آفتاب شهر بهشت  ( صص24-25 ) شماره‌ی 2197

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > پدر > انتقال امامت به امام رضا (عليه السلام)
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام موسی کاظم (عليه السلام) > نوع ارتباط با امام رضا (عليه السلام) > انتقال امامت به امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

محمد بن سنان گوید یک سال قبل از این که امام کاظم السلام را به عراق ببرند روزی بر ایشان وارد شدم فرزندشان علی نیز مقابل حضرت بود امام کاظم السلام به من فرمودند محمد عرض کردم بفرمایید، فرمودند: امسال مسأله ای پیش خواهد آمد سعی کن به خاطر آن بی تابی نکنی، سپس سکوت کردند و با دست به زمین زدند سپس رو به من کرده و فرمودند: «يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللهُ ما يَشاءُ؛ خداوند ظالمین را گمراه میکند و هر کاری بخواهد انجام میدهد

متن

·        ظهور کرامتی از آن بارگاه

در سال ۱۲۳۸ هـ .ق که به دستور فتحعلی شاه قاجار بارگاه آن بزرگوار را تجدید بنا می نمودند سبب کرامتی گردید که گفت گوی آن در میان مردم دهان به دهان گشته و برای شاه و امراء و دولت مردان او به ثبوت رسید.

تفصیل ماجرا را پاره ای از بزرگان هم چون آقای خوانساری در کتاب روضات و تنکابنی در قصص العلماء و مامقانی در تنقیح المقال و خراسانی در منتخب تواریخ قمی در فوائد الرضویه و دیگران در کتب خود ذکر کرده اند.

آقای خوانساری در روضات پیرامون این واقعه چنین میگوید از جمله کرامات شیخ که در این دوره آشکار شد و موجب باز شدن چشم و روشنائی دیده ی صاحب دلان گردید و توجه مردمان بسیار را به خود معطوف ساخت این قضیه بود که زمانی در اثر طغیان آب باران حفره ی شکافی در آرامگاه شریف شیخ واقع در نزدیکی شهر ری پدید آمد و وقتی برای اصلاح و مرمت آن به بازرسی و جست و جوی آن حدود پرداختند به سردابی برخوردند که قبر شیخ در آن قرار داشت و چون بدان جا وارد شدند بدن شریفش را تر و تازه یافتند که غیر از عورت او، بقیه ی بدن عریان و اندامی سالم و بدون نقص و عیب با صورتی نیکو آرمیده بود و هنوز اثر فضا بر ناخنهایش مشهود بود و رشته های نخ پوسیده ی کفن که از هم گسسته شده بود و در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود!

این خبر در شهر تهران به سرعت دهان به دهان گشت تا بالاخره به گوش خاقان مبرور رسید یعنی فتحعلی شاه قاجار جد پدر ناصر الدین شاه قاجار تقریباً حدود سال ۱۲۳۸ هـ .ق این واقعه اتفاق افتاده فتحعلی شاه خود برای تحقق موضوع شخصاً در آنجا حضور پیدا کرد و پس از شور و صلاح دید با دولت مردان و افراد امین و مورد اعتماد که دخول شخص سلطان به سردابه ی مذکور را موافق مصلحت دولت ندانستند.

گروهی از علما و افراد سرشناس و متشخص شهر را به داخل سرداب فرستاد با توجه به کثرت بازدید کنندگان و اعلام صحت موضوع از سوی تمامی آنان هیچ گونه شکی برای سلطان باقی نماند که این شایعه قطعاً حقیقت دارد و چون به علم الیقین رسیده بود دستور داد آن حفره یا کانال منتهی به سرداب را بسته و ساختمان آرامگاه را ترمیم و به بهترین وجه تزیین و آینه کاری نمایند و من خود بعضی از کسانی را که در آن واقعه حضور داشته و شاهد ماجرا بوده اند، ملاقات کرده ام و نیز بزرگانی از بین اساتید گذشته ی ما آن را حکایت کرده اند که ایشان خود از بزرگان و سروران دنیا و دین هستند و سَلامُ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا .  (9) عيون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹-۴ )

محمد بن سنان گوید یک سال قبل از این که امام کاظم السلام را به عراق ببرند روزی بر ایشان وارد شدم فرزندشان علی نیز مقابل حضرت بود امام کاظم السلام به من فرمودند محمد عرض کردم بفرمایید، فرمودند: امسال مسأله ای پیش خواهد آمد سعی کن به خاطر آن بی تابی نکنی، سپس سکوت کردند و با دست به زمین زدند سپس رو به من کرده و فرمودند: «يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللهُ ما يَشاءُ؛ خداوند ظالمین را گمراه میکند و هر کاری بخواهد انجام میدهد. (10) ابراهیم ٫ ۲۷ )

عرض کردم قربانت گردم قضیه چیست؟ فرمودند هر کس به این فرزندم ظلم کند و حق او را نداده و امامت او را بعد از من انکار کند مثل کسی خواهد بود که به علی بن ابی طالب علسلام ظلم کرده و حق او را ندهد و امامت او را بعد از حضرت محمد رسول الله منکر شده است راوی میگوید فهمیدم که حضرت با این سخنان میخواهند از مرگ خود و امامت فرزندشان خبر دهند.

پس عرضه داشتم به خدا اگر خداوند به من طول عمر عنایت کند حق ایشان را خواهم داد و امامتشان را قبول خواهم نمود و شهادت میدهم که ایشان بعد از شما حجت خداوند متعال بر مردم بوده دعوت کننده ی به دین الهی میباشند حضرت فرمودند محمد خداوند به تو طول عمر خواهد داد و تو مردم را به امامت او و امامت امام بعد از او دعوت خواهی کرد گفتم قربانت گردم امام بعد از ایشان کیست؟ فرمودند: پسرش «محمد» السلام عرض کردم به روی چشم فرمودند: بله من تو را اینگونه در کتاب امیرالمؤمنین اسلام یافته بودم تو در بین شیعیان ما از برق در شب ظلمانی روشن تر و آشکارتر هستی سپس فرمودند: ای محمد مفضل مایه ی انس و راحتی و آرامش من بوده و تو انس و آرامش آن دو ( امام رضا علام و امام جواد السلام خواهی بود بر آتش حرام است که تو را لمس کند.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی