• پیراهن اسرار آمیز ابن و شاء می گوید: حضرت ابو الحسن الرضا غلامش را به سوی من فرستاد و در نامه ای که همراه آن غلام بود نوشته بودند: پیراهنی که بافت فلان بلاد است و نشانه هایش را داده بودند برای من بفرست. من برای آن حضرت نوشتم و به غلام گفتم، در نزد من پیراهنی با آن صفاتی که آن حضرت فرمودند نیست و من آن چنان پیراهنی را نداشته و به یاد ندارم که این گونه جامه ای داشته باشم. غلام رفت و برگشت و گفت آن پیراهن را شما دارید، جستجو کنید آن را پیدا کنید. گفتم در نزد من این چنین لباسی وجود ندارد. غلام رفت و دوباره برگشت و گفت: آن لباس را در اموال خود جستجو کن آن را پیدا میکنی. حسن بن وشاء می گوید: مردی لباسی با آن صفات به من داده بود تا برایش در خراسان بفروش برسانم که فراموش کرده بودم تا آنکه همه آن چیزهایی که به همراه داشتم جستجو کردم و آن را در زیر همه لباسها پیدا کرده و برای امام رضا فرستادم. ( اثباة الهداة : ۲۷۹٫۳ ج ۰۹۳ ) • آگاهی از لحظه لحظه ها مرحوم علامه شیخ رجبعلی برسی می گوید: از کرامات حضرت على بن موسى الرضا الله آن است که زمانی که ابانواس (شاعر مشهور و دلباخته اهل بیت (علیهم السلام)) شعری را در مدح آن امام همام سرود (و کسی از آن خبر نداشت) دید از طرف آن حضرت نامه ای برایش آمد که در آن همان اشعار نگاشته شده بود. به محضر با صفای آن امام دین و دنیا شتافت و عرض کرد: ای ولی پروردگار عالم؛ از آنچه سروده ام کسی را باخبر نکرده و شخصی غیر از شما آن را نشنیده است. آن حضرت فرمود: صدقت، ولكن عندي في الجفر و الجامعة أنك تمدحنى بها . راست میگونی، اما من در جفر و جامعه نگاه کرده دیدم تو مرا مدح نمودی. ( مشارق الأنوار : ۱۷۵ )