اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام  ( صص 101-103 ) شماره‌ی 2204

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > شخصيت و زندگی فضل بن سهل

خلاصه

امام رضا علیه السلام برای مأمون نوشت : که شما و فضل بن سهل فرد اوارد حمام نشوید . مأمون بار دیگر نامه را برای امام علیه السلام فرستاد ، و حضرت بار دیگر تاکید کردند که شما وارد حمام نشوید ، من شب گذشته جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله را در خواب دیدم فرمودند: فردا وارد حمام نگردید و نظرم اینست که شما و فضل هم از رفتن به حمام خودداری کنید.مامون برای حضرت رضا علیه السلام نوشت: براستی سخن گفتی وجدت نیز درست فرموده است ، من فردا وارد حمام نخواهم شد ، وليكن فضل بن سهل خود داناتر است

متن

۲ - یاسر خادم گوید : هنگامیکه مأمون از خراسان خارج شد و بطرف بغداد حرکت کرد ، فضل بن سهل را نیز با خود برداشت ، و ما هم به اتفاق حضرت رضا عليه السلام همراه آنها بودیم .

نامه از حسن بن سهل برای برادرش فضل بن سهل رسید ، وی در نامه خود نوشته بود که من حوادث سال جاری را از نظر علم نجوم مورد بررسی قرار دادم ، و دریافتم که در یکی از ماههای سال جاری حرارت آهن و آتش شما را فرا خواهد گرفت.

صلاح در این است که تو و امير المؤمنين وعلى بن موسی الرضا همین امروز وارد حمام شوید و حجامت کنید و خون بدست خود بریزید تا از نحوستی که در انتظار تو هست نجات پیدا کنی .

فضل بن سهل این موضوع را برای مأمون نوشت و از وی درخواست کرد که این جریان را از حضرت رضا علیه السلام نیز بپرسد ، و اطمینان حاصل کند ، مأمون قضیه را از آن حضرت پرسید.

امام رضا علیه السلام برای مأمون نوشت : که شما و فضل بن سهل فرد اوارد حمام نشوید .

مأمون بار دیگر نامه را برای امام علیه السلام فرستاد ، و حضرت بار دیگر تاکید کردند که شما وارد حمام نشوید ، من شب گذشته جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله را در خواب دیدم فرمودند: فردا وارد حمام نگردید و نظرم اینست که شما و فضل هم از رفتن به حمام خودداری کنید.

مامون برای حضرت رضا علیه السلام نوشت: براستی سخن گفتی وجدت نیز درست فرموده است ، من فردا وارد حمام نخواهم شد ، وليكن فضل بن سهل خود داناتر است .

یاسر گفت: هنگامیکه آفتاب غروب کرد و شب همه جا را فرا گرفت، حضرت رضا فرمودند: بگوئید به خداوند پناه میبریم از شر و فسادیکه در این شب نازل خواهد شد ، و ما نیز این ذکر را ادامه دادیم .

هنگام صبح پس از اینکه امام رضا نماز با مداد را خواندند . فرمودند : پشت بام بروید به بینید چه خبر است .

یاسر گوید : من پشت بام رفتم صدای شیونی شنیدم ، مدتی گوش فرا دادم مشاهده کردم مأمون از در مخصوصی که منزل او را به منزل حضرت رضا ارتباط میداد وارد شد و خود را به امام علیه السلام رسانید، و گفت : ای سید من مرگ فضل بن سهل را به تو تسلیت میگویم .

فضل به سخنان ما توجهی نکرد و داخل حمام شد ، گروهی با شمشیرهای برهنه بر او وارد شدند ، و او را کشتند و سه نفر از کشندگان او را که یکی از آنها پسر خاله فضل بن ذي القلمين است بازداشت نموده اند.

راوی گوید: فرماندهان لشکر با افراد تحت نظر خود و هم چنین طرفداران فضل بن سهل درب خانه مأمون اجتماع کردند و فریاد زدند مامون وی را فریب داده و دستور داده ناگهان بر او بریزند و وی را بکشند ، ما اينك آمده ایم انتقام او را از مامون بگیریم .

این جماعت در نظر داشتند خانه مامون را آتش بزنند .

مامون به حضرت رضا علیه السلام گفتند: ای سید من از این مردم بخواه از در خانه من متفرق شوند .

یاسر گفت : ابو الحسن رضا خود سوار شد و به من فرمودند شما هم سوار شوید ما سوار شدیم به اتفاق آن حضرت از منزل خارج شدیم ، پس از اینکه در مقابل مردم قرار گرفت خطاب به انبوه جمعیت فرمود: متفرق شوید ، یاسر گوید : آن جمعیت بلا فاصله متفرق شدند .

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی