دعوت مأمون از امام رضا علیه السلام
مأمون که از خلفای باهوش و زرنگ و پر مکروفریب و عالم و دانشمند و سیاست مدار بود و همواره نقشه های شیطانی می کشید از حقایق آگاه شد و دانست که اوضاع و احوال در مرکز بلاد اسلامی از دست او خارج شده است و او دیگر نفوذی در حجاز و یمن ندارد و بلاد دیگر هم مضطرب میباشد و در صورتی که اقدام تازه ای انجام ندهد همه جا از دستش خارج خواهد شد.
او دریافته بود که امام رضا علیه السلام در مدینه به کارهای خود مشغول است و به تربیت و تعلیم و نشر علوم و فضائل روزگار خود را می گذراند و با هیچ یک از مدعیان خلافت که در گوشه و کنار قیام کرده اند همکاری ندارد و با برادران خودش هم که در یمن و بصره و فارس مسلط شده اند ارتباطی ندارد و هیچ کدام را تأیید نمی کند.
از سوی دیگر او نیک می دانست که امام رضا علیه السلام در میان جامعه محبوبیت دارد او فرزند بزرگ موسی بن جعفر سلام الله علیهما می باشد و جای پدرش نشسته و جامعه تشیع و دوستان اهل بيت عليهم السلام به او توجه دارند شخصیت علمی و مقام معنوی و قداست و طهارت او بر همگان واضح و آشکار است و هیچ یک از مدعیان خلافت با او برابر نیستند و او تنها کسی است که مورد توجه جامعه می باشد.
از این جهت تصمیم گرفت آن حضرت را به خراسان فرا خواند تا بتواند نقشه هایی که در سر دارد به مرحله اجراء بگذارد، در این هنگام یکی از سرداران خود را به نام رجاء بن ابی الضحاک که از خویشاوندان فضل بن سهل بود نزد خود طلبید و او را با گروهی از لشکریان خود به مدینه فرستاد تا آن حضرت را به خراسان ببرد و او هم طبق دستور مأمون خراسان را ترک گفت و روانه حجاز گردید.