بیانات حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی)  ( 81/4/13 ) شماره‌ی 2026

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > معارف مربوط به امامت > چيستی امامت

خلاصه

در روايت معروف امام هشتم )عليه الصلاة والسلام( می‏فرمايد »الامامة زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عز المومنين« امامت و رهبری جامعه و حکومت اسلامی و ولايت اسلامی که همه‏ی اين تعبيرات يک معنا دارد اين زمام دين است چيزی است که به دين يعنی به مجموعه‏ی احکام اسلامی جهت می‏دهد آنها را در جای خود مصرف می‏کند، در زندگی بشر نيازها را با آنها تطبيق می‏کند، مصالح جامعه را از ميان آنها جستجو می‏کند و پيدا می‏کند و طبق آن عمل می‏کند. نظام مسلمين است يعنی بدون امامت و ولايت و حکومت اسلامی جامعه‏ی مسلمين دارای نظام نيست. آنچه که نظم می‏بخشد به اين جامعه باز دست مقتدر ولايت الهی است در جامعه »و صلاح الدنيا« اصلاً صلاح دنيا آن چيزی که دنيا را آباد می‏کند او حاکميت اسلامی است که اگر اين را ما از دين بگيريم مطمئناً از مجموعه‏ی احکام دين چيزی که بتواند اين آثار را داشته باشد باقی نخواهد ماند. بله افرادی با عمل فردی و شخصی خودشان با تلاش فراوان و مجاهدتی که بکنند راه تکامل را به صورت فردی طی خواهند کرد اما دنيا دنيای آباد مورد نظر اسلام نخواهد شد اين اهميت حکومت است که از همه‏ی احکام فرعيه بالاتر است و جزو اصول اسلامی است و در رديف مهمترين اصول يا همانطور که عرض کردم خود مهمترين اصول اسلامی است. مسئله‏ی حکومت در اسلام يک شکل بسيار زيبا و با شکوهی هم دارد. اساساً از نظر اسلام افراد بر يکديگر حکومت نمی‏توانند بکنند. بشر آزاد است حاکم حقيقی بر بشر خداست منتهی حکومت خدا بر مردم بايد به شکل حکومت يک انسان بر مردم که بر طبق معيارهای الهی باشد تجسم پيدا کند بدون آنکه حکومت خدا بر مردم معنا ندارد اين انسان پيغمبران الهی هستند که برای حاکميت بين مردم آمدند و در غيبت پيغمبران، جانشينان اوصياء فقها امت، دين شناسان، آگاهان آن کسانی که منصب ولايت را و امامت را از پيغمبر و از ائمه به ارث بردند که باز در همين روايت می‏فرمايد »ان الامامه خلافه اللَّه و خلافه الرسوله« اين معنای امامت است. تمام اين نزاعی که شما در طول دوران زندگی ائمه )عليهم السلام( بين آنها و دستگاههای ظلم و جور مشاهده می‏کنيد بر سر همين قضيه است. آنهايی که با ائمه‏ی ما مخالفت می‏کردند، آنها را مسموم می‏کردند مقتول می‏کردند، زندان می‏انداختند، محاصره می‏کردند، دعوايشان بر سر داعيه‏ی حکومت ائمه )عليهم السلام( بود. اگر ائمه داعيه‏ی حکومت نداشتند ولو علوم اولين و آخرين را هم به خودشان نسبت می‏دادند اگر بحث قدرت سياسی نبود داعيه‏ی قدرت سياسی نبود هيچ گونه تعرضی نسبت به آنها انجام نمی‏گرفت لااقل به اين شدت انجام نمی‏گرفت اصلاً مسئله اين است لذا شما می‏بينيد در بين دعوتها و تبليغات )عليهم السلام( روی کلمه‏ی امامت و مسئله‏ی امامت حساسيت بسيار بالايی است

متن فارسی

در روايت معروف امام هشتم )عليه الصلاة والسلام( می‏فرمايد »الامامة زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عز المومنين« امامت و رهبری جامعه و حکومت اسلامی و ولايت اسلامی که همه‏ی اين تعبيرات يک معنا دارد اين زمام دين است چيزی است که به دين يعنی به مجموعه‏ی احکام اسلامی جهت می‏دهد آنها را در جای خود مصرف می‏کند، در زندگی بشر نيازها را با آنها تطبيق می‏کند، مصالح جامعه را از ميان آنها جستجو می‏کند و پيدا می‏کند و طبق آن عمل می‏کند. نظام مسلمين است يعنی بدون امامت و ولايت و حکومت اسلامی جامعه‏ی مسلمين دارای نظام نيست. آنچه که نظم می‏بخشد به اين جامعه باز دست مقتدر ولايت الهی است در جامعه »و صلاح الدنيا« اصلاً صلاح دنيا آن چيزی که دنيا را آباد می‏کند او حاکميت اسلامی است که اگر اين را ما از دين بگيريم مطمئناً از مجموعه‏ی احکام دين چيزی که بتواند اين آثار را داشته باشد باقی نخواهد ماند. بله افرادی با عمل فردی و شخصی خودشان با تلاش فراوان و مجاهدتی که بکنند راه تکامل را به صورت فردی طی خواهند کرد اما دنيا دنيای آباد مورد نظر اسلام نخواهد شد اين اهميت حکومت است که از همه‏ی احکام فرعيه بالاتر است و جزو اصول اسلامی است و در رديف مهمترين اصول يا همانطور که عرض کردم خود مهمترين اصول اسلامی است. مسئله‏ی حکومت در اسلام يک شکل بسيار زيبا و با شکوهی هم دارد. اساساً از نظر اسلام افراد بر يکديگر حکومت نمی‏توانند بکنند. بشر آزاد است حاکم حقيقی بر بشر خداست منتهی حکومت خدا بر مردم بايد به شکل حکومت يک انسان بر مردم که بر طبق معيارهای الهی باشد تجسم پيدا کند بدون آنکه حکومت خدا بر مردم معنا ندارد اين انسان پيغمبران الهی هستند که برای حاکميت بين مردم آمدند و در غيبت پيغمبران، جانشينان اوصياء فقها امت، دين شناسان، آگاهان آن کسانی که منصب ولايت را و امامت را از پيغمبر و از ائمه به ارث بردند که باز در همين روايت می‏فرمايد »ان الامامه خلافه اللَّه و خلافه الرسوله« اين معنای امامت است. تمام اين نزاعی که شما در طول دوران زندگی ائمه )عليهم السلام( بين آنها و دستگاههای ظلم و جور مشاهده می‏کنيد بر سر همين قضيه است. آنهايی که با ائمه‏ی ما مخالفت می‏کردند، آنها را مسموم می‏کردند مقتول می‏کردند، زندان می‏انداختند، محاصره می‏کردند، دعوايشان بر سر داعيه‏ی حکومت ائمه )عليهم السلام( بود. اگر ائمه داعيه‏ی حکومت نداشتند ولو علوم اولين و آخرين را هم به خودشان نسبت می‏دادند اگر بحث قدرت سياسی نبود داعيه‏ی قدرت سياسی نبود هيچ گونه تعرضی نسبت به آنها انجام نمی‏گرفت لااقل به اين شدت انجام نمی‏گرفت اصلاً مسئله اين است لذا شما می‏بينيد در بين دعوتها و تبليغات )عليهم السلام( روی کلمه‏ی امامت و مسئله‏ی امامت حساسيت بسيار بالايی است

متن عربی

مخاطب

قالب