آثار حضور و برکات امام رضا(ع) در ایران  ( صص 35-50 ) شماره‌ی 2159

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران امامت امام > از نظر سياسی

خلاصه

ملت ایران چند صباحی در سایه امام رضا (ع) از نعمت وجود آزادی برخوردار شدند. لذا مسلمانان ایرانی به آزادی گفتار و فکر و مساوات عادت کردند و اگر هر یک از آنان درباره ی امور سیاسی و دینی فکری به خاطرش می رسید بی پروا آن را ابراز میکرد و ابهت دستگاه حکومت او را از این کار باز نمی داشت. اگرچه این خصلت در زمانهای بعد برای ایرانیها ایجاد دردسر میکرد. حضور امام رضا (ع) در ایران و در مقام ولایت عهدی موجب شد عمال عباسی جرأت اذیت و آزار شیعیان به خرج ندهند و شیعه گری آزاد شد؛ شیعیان محبوس رها شدند؛ تبعیدی ها به خانه مراجعت کردند؛ به خانواده های شهدا کمک مالی شد و اوقاف شیعیان که سنی ها در گذشته آن را ضبط کرده بودند به آنان پس داده شد

متن

·        آثار سیاسی

·        اقدام در رد «سکولاریزم»

سکولاریزم که اجمالاً به معنای جدایی دین از سیاست است، پدیده ای است که در مسیر تحول و اجتماعی و سیاسی غرب رخ داده است. به لحاظ تاریخی یکی از عمده ترین عوامل این جدایی عملکرد کلیساها و نحوه ی سیطره ی پاپها در غرب بوده است.

برخی از نویسندگان مسلمان نیز ادعا کرده اند که طرح سکولاریزم در جهان اسلام وجهی ندارد چون این پدیده در اصل پدیده ای غربی است و در فضای کلیسایی و پاپی آمده است و منشأ امری وجود ندارد بنابراین طرح و رد این گونه جدایی دین از سیاست در اسلام بی معناست ولی حق این که سکولاریزم سوای هر گونه ارتباط تاریخی یک نظریه ی فلسفی و سیاسی است در این صورت محققان مسلمان هم طبعاً باید به آن توجه کنند و رأی خود را در باب آن باز گویند. هرچه باشد، دشمنان اسلام با تهاجم فرهنگی به پایگاه اعتقادی مسلمانان و تبلیغات عوام پسند پرحجم و بسیار مرموز خود به گونه ای عمل کردند که حتی از میان خود مسلمانان مشتریان بی چون و چرایی پیدا کردند به طوری که حتی بعضی

35

دانسته یا ندانسته آلت دست قرار گرفته و یا این که حرکت به ظاهر اسلامی آنها در جهت سیاست دشمن قرار گرفت.

ما در اینجا بنا بر آن نداریم که به طرح و رد نظریه ی سکولاریزم بپردازیم. تنها بر آنیم اجمالاً بگوییم که اگرچه در جهان غرب پس از قرون وسطی و پایان سیطره ی کلیسا پدیده ی سکولاریزم رخ داده است در جهان اسلام نیز مسبوق به سابقه ای دیرینه است. خلفای بنی عباس اولین نغمه ی شوم جدایی دین از سیاست را سر دادند. ادعای طرح این مسئله در دوران حکومت بنی امیه مشکل است زیرا آنها را توان علمی برای تبیین مباحث و نظرات این چنینی نبود. از سویی نیز زمان زیادی از دوران حکومت پیامبر اسلام (ص)، خلفا و امیرالمؤمنین که قرابت دین و دولت را نشان میداد نگذشته بود.

لیکن بنی عباس خود را یک سره از این قید رها ساختند و شعارشان این شد که کار قیصر به قیصر واگذار و کار پاپ را به پاپ طرح این مساله از سوی بنی عباس بدان جهت بود که به مردم بباورانند که ائمه نمیتوانند ادعای حکومت داشته باشند و صلاحیت ندارند که رهبریت دینی و سیاسی را توأمان داشته باشند.

خواندنی است که تنها مأمون که صاحب ادعایی در دین و آگاهی هایی در فقه بود از این امر طفره رفته و میکوشید خود را ولی دین و سیاست معرفی کند.

جالب اینجاست که این حرکت مأمون تنها در زمان حضور امام رضا (ع) در ایران دنبال میشد و پس از شهادت امام رضا (ع) مجدداً نظریه ی جدایی دین و دولت قوت گرفت !

اما امام رضا (ع) بیدار و مراقب اوضاع بود از خط فکری بنی عباس خوب خبر داشت و این مسأله را مورد عنایت و توجه جدی قرار داد. لذا شرایط را به گونه ای فراهم آورد که خود بتواند از آن بهره ی دینی و سیاسی بگیرد نه مأمون .

36

حضور امام رضا (ع) در صحنه ی ایران طرح سکولاریزمی بنی عباس را با شکست مواجه کرد. ما در سایر بخشها بدین مسئله اشاراتی داشته ایم که حضور امام رضا (ع) موجب شد مردم باور کنند که دین و دولت قرابت دارند.

·         قرابت حکومت با امامت

بنی عباس تمام تلاش خود را مصروف داشتند تا مقام و منزلت ائمه را تا حد یک دانشمند کاهش دهند آنها ائمه را صرفاً علما و فقهایی معرفی میکردند که تنها از آن جا که نسبشان به پیامبر میرسید لایق احترام بودند. مسلماً اگر مساله ی امامت و زعامت امامان مطرح میشد و آگاهی لازم به مردم می رسید موجب تنویر افکار عمومی میشد که خطر بزرگی آفریده می شد. که در نتیجه لباس خلافت را از تنشان بیرون می آوردند.

لذا تا توانستند نام امامان را از ادبیات سیاسی دور نگاه داشتند تا مبادا که خاطره ی شیرین حکومت علوی در اذهان عمومی تداعی شود. امام رضا (ع) به این گمان خاتمه داد و باور قرابت حکومت با امامت را احیا کرد. شاید پاسخ امام رضا (ع) به سؤال ابن عرفه نظر به همین مطلب باشد.

ابن عرفه از حضرت پرسید ای فرزند رسول خدا (ص) به چه انگیزه ای وارد ماجرای ولیعهدی شدی؟

امام فرمود به همان انگیزه ای که جدم را وادار به ورود به شورا نمود. (۱) ۱- عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۴۱ )

از سوی دیگر نیز نیل به مقام ولیعهدی یک اعتراف ضمنی از سوی عباسیان بدون آن که متوجه باشند به شمار میرفت دایر بر این مطلب که علویان نیز در حکومت سهم شایسته ای دارند !

37

·        قرابت دین و دولت

ایران یکی از کهن ترین تمدنهای بشری است که ساخت سیاسی «پادشاهی» در آن قدمتی چند هزار ساله دارد ایران با وجود مردمی فهیم، مع الاسف هیچ گاه شاهد حاکمی فرهومند و کراماتی نبود بلکه همواره بستر ظهور و حضور گروه های مستبد و تشنه ی قدرتی بوده که پیرامون یک چهره ی خودکامه ی فاقد هرگونه فضیلت یا کرامت مورد انتظار حلقه زده بودند و قدرت سیاسی را نه از طریق اقبال مردمی و یا اعتبار آسمانی بلکه با توسل به زر و زور و تزویر به دست آورده بودند.

در تاریخ ایران تا قبل از سال ۱۳۵۷ و تشکیل حکومت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه حاکمیت بر پایه ی «پاتریمونالیسم» (۱) 1- Patrimonalism. )  یا سلطه ی موروثی بنا نهاده شده بود.

ورود اسلام به ایران یک نقطه ی عطف در تاریخ ایران به شمار میرود که آثار و تبعات عمیقی در عرصه های گوناگون سیاسی اجتماعی اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی در جامعه ایران از خود برجای گذارده است. در حالی که تأثیرات دین جدید در اصلاح فرهنگ عامه و تغییر مناسبات اجتماعی جامعه ی ایران عمیق و ماندگار بود اما به دلایل مختلف در عرصه ی سیاست و حکومت داری تحولات عمیق و پایداری را پدید نیاورد. لذا در ادوار بعدی تاریخ ایران شاهد رجعت دوباره ی سنن شاهنشاهی هستیم که در نتیجه دور جدیدی از مبارزه ی رهبران دینی بر علیه حکومت ظلم و ستم نیز آغاز شد.

حضور امام رضا (ع) در ایران مخصوصاً در مقام ولایت عهدی موجب شد مردم بیاموزند که دین باید در کنار سیاست قرار بگیرد و حکومتی که وجهه دینی

38

ندارد، مشروعیتی ندارد لذا نمیتواند مقبول مردم باشد از آن پس دوام و قوام حاکمیت ها بسته به مشروعیت آنها بود. لذا حکومت های غاصب و غیر مشروع در تلاش بودند تا به شکلی حاکمیت خود را با نوعی از مشروعیت ولو کاذب بیارایند.

تمام سلسله های ایرانی که به عنوان حاکم و پادشاه به روی کار آمدند، حتی کسانی که سنی مذهب بودند تلاش داشتند دین و دولت در پیوند تنگاتنگی با یکدیگر قرار داشته باشند. مثلاً پادشاهان ایرانی برای مشروعیت یابی از خلیفه ی مسلمین در بغداد و پس از آن در مصر عهد لوا» در یافت میکردند و روحانیون و مبلغین دینی را به خود نزدیک میکردند و مناصبی برایشان در نظر میگرفتند. آنها برای مقبولیت مردمی هیچگاه از جلب نظر علما و متولیان دین بی نیاز نبودند و لذا همواره به طریقی سعی بر نشان دادن دین یاری و تظاهر به پای بندی دینی خویش داشتند و تمام تلاش خود را به کار میگرفتند تا چهره ای کاریزمایی از خود به نمایش بگذارند.

·        جنبش‌های انقلابی

اسلام مکتبی است که حرکت جنبش تلاش جهاد و ایثار را برای تحقق بخشیدن به حاکمیت قوانین الهی میطلبد. چنان که در طول تاریخ اسلام، تحقق عینی این حرکت و تلاش و جهاد به شکلهای گوناگون که برخاسته از طبیعت این مکتب جامع است - به ثبوت رسیده است.

یکی از بارزترین ابعاد امامت رهبری سیاسی جامعه ی اسلامی است که به جز در مدت کوتاهی در زندگی امیرالمؤمنین و امام حسن (ع) تحقق و عینیت نیافت ولی ائمه با وجود کنار بودن از مرکز قدرت و دولت همچنان نقش خود را در جامعه اسلامی به عنوان قطب سیاسی و مرکز آگاهی بخشی و مبدأ نهضت ها و حرکت های

39

انقلابی و عامل فشار برای جلوگیری خلفا در روند سیاسی موجود از انحراف بیشتر ایفا نمودند. از جالب ترین ابعاد شخصیت سیاسی ائمه (ع) نقش موضع گیری های سیاسی آن پیشوایان در برابر قدرتهای حاکم زمان خود میباشد.

شیعه به پیروی از سیره ی سیاسی ائمه اطهار (س) در طول تاریخ خونبار خود تنها به موضع گیری سیاسی در برابر زمامداران جبر زمان اکتفا نکرد و با وجود اینکه از هر فرصتی برای ابراز نفی مشروعیت این حکومتها و اظهار تنفر نسبت به طاغوت های زمان بهره برداری کرد ولی این نفرت را در عمل نیز آشکار ساخت و با قیام های خونین فلسفه ی به هم پیوسته تاریخی مبارزه ی حق با باطل را تداوم بخشید و پرچم قیام بر علیه حکومتهای غیر مشروع و ستم پیشه را به دوش کشید و در این قیام های شکوهمند از حمایت مردمی توده ها و شخصیتهای نام آور اسلامی برخوردار شد و علما از جمله کسانی بودند که در صف مقدم جبهه هوادار و پشتیبان نهضتهای شیعی قرار داشتند.

امام رضا (ع) پس از آن که عهده دار ولایتعهدی شد نه تنها افراد انقلابی از علویان و غیر علویان را به سکوت و سازش فرانخواند بلکه با رفتار و گفتار خویش موجب دل گرمی آنان به ادامه ی مبارزه علیه ظلم و ستم گردید.

بنابراین حرکات انقلابی علویان و شیعیان بر علیه بنی عباس در زمان خلافت مأمون نیز متوقف نشد. علویان و شیعیان طبیعی بود که نه تنها به خلافت مأمون که به خلافت هیچ یک از عباسیان تن در نمیدادند زیرا خود کسانی را داشتند که به مراتب سزاوارتر از عباسیان برای تصدی حکومت بودند. این تحریکات پس از شهادت امام رضا (ع) بیشتر و پردامنه تر شد. نظیر قیام احمد بن موسی معروف به شاه چراغ که بعد از شهادت برادرش امام رضا (ع) در سال ۲۰۳ هجری رخ داد.

40

مورخان نوشته اند احمد بن موسی شاه چراغ چون خبر شهادت برادرش على بن موسى الرضا (ع) را شنید بسیار محزون شد و به منظور طلب خون برادر خروج کرد. (۱) ۱- اعیان الشیعه، عاملی، ج ۱، ص ۲۸۷؛ الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۲۳۸ تحلیلی از زندگانی امام موسی کاظم (ع) باقر شریف قریشی، ج ۲، ص ۴۷۳ )

حتی هنگامی که مقامات دولتی آنان را سرکوب میکردند به فعالیتهای پنهانی دست میزدند.

شیعیان و علویان در تمام دوران برای براندازی باطل و استقرار حق تحرک داشتند و از جان و مال و هستی خود مایه میگذاشتند شیعیان پیشرو در ایجاد امواج انقلابی و تحرکات سیاسی بودند.

جامعه ی شیعی جامعه ای است متحرک و دینامیک در صدد پیشروی و ایجاد زمینه برای ترقیات پی در پی.

برخی قیام ها در ایران

۱- قیام علویین در طبرستان به رهبری حسن بن زید به سال ۲۵۰ ه.ق.

۲- قیام علویین اطروش به سال ۳۰۱ ه.ق.

3- قیام سربداران در خراسان به سال ۷۳۷ ه.ق.

۴- جنبش تنباکو به رهبری ،روحانیون به سال ۱۳۰۶ ه.ش

۵ نهضت مشروطیت به سال ۱۳۲۴ ه.ش

6- نهضت سردار جنگل به سال ۱۳۰۰ ه.ش

7- قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز به سال ۱۲۹۸ ه.ش

8- قیام تنگستانی ها، به سال ۱۲۷۳ ه.ش

۹- نهضت آیت الله کاشانی به سال ۱۳۲۰ ه.ش

41

۱۰- نهضت فداییان اسلام به رهبری سید مجتبی نواب صفوی در سال ۱۳۲۹ ه.ش

۱۱- انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، در سال ۱۳۴۲ هـ.ش که در سال ۱۳۵۷ هـ.ش به ثمر نشست.

·        تشکیل دولتهای شیعی

غرب و شمال ایران به ویژه نقاط کوهستانی و صعب العبور از قرن دوم هجری یکی از پناهگاههای قابل توجه و مورد اطمینان آل علی بود و علویان که به علت حق گویی و حق جویی همواره مورد تعقیب عمال اموی و سپس عباسی بودند، از عربستان و عراق به ایران سفر کرده و در نقاط کوهستانی به فعالیت فکری و سیاسی مشغول بودند.

چنان که در نیمه دوم قرن هشتم هجری در اثر توجه و مراجعه زیاد مردم دو نفر از سادات علوی در مازندران در رأس جنبش برضد فرمانروایان جبار تاتار و عمال بی انصاف آنان در این سرزمین قرار گرفتند که یکی از آنها سید قوام الدین مرعشی بود که حکومت سادات مرعشی را در مازندران پایه گذاری کرد. میرعماد الدین محمود هزار جریبی فرد دیگری است که از بازماندگان امام موسی کاظم (ع) بود.

 گفته شده است احمد بن موسی معروف به شاه چراغ برادر بزرگوار حضرت امام رضا (ع) نیز در فارس و نواحی جنوبی کشور تصمیم به تشکیل دولت شیعی داشته است که قبل از آن به شهادت می رسد.

در هر حال با تقویت گسترش و نیرومندی شیعیان در ایران حکومت هایی تشکیل یافت که اعتقاد به تشیع علوی داشتند و تشیع را به عنوان مذهب رسمی ایران اعلان کردند.

42

آل بویه نخستین دولت شیعی بود که در سال ۳۳۴ هجری قمری تشکیل حکومت دادند که مدت آن ۱۱۰ سال بود در حکومت ۲۳۰ ساله ی صفویه نیز تشیع از قدرت و اقتدار سیاسی بالایی برخوردار بود. (۱) ۱ صفویه، سلسله ای معروف از پادشاهان ایران بود که حدود ۹۰۵ تا ۱۱۴۸ در ایران سلطنت کردند. صفویه مؤسس و موجد دولت ملی و استقلال قومی ایران به شمار میروند و این وحدت و استقلال را بر اساس مذهب شیعه نهاده اند. سلسله صفویه موقعی در ایران برآمد که دولت عثمانی در اوج قدرت بود و توسعه ی روز افزون قلمرو عثمانیها در مغرب ایران و تجاوز ازبکان در خراسان ایران را با خطر تجزیه و تقسیم آن بین ترکان و ازبکان مواجه ساخته بود. صفویه تحت لوای مذهب شیعه این خطر را از بین برد و استقلال و وحدت ایران را واقعیت بخشید. )

·        جلوگیری از آزار شیعیان

دوره ی خلافت بنی امیه ۹۱ سال طول کشید (۲) ۲- از سال ۴۱ لغایت ۱۳۲ هجری قمری )  و با تمام بدی هایش طومار حیاتشان در هم پیچیده شد و به صفحات سیاه تاریخ پیوستند. سپس بنی عباس با الفاظ رنگارنگ و شعارهای مردم پسند به خواسته ی خویش دست یافتند و ردای خلافت را بر تن کردند. لیکن به زودی همه چیز رنگ باخت و نقاب از چهره تزویر فروافتاد برخورد ددمنشانه با خاندان پیامبر (ص) و اندیشه ی شیعی در قیاسی بس گسترده تر از دوران امویان دنباله یافت زمامداران بنی عباس در عرصه ی قبضه ی قدرت شدیدترین اقدام را علیه افراد اعمال داشتند با مختصر سوء ظنی افراد را دستگیر و راهی زندان میکردند و پایان کار اینان را مرگ در نظر میگرفتند. در عصر منصور و هارون شیعیان از هستی ساقط شده و زندگی شان در آتش بیداد می سوخت. زندانهای بغداد و بصره پر از شیعیان و علویان بود. کافی بود شخصی را متهم به شیعه گری کنند بلافاصله بازداشت میشد.

43

بنی عباس ائمه را مسموم میکردند و فرزندان امامان را میکشتند. بر اساس اسناد موجود مأمون هفت تن از فرزندان امام موسی کاظم (ع) و از جمله ی آنها احمد بن موسی معروف به شاه چراغ را به قتل رسانید. (۱) قيام السادات، ص ۱۶۸)

مأمون پس از به شهادت رسانیدن امام رضا (ع) طی یک اقدام وسیع به دستگیری بازماندگان علویان پرداخت و بسیاری از آنها را مخفیانه به قتل رسانید.

هارون فردی را برای جنگ با مهدی بن جعفر الصادق (ع) که در مدینه قیام کرده بود فرستاد دستور داد پس از پیروزی خانه های خاندان ابوطالب را غارت کنند. حتی لباس و زیور زنان را از تن شان به در آورند و تنها یک دست لباس برای هر زن بماند. (۲) بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۶۶ )

این برنامه اجرا شد ولی با وساطت امام رضا (ع) آنها شخصاً به زنان نزدیک نشدند و آن حضرت به زنان فرمود که برای حفظ شرافت خود لباسها و زیورها را تحویل دهند. چه بسیار سادات علوی که در چنین موارد دچار حبس و شکنجه میشدند و چه بسیار افراد شیعی که از سوی دستگاه حکومت به مناطق دورافتاده تبعید شده و یا خود افراد برای حفظ جان از شهر و دیار خویش می گریختند.

اختناق به حدی بود که دعبل خزایی گوید پنجاه سال از عمرم را میگذرانم در حالی که گویی چوبه ی دار خود را بر دوش گذارده و در سیر و گردش هستم تا روزی آن دار را برافرازند و مرا بدان بیاویزند. (۳) الهنازة اسلامية، ج ۱، ص ۱۳۲ )

اصولاً انتساب به نسل علی بن ابی طالب (ع) و یا علاقه مندی به این خاندان برای این که جرم قلمداد شود کافی بود این جو خفقان تا قبل از دوران ولایت امام رضا (ع) در مورد علویان و شیعیان بسیار سنگین بود تا حدی که آمد و شدها ،

44

سخن گفتن ها و ارتباط با امام رضا (ع) باید با احتیاط بسیار و در وضعیت تقیه صورت میگرفت ولی پس از ورود آن حضرت به ایران این مساله سبک تر شد.

حضور امام رضا (ع) در ایران و در مقام ولایت عهدی موجب شد عمال عباسی جرأت اذیت و آزار شیعیان به خرج ندهند و شیعه گری آزاد شد؛ شیعیان محبوس رها شدند؛ تبعیدی ها به خانه مراجعت کردند؛ به خانواده های شهدا کمک مالی شد و اوقاف شیعیان که سنی ها در گذشته آن را ضبط کرده بودند به آنان پس داده شد. (۱) ابن فوطی، ص ۳۵۰ )

ابن ابی عبدون از پدرش چنین نقل میکند زمانی که زید بن موسی بن جعفر را که در بصره خروج کرد و خانه های بنی عباس را آتش زده بود، دستگیر کرده و به نزد مأمون بردند مأمون جرم او را به احترام برادرش على بن موسى الرضا (ع) بخشید و خطاب به حضرت رضا (ع) گفت اگر برادرت قیام کرده و چنین و چنان کرده، در گذشته نیز زید بن علی قیام کرد و کشته شد و اگر در رابطه با من مقام و موقعیت فعلی را نداشتید او را میکشتم زیرا کارهای او کوچک نبوده است. (۲) - قَالَ: لَمَّا حُمِلَ زَيْدُ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ إِلَى الْمَأْمُونِ وَ قَدْ كَانَ خَرَجَ بِالْبَصْرَةِ وَ أَحْرَقَ دُورَ وَلَدِ الْعَبَّاسِ وَهَبْ الْمَأْمُونُ جُرْمَهُ لِأَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرّضا (ع) وَ قَالَ لَهُ: يَا أَبَا الْحَسَنِ لَئِنْ خَرَجَ أَخُوكَ وَ فَعَلَ مَا فَعَلَ لَقَدْ خَرَجَ قَبْلَهُ زَيْدُ بْنُ عَلِيٌّ فَقُتِكَ وَلَوْلا مَكَانَكَ مِنَى لَقَتَلْتُهُ فَلَيْسَ مَا أَتَاهُ بِصَغير! (عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۵۱۶ باب (۲۵)

متأسفانه این آزادی پس از شهادت امام رضا (ع) پایان پذیرفت. حاکمان و امیرانی که در ایران حکومت میکردند به منظور حفظ موقعیت سیاسی و منافع شخصی به پیروی از دستور خلیفه ی بغداد به تعقیب و آزار شیعیان پرداختند.

در قرون چهارم پنجم و ششم هجری قمری فرمانروایان غزنوی و سلجوقی آزار شیعیان را به نهایت رساندند. خواجه نظام الملک وزیر ملک شاه سلجوقی سده پنجم هجری - شیعیان را زندیق مینامید. از زبان او نوشته اند که گفت:

45

«و لشکر ترک را که مسلمان پاک دین و حنفی اند بر زنادقه و بواطنه گماشتیم تا تخم ایشان را از بیخ برکنند بعضی از ایشان به شمشیر کشته شدند، بعضی گرفتار بند و زندان گشتند و بعضی در جهان پراکنده شدند. (۱) ۱ تاریخ اسماعیلیان، تألیف برنارد لوییس، پیشین، ص ۹۸ )

·        مبارزه با شایعات

شایعه از گناهان بزرگ اجتماعی است. چه بسا یک گزارش بی اساس زیانهای بزرگی به بار آورد. اسلام برای جلوگیری از بروز چنین خطرهای بزرگی به مسلمانان دستور میدهد که به هر گزارشی ترتیب اثر ندهند و خبر هر گوینده ای را نپذیرند. (۲) اشاره به آیه ی ۶ از سوره ی شریفه ی حجرات: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ. ) بلکه گزارش کسانی را بپذیرند که در آنها حالت خداترس باطنی و نیز عدالت و وثوق و اطمینان وجود دارد و این صفات آنان را از شایعه سازی و جعل اکاذیب و نقل اخبار بی اساس و دروغین باز میدارد.

«شایعه» خبر یا اطلاعات تأیید نشده ای است که مورد توجه گروه یا جمعیت خاصی بوده و برای ایجاد باور در نزد دیگران معمولاً از فردی به فرد دیگر به طور شفاهی و بدون هرگونه اطمینان و دلیل و مدرک کافی انتقال می یابد. به زبان دیگر شایعه موضوع به ظاهر مهمی است که بدون این که صحت و سقم آن معلوم باشد انتشار می یابد. )

شایعه عمدتاً مربوط به وقایع و رویدادهای مهم اشخاص مشهور، مسؤولین مردم سازمانها و نهادها و ... میباشد. بعضا یک شایعه به طور فوق العاده ای قوت می یابد و آن چنان در اذهان آحاد مردم رسوخ میکند که اطلاعیه ها و توضیحات

46

منابع رسمی دولتی هم به سهولت نمیتواند آن را تکذیب کند و از افکار مردم خارج نماید.

شایعات با توجه به ماهیت و قدرت تأثیر گذاری آن می تواند اضطراب اجتماعی را افزایش داده و میزان بهره وری و تولید را کاهش دهد و چرخه ی اقتصاد را فلج نموده و اعتبار اجتماعی افراد مؤسسات و کشورها را خدشه دار نماید و نگرشهای منفی و احساسات نامطلوبی را نسبت به رهبران و فرماندهان در نزد گروه های مختلف مردم به وجود آورد. شایعه موجب میشود تا بی اعتمادی و بدبینی و سوء ظن و سستی باورها را نسبت به سلامت اشخاص و واقعیت ها و پدیده های مختلف جامعه رواج دهد.

شایعات را افراد زیرک میسازند و اشخاص ساده اندیش و سطحی نگر منتشر میکنند. بنابراین چنان چه شایعات تکذیب نشوند ممکن است به زودی با گذشت زمان به صورت یک قضیه ی واقعی درآیند انگیزه ی اصلی بعضی افراد سازمانها و تشکل ها از شایعه سازی و اشاعه ی شایعه چیزی جز ابراز خصومت و دشمنی آشکار و پنهان خود نسبت به اشخاص یا جمعیت ها نیست.

مساله ی شایعه سازی و شایعه پردازی با اهداف کینه توزانه و تخریب شخصیت حقیقی و حقوقی افراد و جمعیتها سابقه طولانی داشته و با تاریخ زندگی اجتماعی انسان همراه است. در واقع یکی از ابزار و تاکتیکهای مهم دشمن در تخطئه و تخریب رقیب و طرف مقابل استفاده از همین شیوه است بنی امیه از این شیوه در مبارزه علیه اهل بیت علیهم السّلام بسیار استفاده کرد. بنی عباس نیز این شیوه ی کهنه را ادامه داد.

دستگاه بنی عباس در ظاهر خود را به اهل بیت منتسب و وصل میکرد و ابراز می داشت که ما بنی عباس با بنی هاشم پسر عم و خویشاوند هستیم و رابطه ی ما

47

رابطه نزدیک است. آنها در مجالس عمومی علی الظاهر به حرمت گذاری و رعایت حال آنها می پرداختند لیکن در پنهان اذیت و آزار رسانی را دنبال میکردند.

بنی عباس مأمورانی داشتند که مراتب مراحم فوق العاده ی حکومت نسبت به اهل بیت را به دروغ به اطلاع مردم میرساندند.

از جمله حرکات مرموز دستگاه بنی عباس تضعیف، تحقیر و از وجهه انداختن امام رضا (ع) و کاهش محبوبیت اجتماعی ایشان از طریق متهم کردن وی بود علیه امام رضا (ع) شایع کردند که او مردم را برده ی خود میپندارد یا به دنبال مقام و موقعیت است زهد او ریایی و بی ریشه است آوازخوانی و غنا را حلال می داند. (۱) 1- بحار، ج ۴۹، ص ۲۶۳ )

ائمه را به قتل میرساندند و میگفتند: خودش از دنیا رفت.

امام رضا (ع) در برابر این اتهامات میفرمود این تهمت و نسبت مغرضانه است که بدین وسیله میخواهند موجبات تشفی دلهای پرکینه ی خود را فراهم سازند.

هم چنین امام گاهی در برابر اتهامات میفرمود نه من چنین ادعایی داشتم و نه اجداد من .

مردم در اطاعت از فرمان میباید فرمان بردار باشند ولی از نظر دینی والیان و دوستان ما هستند اگر آنها را برده بدانیم آنان را به چه کسانی می فروشیم؟! (۲) امالی طوسی، ج ۱، ص ۲۱ )

و نیز می فرمود این حاکی از ستمکاری آنها است که چنین نسبتهایی را به من می دهند. (۳) حلية الابرار، ج ۲، ص ۳۰۸ )

درباره ی امام رضا (ع) نوشتند آن قدر انگور خورد تا مرد! (۴) الكامل، ج ۵، ص ۱۵۰ ) اما این مواضع منفی سبب شد که محبت اهل بیت علیهم السلام جای خود را در دلهای مردم گشود و حتی آنان را محترم تر کرد.

48

·        اقتدار سیاسی علما

حاکمان برای تحکیم و تداوم حکومت خویش از آنجا که در صدد کسب نوعی حقانیت و مشروعیتی در برابر حریفان و مدعیان قدرت بودند، برای این که چهره ای کاریزمایی از خود به نمایش بگذارند به حضور روحانیت نیاز مبرم داشتند.

ماکس وبر مینویسد: «اگر مشروعیت حاکمیت از طریق کاریزمایی ارثی به تنهایی مقبول نیافتد یک قدرت کاریزمایی مشروعیت بخش دیگری مورد نیاز است که به صورت هنجاری نمیتواند کسی جز روحانیت (۱) 1- Hierocracy. )  باشد.»

اما روحانیون قبل از آن که حاکم از آنها به نفع دستگاه بهره بگیرد، آنها از موقعیت سیاسی خود استفاده کرده و به نفع مردم سود می جستند.

هر زمان که حکومت به دست ظالمان و ستمگران می افتاد مردم مظلوم به روحانیون پناهنده میشدند. علما و روحانیون از نفوذی که بر هیأت حاکمه داشتند برای مردم وساطت میکردند.

نفوذ و اهمیت روحانیون در دولتهای ایلخانی و پس از آن مخصوصاً دوره ی صفوی به مراتب افزون تر شد.

پس از برچیده شدن بساط خلافت دولت عباسی تنها مرجع تأمین کننده ی مشروعیت دینی حاکمیت علمای بلاد بودند که یا به کار تعلیم و تبلیغ دینی اشتغال داشتند و یا برخی مناصب اداری دیوانی را عهده دار میگشتند که سنتاً تنها مقامات روحانی شایستگی احراز آن را داشتند اگرچه حاکمان همیشه از گسترش نفوذ علما در میان مردم و مبدل شدن به یک طبقه ی قدرتمند مستقل به شدت واهمه داشتند.

49

امام رضا (ع) فرمود: خدای تعالی در بارگاه ستمگران کسانی دارد که چهره ی آنها را به نور برهان روشن ساخته و به آنان در کشور نفوذ و قدرت داده است تا به وسیله ی ایشان از دوستان خود حمایت کند و امور مسلمانان را به سامان آورد. اینان همان مؤمنان راستین هستند. (۱) 1- الامام الرضا (ع): إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى بِأَبْوَابِ الظَّالِمِينَ مَنْ نَوَّرَ اللَّهُ (وَجْهَهُ) بِالْبُرْهَانِ وَ مَكَّنَ لَهُ فِي الْبِلَادِ لِيَدْفَعَ بِهِمْ عَنْ أَوْلِيَائِهِ وَ يُصْلِحَ اللهُ بِهِ أُمُورَ الْمُسْلِمِينَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا. (بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۸۱).

 

·        توسعه ی آزادی

آزادی کلمه ی مقدسی است که تمام ملتها اقوام و افراد بشر، طبعاً خواستار حقیقت آن بوده و برای به دست آوردن آن، همواره تلاش کرده اند.

خون های فراوانی در این راه ریخته و آن همه قربانی داده بلکه بتواند خود را از چنگال اهریمنانه ی استبداد نجات دهد و آزادی به معنی واقع کلمه را به دست آورند. رسالت انبیا و اولیا بر این است که مردم را به عدالت وادار و آزادی صحیح مشروع و معقول را برای جامعه حفظ نمایند.

ملت ایران چند صباحی در سایه امام رضا (ع) از نعمت وجود آزادی برخوردار شدند. لذا مسلمانان ایرانی به آزادی گفتار و فکر و مساوات عادت کردند و اگر هر یک از آنان درباره ی امور سیاسی و دینی فکری به خاطرش می رسید بی پروا آن را ابراز میکرد و ابهت دستگاه حکومت او را از این کار باز نمی داشت. اگرچه این خصلت در زمانهای بعد برای ایرانیها ایجاد دردسر میکرد.

50

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی