· درباره ی مکارم اخلاق حضرت امام رضا
شیخ طبرسی روایت کرده از ابوالعباس هروی که گفت ندیدم عالم تری از علی بن موسى الرضاء السلام و ندید او را عالمی مگر آن که شهادت داد به مثل آن چه من شهادت دادم و به تحقیق که جمع کرد مأمون در مجلسهای متعدد جماعتی از علماء ادیان و فقها و متکلمین را با آن حضرت پس آن حضرت بر تمام ایشان غلبه کرد و همگی اقرار کردند بر فضیلت او و قصور خودشان.
و شنیدم از آن حضرت که میفرمود من مینشستم در روضه ی منوره و علماء در مدینه بسیار بودند و هرگاه از مسئله عاجز میشدند جمیعاً به من رجوع می کردند و مسائل مشکله ی خود را برای من میفرستادند و من جواب میگفتم.
ابو الصلت گفت و حدیث کرد مرا محمد بن اسحق بن موسی بن جعفر السلام از پدرش که میگفت پدرم موسی بن جعفر السلام با پسران خود می فرمود که ای اولاد من برادر شما علی بن موسی السلام عالم آل محمد است از او سؤال کنید معالم دین خود را و حفظ کنید فرمایشات او را همانا من شنیدم از پدرم از جعفر بن محمد السلام که مکرر به من میگفت که عالم آل محمد هم در صلب تو است و ای کاش من او را درک میکردم همانا او هم نام امیرالمؤمنین علی علسلام است.
شیخ صدوق روایت کرده از ابراهیم بن العباس که گفت هرگز ندیدم که حضرت ابوالحسن الرضا السلام هرگز کلام کسی را قطع کند یعنی در میان سخن او سخنی گوید تا فارغ شود از کلام خود و رد نکرد حاجت احدی را که مقدور او بود برآورد و هیچ گاهی در حضور کسی که با او نشسته . بود پای مبارکش را دراز نمی کرد و در مجلس مقابل خود تکیه نمیفرمود و هیچ وقتی ندیدم او را که به یکی از غلامان خود بد بگوید و فحش دهد؛ و هیچگاه ندیدم که آب دهان خود را دور افکند و هیچ گاهی ندیدم که در خنده ی خود قهقهه کند بلکه خنده ی او تبسم بود.
و چون خلوت میفرمود و خوان طعام نزد او مینهادند ممالیک خود را تمام سر سفره می طلبید حتی دربان میرآخور او و با آنها طعام میل می فرمود و عادت آن جناب آن بود که شبها کم میخوابید و بیشتر شبها را از اول شب تا به صبح بیدار بود و روزه ی بسیار میگرفت و روزه ی از هر ماه که پنج شنبه ی اول ماه و پنج شنبه ی آخر ماه و چهارشنبهی میان ماه باشد از او فوت نشد و میفرمود: روزه ی این سه روز مقابل با روزه ی دهر است و آن حضرت بسیار احسان میکرد و صدقه می داد در پنهانی و بیشتر صدقات او در شبهای تار بود پس اگر کسی گمان کند که مثل آن حضرت را در فضل دیده است پس تصدیق نکنید او را. و از محمد بن ابی عباد منقول است که حضرت امام رضا السلام در تابستانها بر روی حصیر مینشستند و در زمستان بر روی پلاس و جامه های غلیظ و درشت می پوشیدند و چون برای مردم بیرون می آمدند زینت می فرمودند.
شیخ اجل احمد بن محمد روایت کرده است که هرگاه حضرت امام رضا ع السلام طعام میل میکرد کاسه ی بزرگی نزدیک سفره خود میگذاشت و از هر طعامی که در سفره بود از بهترین مواضع او مقداری بر میداشت و در آن کاسه می گذاشت پس امر میکرد که بر مساکین پخش کنند آن وقت تلاوت میکرد آیه ی فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَة، حاصل این آیه ی شریفه و آیات بعد از آن، آن که اصحاب میمنه و اهل بهشت در عقبه یعنی امر سخت و مخالفت نفس داخل می شود و آن عقبه آزاد کردن بنده ایست از طعام خوراندن در روز گرسنگی به یتیمی که دارای قرابت و خویشی باشد یا مسکینی که از بیچارگی و فقر خاک نشین باشد پس حضرت امام رضاء السلام میفرمود که خداوند عزوجل دانا بود که هر انسانی قدرت آزاد کردن بنده ندارد پس قرارداد برای ایشان راهی به بهشت یعنی مقابل آزاد کردن بنده اطعام را قرار داد برای این که هر شخص بتواند به سبب آن به بهشت رود.
از ابوذکون از ابراهیم بن عباس روایت کرده که گفت: ندیدم هرگز حضرت امام رضا سلام را که از او چیزی بپرسند و نداند و ندیدم از او داناتر به احوالی که در زمان او گذشته است و مأمون او را امتحان مینمود به هر سؤالی و او جواب می گفت و همه سخن و جواب او و مثلها که میآورد همه از قرآن منتزع بود و او در هر سه روز قرآن را ختم میکرد و میگفت اگر خواهم در کمتر از سه روز ختم میکنم اما هرگز به آیه ای نمیگذرم مگر آن که فکر میکنم در آن و تفکر میکنم که در چه چیز فرود آمده و در کدام وقت نازل شده از این روی در هر سه روز ختم میکنم . (4) منتهى الامال في تاريخ النبی و الال: ص ۸۶۴-۸۶۳ )
· درباره اخلاق حضرت امام رضا
شیخ کلینی روایت کرده از الیسع بن حمزه قمی که گفت من در مجلس حضرت امام رضا ع السلام بودم که سخن میگفتم با آن جناب و جمع شده بود در نزد آن جناب خلق بسیاری و سؤال میکردند از حلال و حرام که ناگاه داخل شد مردی بلند قامت گندم گون پس گفت السلام علیک یا بن رسول الله من مردی میباشم از دوستان تو و دوستان پدران و اجداد تو از حج برگشته ام و گم کرده ام نفقه ام و نیست با من چیزی که به سبب آن یک منزل خود را برسانم پس اگر فکری می کردید که مرا راه می انداختید به سوی شهرم و خداوند بر من نعمت داده - یعنی من در شهر خودم غنی و مال دارم پس در وقتی که برسم به شهر خود تصدیق میدهم از جانب شما به آن چیزی که عطا می فرمایی به من - چون که من فقیر و مستحق صدقه نیستم .
حضرت به او فرمود بنشین خدا تو را رحمت کند و رو کرد به مردم و برای ایشان سخن گفت تا آن که پراکنده شدند و باقی ماند آن خراسانی و سلیمان جعفری و خثیمه و من پس فرمود آیا رخصت میدهید مرا در دخول یعنی رفتن در حرم پس سلیمان گفت خداوند کار تو را پیش آورد پس برخاست و داخل حجره اش شد دو ساعتی ماند پس بیرون آمد و در را بست و بیرون آورد دست مبارک را از بالای در و فرمود کجاست خراسانی؟ عرض کرد حاضرم در اینجا پس فرمود بگیر این دو بست اشرفی را و استعانت جوی به او برای مخارج و کلفتهای خود و متبرک شو به او و صدقه مده آن را از جانب من و بیرون رو که من تو را نبینم و تو مرا نبینی.
پس بیرون آمد سلیمان و گفت فدایت شوم عطای وافر دادی و رحم فرمودی پس چرا روی مبارک را از او پوشاندی؟ فرمود از ترس آن که ببینم لذت سؤال را در روی او به محبت بر آوردن حاجتش آیا نشنیدی حدیث رسول اکرم ﷺ که پنهان کننده ی نیکی معادل است با هفتاد حج یعنی عملش و افشا کننده ی بدی مخذول است و پوشاننده ی آن آمرزیده شده است. (5) منتهى الامال في تاريخ النبی و الآل: ص ۸۶۶ )