معجزات حضرت ابوالحسن امام رضا (از ولادت تا شهادت مظلومانه)  ( صص 106-109 ) شماره‌ی 2098

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > پيشگويی‌های امام رضا (عليه السلام) > شهادت و دفن خود در طوس

خلاصه

ناظر

متن

• نشانه های مظلومیت عماد الدين طبری در کتاب «الثاقب في المناقب» می نویسد: ابو صلت هروی گوید روزی در خدمت امام رضا بودم، ناگاه حضرتش رو به من کرد و فرمود: ای اباصلت برو و از این قبه که قبر هارون است از چهار جانب آن مشتی خاک بیاور. من رفتم و طبق فرمایش مولایم از چهار جانب آن مشتی خاک آوردم وقتی در برابر حضرت قرار دادم حضرت فرمود: آن قسمت از خاک را که از کنار قبرش بود به من بده من خاک را به حضرتش دادم، حضرت گرفت و بو کرد و بر زمین ریخت و فرمود : سيحفر لي في الهذا الموضوع ، فتظهر صخرة لو جمع لها كل معول بخراسان لم يتهيأ قلعها . به زودی برای من در این قسمت قبر حفر خواهند کرد، ولی سنگی پدیدار خواهد شد که اگر همه کلنگهای خراسان را جمع نمایند نخواهند توانست آن را از جای در آورند. آنگاه حضرت در مورد خاک قبر خود فرمود: در این مکان برای من قبر حفر میکنند به آنان بگو : هفت پله پایین روند و ضریحی بگشایند اگر امتناع کردند ، دستور بده به اندازه دو زراع و یک وجب لحد قرار دهند چرا که خداوند آنچه میخواهد گسترش میدهد. وقتی قبر را به این کیفیت کنده و آماده کردند تو در قسمت بالای سر رطوبتی خواهی دید در آن موقع دعایی که به تو یاد میدهم ، بخوان آبی خواهد جوشید و لحد پر از آب میشود، در آن آب ماهیان کوچکی را خواهی دید ، از آن نانی که به تو خواهم داد بر آنها خورد میکنی و آنها می خورند ، وقتی همه نانها را خوردند ماهی بزرگی پدیدار خواهد شد که ماهیان کوچک را خواهد بلعید بگونه ای که هیچ ماهی کوچکی نخواهد ماند ، آنگاه ماهی بزرگ نیز ناپدید خواهد شد. در این موقع دست بر روی آب بگذار و دعائی که به تو یاد میدهم بخوان و آب فرو می رود و چیزی باقی نمی ماند و همه این کارها را در حضور مأمون انجام بده . آنگاه امام رضا سخنان خویش را چنین ادامه داد و فرمود: يا ابا الصلت ؛ غداً أدخل الى هذا الفاسق الفاجر ، فان أنا خرجت مكشوف الرأس فتکلم ، اكلمك ، و ان خرجت و أنا المغطى الرأس فلا تكلمني . ای ابا صلت؛ فردا پیش این فاسق فاجر میروم موقعی که از نزد او خارج شدم اگر دیدی سرم باز و مکشوف است با من هر چه می خواهی سخن بگو و اگر دیدی سرم را پوشانیده ام با من سخنی نگو (زیرا که در اثر زهر ستم توانائی صحبت ندارم. ) ابا صلت گوید چون فردا شد امام رضا الله لباس خود را پوشید و در محراب منتظر نشست در این هنگام غلام مأمون وارد شد و گفت: امیرالمؤمنین شما را احضار نموده است. امام رضا کفش پوشید و عبا بر دوش انداخت و حرکت نمود و به من هم امر فرمود که پشت سر آن حضرت بروم. حضرت وارد خانه مأمون شد در برابر آن لعین ظرفی از انگور و ظرفهایی از میوه های گوناگون بود در دست آن ملعون خوشه انگوری بود که مقداری از آن را خورده بود وقتی چشمش به امام رضا افتاد از جایش برخواست و با آن حضرت معانقه کرد و میان دو چشمان حضرتش را بوسید و در کنار خود جای داد آن گاه خوشه انگوری به حضرت تعارف کرد و گفت ای فرزند دختر رسول خدا آیا انگوری بهتر از این دیده ای؟ حضرت فرمود: انگور بهشتی از این بهتر است. مأمون گفت: از این انگور بخور امام رضا ع فرمود: مرا از این امر معاف دار. مأمون گفت: باید بخوری چرا نمیخوری نکند به من اطمینان نداری و مرا متهم می نمایی مأمون مقداری از آن خوشه خورد و بقیه را به امام رضا ع تعارف کرد. امام رضا ع سه دانه انگور خورد و آن را رها کرد و از جای خود برخواست مأمون گفت: کجا می روی؟ فرمود: به آنجایی که مرا فرستادی؟ اباصلت؛ گوید: امام رضا الله عبایش را بر سر مبارکش کشید و از منزل مأمون خارج شد. من چیزی نگفتم تا اینکه وارد خانه شد، اباصلت می گوید: وقتی که آن امام مظلوم به شهادت رسید مأمون دستور داد در همان موضعی که امام فرموده بود قبری حفر کنند، در این موقع همه آنچه که امام رضا له فرموده بود، آشکار گشت و من آنچه را که حضرت رضا الله امر فرموده بود انجام دادم. وقتی مأمون آب و ماهیان را با آن کیفیت مشاهده کرد گفت: همواره حضرت رضا در دوران زندگی خویش شگفتی هایی را برای ما نشان می داد، اینک پس از مرگش نیز نشان داد. وزیر مأمون نیز حاضر بود رو به مأمون کرد و گفت: می دانی حضرت رضا از این کارها میخواست چه چیزی به تو بفهماند؟ مأمون گفت: نه وزیر گفت میخواست به تو بفهماند که قدرت شما بني العباس با زیادی حاکمانتان و مدت طولانی حکومتتان همانند این ماهیان کوچک است وقتی مدت شما به سر آید آثار شما دگرگون گردد و دولت شما پایان پذیرد، خداوند متعال شخصی از ما را بر شما مسلط خواهد کرد و او سلسله شما را منقرض و نابود خواهد نمود. مأمون گفت: راست میگویی. ( قطره ای از دریای فضائل اهل بیت : ۲٫ ۶۷۹ ۹ صاحب الثاقب في المناقب گوید: این حدیث مفصل است. این روایت را «هرثمه بن اعین با اختلاف نقل کرده است و نسخه مذکور بیش تر از آن است. )

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی