خدایا باران رحمتت را بفرست خشکسالی فرا رسید باران نیامد کمبود مواد غذایی محسوس گردید و مردم در فشار بی آبی و قلت کشت و زرع قرار گرفتند. برخی از درباریان تنگ چشم متملقان بی بند و بار، بدون اینکه توجه کنند گرفتاری و نکبت قحطی و فشار ملت بر اثر گنه کاری، هرزگی و عیاشی خودشان بوجود آمده است برای خوش رقصی مقام خلافت به زخم زبان مبادرت نموده و گفتند جناب خلیفه از وقتی که علی به موسی الرضا به ولایتعهدی منصوب شده ما دست خوش خشم طبیعت شده و باران بر ما نازل نگردیده است. اگر این عمل انجام نمی شد، ما در فشار کم آبی و قحطی قرار نمیگرفتیم و خدا باران رحمتش را از ما قطع نمیکرد. این سگ صفتی ها مأمون را بر این داشتند که از حضرت رضا تقاضا کند برای نماز باران اقدام فرماید و از خدای مهربان نزول باران رحمت را طلب نماید. روز جمعه مأمون جریان را به عرض امام رضا رسانید و عرضه داشت می خواهم از شما خواهش کنم که از پیشگاه پروردگار بعنوان واسطه فیض الهی تقاضا کنید باران رحمت خود را برای ما ارزانی فرماید. امام عالی مقام فرمود روز دوشنبه پس از سه روز روزه تقاضای قحطی زدگان را به پیشگاه خدای مهربان عرضه خواهم نمود و نزول رحمت الهی را خواستار خواهم شد. مأمون عرضه داشت چرا جریان تا دوشنبه به تأخیر می افتد؟ امام فرمود: زیرا جدم رسول خدا و امیر مؤمنان علی را با دید ولایت دیده ام و آنان به من فرمودند: روز دوشنبه به انجام مراسم استسقاء بپرداز و از خدا بخواه باران رحمتش را بر شما نازل فرماید، پروردگار لطیف هم خواست. تو را به اجابت قرین میدارد و مردم از باران رحمت بهرمند و عظمت تو را برای خفاش صفتان آشکارتر و روشن تر مجسم خواهد فرمود. روز دو شنبه فرا رسید مخالف و موافق روی به صحرا آوردند تا به مراسم استسقاء که به رهبری قطب عالم امکان على بن موسى الرضا انجام میشود شرکت نمایند. خلیفة الله اعظم پس از نماز بر فراز جایگاه قرار گرفت، حمد و ثنای الهی را بجای آورد و سپس عرضه داشت : اللهُمَّ يَا رَبِّ أَنْتَ عَظْمَتْ حَقَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ ، فَتَوَسَّلُوا بِنَا كَمَا أَمَرْتَ ، وَأَمَّلُوا فَضْلَكَ وَ رَحْمَتَكَ وَ تَوَقَّعُوا إِحْسَانِكَ وَ نِعْمَتَكَ ، فَاسْقِهِمْ سَقْيَاً ، نَافِعَاً عاماً ، غَيْرَ رَائِثٍ وَلَا ضَائِرٍ وَلْيَكُنْ ابْتَدَاءُ مَطَرِهِمْ بَعْدَ انْصِرَافِهِمْ مِنْ مَشْهَدِهِمْ إِلَى مَنَازِلِهِمْ وَ مَقَارِهِمْ . پروردگارا؛ ای خدای مهربان تو حق ما اهل بیت رسالت، عترت قرآن را بزرگ داشتی، اینک این مردم مرا به امر تو وسیله طلب باران از پیشگاه تو، ای رب مهربان قرار داده و انتظار دارند از فضل و کرم، احسان و نعمت تو بهرمند شوند. خدایا بارانی سودمند عمومی نافع بر این مردم نازل فرما، تا با رسیدن آنان به منازل خود ریزش رحمت به امر تو آغاز شود. دعای حضرت راز و نیاز امام با خدای فیاض پایان یافت، آثار اجابت نمودار شد، ابرها متراکم گردید. مردم شادمان و عازم بازگشت به منازل خود گردیدند. حضرت فرمود: باشید، این ابر مأمور شهر شما نیست، ابر دوم، سوم، چهارم، پنجم، هفتم هشتم نهم هیچکدام مأموریت ریزش قطرات باران را ندارند. ابر دهم پدیدار گشت و امام فرمود: اینک مأمور ریزش رحمت این ابر است، هم اکنون به منازل خود بازگردید و از رحمت الهی بهرمند شوید ، اما فراموش نکنید شکر نعمت الهی را به جای آورید و با ننگ معصیت و کفران نعمت نکنید ، تا نعمت مبدل به نقمت نشود و بر شما مستدام باشد . مردم به شهر و خانه های خود بازگشتند باران سیل آسا فرو ریخت، چشمه ها، قناتها زمینها همه سیراب و خلق الله با چهره باز و شادمان با هم می گفتند: گرامی باد فرزند رسول خدا را که این کرامت را به ما عنایت فرموده و ما را از قحطی و گرانی نجات عنایت فرمود . (۱ - عيون اخبار الرضا : ۲ ٫ ۳۸۳، بحار الأنوار : ۴۹ ٫ ۱۸۰ ، الخرائج : ۲ ٫ ۶۵۸ ) امام جواد فرمود: خداوند بسبب دعای امام رضا علیه السلام برکت را بر شهرها افزود.