بیانات حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) ( 62/6/7 ) شمارهی 2024
موضوعات
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > سيره فرهنگی امام رضا (عليه السلام) > توجه به شعر و شعرخوانی امام رضا (عليه السلام)
خلاصه
دعبل بن علی خزاعی، شاعر معروف و انقلابی و عظيمالشأن که به قول خودش پنجاه سال دارش بر دوشش بود، فراری. تمام خلفا و امرای زمانش از او میترسيدند، به خاطر زبانش. نسبت به تمام خلفايی که در زمانش بودند، در زمان او بودند، اين، يک طعنی زد. از هارون گرفته تا امين تا مأمون تا ابراهيم بن مهدی، تا ديگران. و اين طعنها در تاريخ ماند. الان مأمون و امين و ابراهيم و ديگران و ديگران را از روی شعرهای اينها میشناسند. اين شعرها در تاريخ، مشخص کننده است. يعنی مردم عرب اينجور شعر شناس بودند که شاعر را ميدان میدادند. خب، توی يک چنين مجموعهای، قرآن يک هو آمد. شما خيال میکنيد اگر قرآن مثل حرف زدن يک آدم بی سواد يا کم سواد يا بی هنر، باسواد و بی هنر بود، اصلاً توی دهن مردم، در زبان عربها اصلاً دوران پيدا میکرد؟ ابداً اينکه شما میبينيد آيه قرآن وقتی نازل میشد، يک هو عربها، مسلمانها، تمام سوره را يکجا حفظ میکردند، به خاطر همين بود. البته خوش حافظه هم بودند عربها. اما اين کمک میکرد به حفظ، حفظ میکردند. پس ببينيد که اين دينی که شما امروز دنبالش هستيد، از کوچک و بزرگ و زن و مرد و همه، داريد آن را ترويج میکنيد، برای آن فداکاری میکنيد، اين برادر شعر میگويد برای رزمندگانش، آن ترويج میکند از بزرگانش، اين دين، باهنر اصلاً شروع شد. اصلاً با هنر روئيد. اين خيلی نکته اساسی است در کار اين و ائمه ما به شعرا اهميت میدادند. من توی زندگی ائمه )عليهم السلام( يکقدری فحص کردم، ببينم اينها وقتيکه يک پولی به يکی میدادند چقدر بود. امام باقر، امام صادق، امام موسیبن جعفر، يک وقتی يک پولی میخواستند به يکی بدهند، چقدر میدادند. ديدم اينها، البته اوائل کمتر، بعد يواش يواش زمان، به قول امروز يکخورده تورم مثلاً بيشتر شده بود، يکخورده پول هم بيشتر میدادند. اما ما بين هفتاد درهم، هشتاد درهم، دويست درهم، پانصد درهم، اين پولی بوده که میدادند.يک هو کميتبن زيد اسدی وقتی که شعر میگويد، پولی که به او میدهند. بيست هزار درهم است. ببينيد، دويست درهم کجا، بيست هزار درهم کجا. يا دعبل وقتی خدمت حضرت رضا)عليه الصلوة و السلام( رفت و در خراسان و آن قصيده مدارس الايات... من تلاوتی، آن قصيده کذايی را خواند برای حضرت، حضرت ده هزار درهم از آن درهمهايی که به نام خود آن بزرگوار ضرب شده بود، بهش دادند. آنهم رفت در کوفه، که همه مريد حضرت بودند، هر درهمی را به ده درهم فروخت، شد صد هزار درهم. البته اگر حالا بود که شما هر يک در همش را به ميليونها میخريديد. حالا، آن مردم هر يک درهمی را به ده درهم خريدند، يعنی اينجور حضرات، ائمه هدای )عليهم الصلواة والسلام( از شعر ترويج میکردند.
متن فارسی
دعبل بن علی خزاعی، شاعر معروف و انقلابی و عظيمالشأن که به قول خودش پنجاه سال دارش بر دوشش بود، فراری. تمام خلفا و امرای زمانش از او میترسيدند، به خاطر زبانش. نسبت به تمام خلفايی که در زمانش بودند، در زمان او بودند، اين، يک طعنی زد. از هارون گرفته تا امين تا مأمون تا ابراهيم بن مهدی، تا ديگران. و اين طعنها در تاريخ ماند. الان مأمون و امين و ابراهيم و ديگران و ديگران را از روی شعرهای اينها میشناسند. اين شعرها در تاريخ، مشخص کننده است. يعنی مردم عرب اينجور شعر شناس بودند که شاعر را ميدان میدادند. خب، توی يک چنين مجموعهای، قرآن يک هو آمد. شما خيال میکنيد اگر قرآن مثل حرف زدن يک آدم بی سواد يا کم سواد يا بی هنر، باسواد و بی هنر بود، اصلاً توی دهن مردم، در زبان عربها اصلاً دوران پيدا میکرد؟ ابداً اينکه شما میبينيد آيه قرآن وقتی نازل میشد، يک هو عربها، مسلمانها، تمام سوره را يکجا حفظ میکردند، به خاطر همين بود. البته خوش حافظه هم بودند عربها. اما اين کمک میکرد به حفظ، حفظ میکردند. پس ببينيد که اين دينی که شما امروز دنبالش هستيد، از کوچک و بزرگ و زن و مرد و همه، داريد آن را ترويج میکنيد، برای آن فداکاری میکنيد، اين برادر شعر میگويد برای رزمندگانش، آن ترويج میکند از بزرگانش، اين دين، باهنر اصلاً شروع شد. اصلاً با هنر روئيد. اين خيلی نکته اساسی است در کار اين و ائمه ما به شعرا اهميت میدادند. من توی زندگی ائمه )عليهم السلام( يکقدری فحص کردم، ببينم اينها وقتيکه يک پولی به يکی میدادند چقدر بود. امام باقر، امام صادق، امام موسیبن جعفر، يک وقتی يک پولی میخواستند به يکی بدهند، چقدر میدادند. ديدم اينها، البته اوائل کمتر، بعد يواش يواش زمان، به قول امروز يکخورده تورم مثلاً بيشتر شده بود، يکخورده پول هم بيشتر میدادند. اما ما بين هفتاد درهم، هشتاد درهم، دويست درهم، پانصد درهم، اين پولی بوده که میدادند.يک هو کميتبن زيد اسدی وقتی که شعر میگويد، پولی که به او میدهند. بيست هزار درهم است. ببينيد، دويست درهم کجا، بيست هزار درهم کجا. يا دعبل وقتی خدمت حضرت رضا)عليه الصلوة و السلام( رفت و در خراسان و آن قصيده مدارس الايات... من تلاوتی، آن قصيده کذايی را خواند برای حضرت، حضرت ده هزار درهم از آن درهمهايی که به نام خود آن بزرگوار ضرب شده بود، بهش دادند. آنهم رفت در کوفه، که همه مريد حضرت بودند، هر درهمی را به ده درهم فروخت، شد صد هزار درهم. البته اگر حالا بود که شما هر يک در همش را به ميليونها میخريديد. حالا، آن مردم هر يک درهمی را به ده درهم خريدند، يعنی اينجور حضرات، ائمه هدای )عليهم الصلواة والسلام( از شعر ترويج میکردند.
متن عربی
مخاطب
قالب