهطور طبيعی بدون اينکه هيچ اجازهی رسمی هم صادر شده باشد همين قدر که امام علوی بلند شد آمد و از او استقبال شد و از او چيز شد، اين حالت بهوجود آمد که اين حالت قبل از دورهی حضرت رضا نبود و بعد از دورهی آن بزرگوار اين حالت عمومی شد، يعنی مردم، شبيه حديبيه، يعنی ماجرای آمدن حضرت به خراسان شبيه ماجرای رفتن پيغمبر به حديبيه بود يعنی پيغمبر با رفتن به حديبيه و با آن صلحی که خيليها را دچار ايراد و اشکال و مسألهدار کرد با اينکار موجب شد که اسلام بتواند در يک فضای وسيعتری مطرح شود. امام رضا با اين حرکت کاری کرد که بتواند تشيع در يک فضای وسيعی مطرح شود و اين چيز خيلی مهمی است، اين کار بسيار بزرگی است؛ حضرت اين کار را کرده بودند، يعنی در واقع پيروز شده بود، کمااينکه در حديبيه پيغمبر پيروز شد. سورهی »انا فتحنا لک فتحاً مبينا« يک فتح مبين خدای متعال به پيغمبر داد بخاطر حديبيه قبل از فتح مکه. فتح مبين را خدای متعال به امام رضا دا بخاطر اينکه فضا را فتح کرد. يعنی کاری کرد که فضا افتاد دست طرفداران تشيع و اينها رشد پيدا کردند از همانجا بود که اين حديث قمیّين بهوجود آمد و محدّثين قمی و حرکتهايی که برای حديث شد که آنوقت صدوق، شيخ صدوق برای پيدا کردن حديث شيعه راه میافتد در ولايات، کجاها میرود؟ در اقصینقاط خراسان يعنی آنجاهايی که تازه اسلام آوردند، همين سمرقند و بخارا و اينجاها و هرات و راه افتاده حديث شيعه را شيخ صدوق در اين مناطق پيدا کند، يعنی اين چيزهای مهمی است. شما میبينيد در بين محدثين ما عدهی زيادی هستند که ما همين منطقهی افغانستان و ترکستان فعليند، يعنی شمال رود جيحون و نمیدانم جنوب دو طرف؛ اين جاهايی که اساساً اسلام تازه آمده بود، شيعه آنجا تازه قدم گذاشته بود و شيخ کشّی يا شيخ عیّاشی صاحب تفسير اينها کجا بودند، اينها نه در بغداد بود، نه در نجف بودند، نه در حلّه بودند، اينها در سمرقند بودند »کش« اسم يکی از دهات سمرقند است، خود عیّاشی، عیّاشی سمرقندی است. شما ببينيد چهطور شد که شيعه رفت تا آنجا، اين کار آسانی نبود، از مدينه اينها بيايند - عرض کنم که - اينجور، اين فرهنگ، اين فکر، اين آوازه، اين داعيه برود، اين کار را امام رضا کرد. البته خب بله، دردِ دلها و رنجها و غصههای حضرت هم بود اما در اين سفر امام رضا فاتح شده بود، غالب شده بود و اين غلبه بخاطر همين بود. آنچه که امروز شما داريد اين حدودها برابر بزرگتر است از آنچيزی که آن روز به برکت مجاهدت کسی مثل امام رضا بهدست آمد، اين چيز خيلی مهمی است..... آخوندِ عمامه به سر منبری جلوی خود من راجع به جن صحبت شد گفت جن يعنی همين چريکهايی که در مکه بودند »يستمع نفر من الجن، انه يستمع« آيهی قرآن، میگفت آنها، آن چريکهايی بودند که میآمدند حرفهای پيغمبر را گوش میکردند. جن را جرأت نمیکردند بگويند يک خلقی خدای متعال دارد، خب مگر ما همهی خلايق خدا را میدانيم، مگر ما ميکرب را تا چند وقت قبل از اين میدانستيم که وجود دارد، خب وجود داشت، مادی هم هست. چه اشکال دارد يک خلقی خدای متعال دارد به نام جن با اين خصوصيات که قرآن ناطق و صريح او است. يعنی اينجور بود، شبههها اينجور »کقطع الليل المظلَم« يا »المظلِم« همينطور همهجا را فرا گرفته بود، ذهنها را هم فراگرفته بود، امروز اين حرفها نيست، امروز خب شبهههايی وجود دارد، بايد ايستاد در مقابل شبهه. مرحوم يکی از اين بزرگان حالا يادم نيست چه کسی از اين بزرگان چيز روشنفکران حوزهی علميهی نجف در دورهی قبل از ما، اينها میگويد که ما بايد از اين احمد امين مصری و از اين موسی جاراللَّه و اينها متشکر باشيم که اينها عليه شيعه اين حرفها را زدند، اين تهمتها را عليه شيعه زدند، اين حق بزرگی به گردن شيعه اينها دارند چون اگر نمیگفتند نه مرحوم کاشفالغطا، نه مرحوم - نمیدانم - صحتالدين نه مرحوم سيدحسن امين اينهايی که آمدند، نه مرحوم صدر که آن تأسيس الشيعه لفنون الاسلام را نوشت، اينها هيچکدام اين کتابها را نمینوشتند چون شبههای که آنها گفتند چون شيعه مؤلّفی ندارد اينها برداشتند - مثلاً - تاسيسالشيعه لفنون الاسلام را نوشتند، اينها گفتند که شيعه چنين است، اينها آمدند جواب دادند، يعنی از شبهه بايد استقبال کرد به شرط اينکه انسان با شبهه برخورد اسلامی بکند، برخورد اسلامی يعنی برخورد آگاهانه، عالمانه و صبورانه است، همانطور که آقای شجاعی مثل زدند آن جوانی که آمد خدمت امام رضا و شبهه چيز کرد و اينها. حال واقفه که فرموديد، اين را هم به شما عرض بکنم که واقفه چيزی نبودند در مقابل آن جريانهای عظيمی که آن روز وجود داشت، خيلی هم بدنام بودند در بين شيعه و اصلاً اهميتی نداشتند واقفه بهعنوان دشمنان امام رضا يک گروهِ مجموعهی کوچک بودند، دشمن بزرگ مأمون بود، دشمن بزرگ دستگاه سياست بود، دشمن بزرگ آن کسانی بودند که مُلک را میخواستند، حکومت را میخواستند، وجود امام رضا را مخل میدانستند، جريان شيعی را اصلاً مخل میدانستند. حالا يک چهارتا توی شيعه پيدا شدند برای خاطر طمع مال آمدند واقفه را درست کردن، آن حميری هم که فرموديد، درست است، در روايات دارد که اينها حمير.
متن عربی
مخاطب
قالب