· نماز عید فطر
یکی از مظاهر ولایت عهدی که مقدر نبود به انجام برسد نماز عید فطر بود مأمون اصرار کرد امام السلام نماز عید را با مردم به جای آورد و مراسم آن را برگزار فرماید لیکن بر اثر گرمای شدید و یا رویدادهای دیگر این نماز به پایان نرسیده .
ارشاد از علی بن ابراهیم و یاسر خادم و ریان بن صلت نقل میکند که گفته اند: چون روز عید شده و امر ولایت عهدی نیز بر عهده ی امام رضا سلام قرار داشت مأمون نزد آن حضرت فرستاد و در خواست کرد امام السلام با مردم نماز عید بگذارد و برای آنان خطبه بخواند امام السلام به او پاسخ داد که تو خود شرطهایی را که میان من و تو درباره ی دخالت من در کارها مقرر است میدانی مرا از نماز گذاردن با مردم معاف بدار مأمون به آن حضرت پاسخ داد که من میخواهم با این کار دلهای مردم آرام و برتری تو شناخته شود.
میان امام سلام و مأمون فرستادگان چند بار رفت و آمد کردند و چون مأمون پافشاری کرد آن حضرت به او پیغام داد که اگر مرا معاف بداری خشنودتر میشوم و اگر معاف نمیداری من همان گونه که پیامبر خدا و امیر المؤمنين السلام برای نماز عید بیرون میآمده اند برای برگزاری نماز خواهم رفت مأمون پاسخ داد به هر گونه میخواهی بیرون آی و به فرماندهان و درباریان فرمان داد که با مداد بر در خانه ی امام رضا علام حاضر باشند.
راوی میگوید با مردم در کنار راهها و پشت بامها نشسته و زنان و کودکان از هر سو گرد آمده بودند و بیرون آمدن امام السلام را انتظار می کشیدند و فرماندهان و سپاهیان سواره رو به خانه ی آن حضرت آوردند و تا دمیدن آفتاب همه در آنجا حاضر و ایستاده بودند.
امام سلام غسل به جای آورد و لباس پوشید و عمامه ی سفیدی از کتان بر سر گذاشت که یک طرف آن راوی سینه و طرف دیگر را میان دو شانه خود انداخته بود و پس از آن خود را خوشبو ساخت و عصا به دست گرفت و به غلامان خویش فرمود که آنها نیز به همین نحو عمل کنند سپس امام السلام در حالی که پاها را برهنه فرموده و شلوار تا نصف ساق بالا کشیده و آستینها را بالا زده بود و این غلامان در پیشاپیش او گام بر میداشتند حرکت فرمود و پس از آن که اندکی راه رفت سر به سوی آسمان برداشت و تکبیر گفتند سپس به حرکت خود ادامه داد و چون به در خانه رسید ایستاد فرماندهان و سپاهیان به محض این که امام السلام را به این هیأت مشاهده کردند همگی خود را از مرکب به روی زمین انداختند هر کس چاقویی همراه داشت زودتر توانست بندهای چکمه و مرزه ی خود را پاره و آنها را از خویش جدا سازد و همه با پای برهنه آماده حرکت شدند در این هنگام امام اسلام که به در خانه ایستاده بود تکبیر گفت و همه با او یک صدا تکبیر گفتند طنین این تکبیر آن چنان بود که گویی آسمان و در و دیوار با او هم صدا شده اند و شهر مرو با دیدن امام رضا الام و شنیدن تکبیر او از کثرت گریه و فریاد به لرزه در آمده بود.
* بازگردانیدن امام علیه السلام
مأمون دگرگونی اوضاع را دریافت و فضل بن سهل ذوالریاستین به او گفت: ای امیرالمؤمنین اگر امام رضاء السلام به همین نحو تا نمازگاه برود مردم به او شیفته و اوضاع آشفته خواهد شد و ما همگی بر جان خویش بیمناکیم او را آگاهی ده که باز گردد مأمون به آن حضرت پیغام داد که شما را زحمت دادیم و در رنج انداختیم دوست نداریم بیش از این دچار زحمت شوی شما به خانه بازگشت کن و کسی که مطابق مرسوم امامت این نماز را داشته است نماز عید را به مردم به جای آورد امام علیه السلام کفشهای خود را خواست و پوشید و پس از آن بر مرکب سوار شد و به خانه بازگشت فرمود و مردم در این روز دچار پراکندگی شدند و نتوانستند در نماز عید اجتماع کنند.
* بررسی روش امام علیه السلام در نماز عید فطر
آری امام علیه السلام اراده فرموده بود که شکوه و معنویت عظیم نماز عید را بدان بازگرداند و آن را از مظاهر فریب و پیرایه های دروغ که از سوی خلفای جور بدان بسته شده بود پاک سازد همان حاکمانی که نماز را وسیله ی بسط قدرت و ایجاد حس هیبت و عظمت برای خویش در دلهای مردم قرار داده بودند البته نمازی را که امام السلام در صدد برآمد تا اصلیت شرعی و صورت حقیقی را به آن باز گرداند در نزد مردم زمان او شناخته شده نبود بلکه پدیده ای ناگهانی و دلنشینی بود که احساسات مردم را به هیجان می آورد و توجه آنها را به روش امام السلام در طول سختیهای معمول و آیینهای مرسومی که خلفا پیروی می کردند جلب میکرد و مردم در این لحظات از انقلاب روحی والایی برخوردار بودند که ایمان را در دل ها زنده میکرد و آنان را از پدیده های دروغین و نادرست دور می ساخت. بی شک این روش پیامبر گونه امام السلام دعوت آشکاری بود از امت اسلام تا
دستگاهی را که مستبدانه و خود سرانه که بر ارواح و مقدرات آنها حکومت می کند بشناسند و ارزیابی کنند و هم اشاره ای بود به نادرستی و بطلان اعمال حاکمان و بالأخره بیانی بود از واقع احکام اسلامی از این جاست کی میبینیم فضل بن سهل نزد مأمون میشتابد و او را از دشواری اوضاع باخیر و بر حذر می دارد و او را بیم میدهد که اگر امام را همین حالا از راه باز نگردانند مردم شیفته و دلباخته ی او میشوند و بر ضد حکومت شورش خواهند کرد مأمون هم هشدار فضل را می پذیرد و امام السلام را فرا خوانده و از او میخواهد که به خانه اش باز گردد.
* روش امام السلام در تبلیغ
امام سلام روش ویژه ای در تبلیغ دارد و با این که مأمون و وزیرش فضل بن سهل با گماردن جاسوس رفتار و گفتار آن حضرت را به طور دقیق زیر نظر قرار داده و آزادی عمل را از امام سلام سلب کرده بودند با این همه در برخی از موقعیت های حساس مردم را بر تباهی حکومت و فساد دستگاههای وابسته به آن آگاه می فرمود و از جمله این موارد پذیرش ولایت عهدی مأمون به صورت مشروط بود زیرا چنان که گذشت با مأمون شرط فرمود که امر و نهی نکند و این عمل امام علسلام بیان گر عدم صلاحیت حکومت برای همکاری و موجب پیدایش پرسشهایی در این باره بوده است.
آری این بود داستان ولایت عهدی امام رضا ع السلام و من کوشش کرده ام در شرح این قضیه و بیان جنبه های مختلف و نکات مبهم آن به تاریخ وفادار باشم و در خلال این هم گامی هیچ هدفی را دنبال نکرده ام خبر تبرئه ی ساحت مقدس امام از برخی شوایب تهمت که احیاناً بعضی معترض آنها شده و در فهم مطالب تاریخ به متون اخبار اکتفا کرده اند بدون این عناصر عبارت است از ارزیابی شرایط عمومی جامعه در نظر گرفتن اوضاع سیاسی حکومت ملاحظه عوامل مؤثر اجتماعی که غالباً میان آنها و اوضاع و همچنین اقداماتی که حکومت ناگزیر از انجام دادن آنها میشود رابطه وجود دارد و چه خوب است سرگذشتهای مفصل تاریخی پس از تحلیل وقایع و ارزیابی شرایط زمان مورد مطالعه قرار گیرد زیرا در این صورت است که غبار شبهه و ابهام از چهره ی بسیاری از وقایع و حوادث زدوده میشود و در نتیجه نظریات ما درباره ی رویدادهای تاریخی بیشتر به واقع و حقیقت نزدیک خواهد شد. (۳۶ ) ۳۶ تحلیلی از زندگی نامه امام رضا : ص ۱۵۱-۱۴۸ )