· بهشت پاداش زیارت
سعد بن سعد میگوید از فضیلت زیارت حضرت فاطمه دختر امام موسی بن جعفر از امام رضا الله سؤال کردم.
فقال : من زارها فله الجنة .
امام فرمودند: کسی که ایشان را زیارت کند بهشت برای اوست. ( عيون اخبار الرضا : ۲٫ ۶۶۰ ، وسائل الشيعه : ۴۵۱٫۱۰ )
· سروش محبت
امام جواد الله فرمودند:
من زار قبر عمتي بقم فله الجنة .
کسی که قبر عمه ام را در قم زیارت کند برای او بهشت لازم است. ( كامل الزيارت: ۹۷۳ وسائل الشيعه : ۴۵۲٫۱۰ )
· ظهور درخشش هدایت
در روز بیست و پنجم شوال سال ۱۲۷۳ هنگام زوال - اذان ظهر - در شهر قم بالای گنبد مطهر دخت گرامی امام موسى بن جعفر جمع بسیاری نور سبز و زردی را مشاهده کردند که باندازه نارجی بود دیدند چهار زراع از فراز قبه بلند شد و از هم پاشید و بر سر قبه نثار گردید با اینکه آفتاب در تابش بود دیده نظاره کنندگان را خیره کرده بود. پس از آن نوری مانند ستاره بلند شد و بر بالای قبه مطهر نثار گردید.
در آن شب زنی نابینا از نجف آباد اصفهان که به امید شفا به آن درگاه پناه آورده بود در خواب به محضر مبارک آن مکرمه و برادر بزرگوارش امام رضا نائل شده و حضرت فاطمه معصومه به دست مبارکش را بر چشم او کشیده و روشن میشود. همچنین شب دیگر شخص فلجی شفا یافت و شادی مردم تکرار شد. ( نفائح العلام : ٣٢٧٫٢ )
· من معصومه خواهر هدایت
محدث عصر خود مرحوم حاجی میرزا حسین نوری در کتاب دار السلام می نویسد:
از نشانه های قدرت پروردگار که دلها را از جور شیطان پاک میکند این است که در ایام مجاورت ما با حرمین شریفین کاظمین در بغداد، یک مرد نصرانی به نام یعقوب زندگی میکرد که به بیماری استسقاء دچار شده بود. هر قدر به پزشک مراجعه میکرد نتیجه نمی گرفت، تا اینکه مرضش كاملاً شدت گرفت و او را لاغر کرد و توان راه رفتن نداشت.
آن مرد نصرانی میگفت در آن روزها از خدا میخواستم که مرا شفا دهد و یا به وسیله مرگ مرا از آن مرض رهایی بخشد.
در حدود سال ۱۲۸۰ هجری بود که شبی روی تخت خوابیده بودم. در عالم رؤیا یک آقای بزرگوار بلند قد و بسیار نورانی را دیدم که در کنار بستر من حضور یافت و تخت مرا حرکت داد و فرمود: اگر بخواهی از این بیماری شفا پیدا کنی با من شرط کنی که به شهر کاظمین مشرف شوی و امام کاظم و امام جواد (ع) را زیارت نمائی تا از این مرض رهایی یابی. او میگوید از خواب بیدار شدم و رؤیای خودم را برای مادرم نقل کردم مادرم گفت: این خواب خواب شیطانی است آنگاه صلیب و زنار (زنّار : کمربندی که زرتشتیان به کمر می بندند و رشته ای متصل به صلیب که مسیحیان به گردن خود می آویزند.) آورد و بر گردنم آویخت و خوابیدم.
مرتبه دوم در عالم رؤیا بانوی را که نقاب زده بود دیدم و تخت مرا حرکت داد و فرمود: برخیز که صبح طلوع کرده است، و تخت را حرکت داد و فرمود: مگر پدرم با تو شرط نکرد که به زیارت او مشرف شوی، تا تو را شفا دهد؟
پرسیدم پدر شما کیست؟
فرمود : امام موسی بن جعفر است.
پرسیدم : شما کیستید؟ فرمود:
أَنَا الْمَعْصومَةُ أُخْتُ الرَّضا .
من معصومه خواهر حضرت رضا ان هستم.
از خواب بیدار شدم در کار خود در متحیر بودم که چه کنم و کجا بروم؟
به دلم افتاد که به خانه سید جلیل القدر سيد راضي بغداد بروم.
به منزل سید راضی بغدادی واقع در محله رواق بغداد رفتم، حلقه در را کوبیدم از پشت در صدا زد کیستی؟ گفتم باز کن.
هنگامی که صدای مرا شنید دخترش را صدا کرد و گفت: دخترم در را باز کن که یک نفر نصرانی میخواهد مسلمان شود.
او به همراه سید به زیارت آن امام بزرگوار مشرف شده و شفا پیدا میکند و بدین گونه بی بی دو عالم حضرت فاطمه معصومه المنت نهاده و شخصی را هدایت نمود. ( انوار المشعشعين: ۴۹۸٫۱ )
· در انتظار شفاعت
در کتاب «اختصاص» از امام هادی روایت کرده است که رسول خدا فرمود: در شب معراج هنگامی که به آسمان چهارم رسیدم، در آنجا قبه ای دیدم که از آن بهتر ندیده بودم و آن چهار رکن داشت و چهار درب داشت و همه از استبرق سبز بود گفتم ای جبرئیل؛ این قبه چیست که در آسمان از آن بهتر ندیده ام؟
گفت: ای حبیب من؛ این صورت شهری است که آن را «قم» می گویند و بندگان مؤمن خدا در آن جمع خواهند شد و انتظار شفاعت را در قیامت خواهند کشید و بر ایشان غمها و اندوه ها و دردها وارد خواهد شد.
راوی می گوید از امام پرسیدم فرج ایشان چه وقت خواهد بود؟ وقتی که آب برای ایشان بر روی زمین ظاهر گردد .( حياة القلوب: ٣٫ ٧٣٧ )
· قم آشیانه دوستاران آل محمد
ابن بابویه به سند صحیح از امام صادق روایت کرده است:
پیغمبر اکرم فرمودند شبی که مرا به معراج بردند، جبرئیل مرا بر دوش راست خود نشانید در راه به سرزمین سرخ رنگی رسیدم از زعفران خوشرنگ تر و از مشک خوشبوتر بود در آنجا پیر مردی را دیدم که کلاه درازی بر سر داشت از جبرئیل پرسیدم این چه زمینی است؟
گفت: این بقعه ای است که شیعیان تو و وصی تو علی در آنجا خواهند بود. گفتم این پیر مرد کیست؟
گفت : ابلیس لعین است میخواهد ایشان را از ولایت علی منع کند و بر فسق و فجور تحریص نماید.
گفتم ای جبرئیل ؛ مرا به سوی آن بقعه پایین ببر. او مانند برق جهنده به یک چشم بهم زدن مرا به آن مکان رسانید.
من به آن (شیطان) خطاب کردم که: «قم» یعنی برخیز» ای ملعون ؛ و شریک شو در مال و اولادان و زنان دشمنان ایشان که تو را بر شیعیان من و شیعیان علی سلطنتی نیست.
پس از آن روز آن شهر را قم نامیدند برای آنکه آن حضرت به شیطان گفت «قم». ( حياة القلوب : ٣٫ ٧٣٧ )