ادعیه و زیارات حضرت رضا علیه السلام  ( صص 32-31، 42 ) شماره‌ی 2250

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سفر امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو > اقامت در سرخس

خلاصه

مأمون که حضرت رضا علیه السلام نیز همراهش بود از مرو وارد سرخس شد مأمون از این جا مقدمات کار خود را شروع کرد و تصمیم گرفت برای پراکنده کردن مردم بغداد و عراق از اطراف ابراهیم بن مهدی که او را به خلافت برگزیده بودند موانع را از سر راه خود بردارد و بهانه را از آنها بگیرد.

متن

امام رضا علیه السلام در سرخس

امام رضا علیه السلام از سناباد حرکت کرد و عازم مرو مرکز خراسان شد شخصی از نیشابور حضرت امام رضا علیه السلام را تا سرخس مشایعت کرد این شخص در نیشابور در خدمت حضرت بود و کارهای او را انجام میداد هنگامی که امام وارد سرخس شد و خواست از آن جا به مرو برود به آن مرد فرمودند: از اینجا برگرد و به نیشابور بروید آن مرد گفت برای من حدیثی بخوانید تا استفاده کنم و امام هم برای او حدیثی قرائت کرد. 

در ضمن صحبت امام به او فرمود از من می خواهی برایت حدیثی روایت کنم اینها مرا از جوار روضه جدم رسول خدا صلى الله عليه وآله بیرون آوردند و اینک مرا بجائی می برند که معلوم نیست چه خواهد شد و مأمون با من چه معامله ای انجام خواهد داد. بعد از این سخنان با امام علیه السلام وداع کرد و او در عماری قرار گرفت و بطرف مرو رهسپار شد.

امام رضا علیه السلام و مأمون در سرخس

مأمون که حضرت رضا علیه السلام نیز همراهش بود از مرو وارد سرخس شد مأمون از این جا مقدمات کار خود را شروع کرد و تصمیم گرفت برای پراکنده کردن مردم بغداد و عراق از اطراف ابراهیم بن مهدی که او را به خلافت برگزیده بودند موانع را از سر راه خود بردارد و بهانه را از آنها بگیرد.

بنی عباس مأمون را متهم کرده بودند که او خلافت را از خاندان بنی عباس خارج کرده و به فرزندان ابوطالب داده است و این کارها را با مشورت فضل بن سهل سرخسی ذوالریاستین انجام داده لذا او تصمیم گرفت نخست فضل بن سهل را از میان بردارد و بعد حساب دیگران را یکی بعد از دیگری تصفیه کند تا بار دیگر نفوذ خود را در بغداد تجدید نماید.

مأمون در سرخس دائی خود را وادار کرد تا گروهی را آماده سازد و هنگامی که فضل بن سهل وارد حمام می گردد او را بکشند او هم برای این کار آماده شد و چند نفر را برای کشتن فضل در نظر گرفت و آنها هم فضل را تحت نظر گرفتند و هنگامی که فضل بن سهل وارد حمام شد آنها هم وارد حمام شدند و فضل را پاره پاره کردند.

این جماعت را دستگیر میکنند و نزد مأمون می برند مأمون به آنها میگوید چرا فضل را کشتید؟ پاسخ میدهند شما امر کردید ما هم او را کشتیم مأمون گفته های آنها را تکذیب می کند و دستور میدهد همه آنها را بکشند این نخستین مکر و شیطنت مأمون بود که با کشتن فضل بن سهل شروع شد و کسی که او را به خلافت رسانیده بود بدست وی کشته شد.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان