معجزات حضرت ابوالحسن امام رضا (از ولادت تا شهادت مظلومانه)  ( صص 68-69 ) شماره‌ی 2091

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سفر امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو > سکونت در نيشابور > هنگام خروج از نيشابور و القای حديث (کلمه لا اله الا الله حصنی) در نيشابور

خلاصه

فرمود: که برادرم و پسر عمویم رسول خدا فرمود که جبرئیل فرمود: من از پروردگار صاحب عزت شنیدم که فرمود: كلمة «لا إله إلا الله حصنى فمن قالها دخل حصني و من دخل حصني أمن من عذابي صدق الله سبحانه و صدق جبرئیل و صدق رسول الله، و الأئمه علیهم السلام كلمة «لا إله الا الله» در محکم من است کسی که آن را بگوید داخل آن حصار محکم می شود و هرگاه شخصی داخل آن شود از عذاب من ایمن می شود

متن

• علم هدایت بشر هنگامی که شمس ولایت سلطان کن فیکون به نیشابور رسید و چشم مسلمین را به جمال خود روشن کرد و حدیث معروف «سلسلة الذهب» را بیان نمود، صاحب کتاب «صحيفة الابرار» می گوید: تمام مردم از همه طبقات برای استقبال از آن برج کمال و بدر تمام جمع شدند در حالی که ضجه و ناله میکردند و برای دیدن آن حضرت جامه پاره میکردند و آنها گردنها را بالا گرفته بودند تا نصف روز پایان یافت و گریه ها مانند سیل ریزان بود و برای نوشتن آن حدیث ۲۴ هزار قلم به کار گرفته شد. حدیث این چنین است: محمد بن اسلم طوسی می گوید: امام رضا به فرمود: پدرم موسی بن جعفر فرمود که پدرم جعفر بن محمد الصادق الله فرمود: پدرم محمد بن علی باقر فرمود: که پدرم على بن الحسين زين العابدین له فرمود که پدرم حسین بن علی شهید زمین کربلا فرمود که پدرم علی بن ابی طالب شهید زمین کوفه فرمود: که برادرم و پسر عمویم رسول خدا فرمود که جبرئیل فرمود: من از پروردگار صاحب عزت شنیدم که فرمود: كلمة «لا إله إلا الله حصنى فمن قالها دخل حصني و من دخل حصني أمن من عذابي صدق الله سبحانه و صدق جبرئیل و صدق رسول الله، و الأئمه علیهم السلام كلمة «لا إله الا الله» در محکم من است کسی که آن را بگوید داخل آن حصار محکم می شود و هرگاه شخصی داخل آن شود از عذاب من ایمن می شود. راست گفت جبرئیل و راست گفت رسول خدا ا و امامان بعد از او. (بعد از آن چنان چه مشهور است آن بزرگوار بعد از درخواست مردم سر مطهر خود را از کجاوه بیرون آورد و فرمود این کلمه شرطی دارد و من از شرط آن هستم . ) به احترام این حدیث ابوالقاسم قشیری میگوید این حدیث با این سند مذکور به دست یکی از امرای سامانی رسید آن را با طلا نوشت و وصیت کرد تا موقع مرگ با او دفن کنند. بعد از مرگ او را در عالم خواب دیدند به او گفتند پروردگار با تو چگونه رفتار نمود. گفت: به خاطر گفتن لا إله الا الله، و تصديق كردن پیامبر اکرم به رسالت و نوشتن و احترام به این ر وایت شریف خداوند مرا بخشید. ( بحار الانوار : ۴۹ ٫ ۱۲۷ ، صحيفة الأبرار : ۲ ٫ ۳۳۳ ج ۶۴ )

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی