• در اوج مهرورزی و بی آلایشی ابی نصر بزنطی میگوید : دوست داشتم به محضر مبارک امام رضا مشرف شده و از سن و سال مبارکش سؤال نمایم تا اینکه به محضرش شرفیاب شدم. هنگامی که در مقابل ایشان نشستم آن حضرت نگاهی به صورتم انداخت و فرمود: چند سال بر تو گذشته است. عرض کردم خداوند مرا فدای تو نماید فلان سال. آنگاه فرمود: من بزرگتر از تو هستم همانا بر من چهل و دو سال گذشته است. عرض کردم فدایت شوم؛ به خدا سوگند؛ من هم همین سؤال را دوست داشتم از شما بپرسم. امام فرمود: من نیز به تو خبر دادم. (اثبات الهداة : ۳٫ ۲۷۳ ج ۷۱ )
• در اوج مهرورزی و بی آلایشی ابی نصر بزنطی میگوید : دوست داشتم به محضر مبارک امام رضا مشرف شده و از سن و سال مبارکش سؤال نمایم تا اینکه به محضرش شرفیاب شدم. هنگامی که در مقابل ایشان نشستم آن حضرت نگاهی به صورتم انداخت و فرمود: چند سال بر تو گذشته است. عرض کردم خداوند مرا فدای تو نماید فلان سال. آنگاه فرمود: من بزرگتر از تو هستم همانا بر من چهل و دو سال گذشته است. عرض کردم فدایت شوم؛ به خدا سوگند؛ من هم همین سؤال را دوست داشتم از شما بپرسم. امام فرمود: من نیز به تو خبر دادم. (اثبات الهداة : ۳٫ ۲۷۳ ج ۷۱ )