حضرت رضا عليه السلام و مأمون
بعد از آن که بین امین و مأمون اختلاف پیدا شد و به جنگ انجامید سرانجام امین کشته شد و مأمون بر او پیروز گردید در هنگام جنگ که آن دو با هم نبرد میکردند مخالفان بنی عباس در کوشه و کنار مملکت قیام کرده بودند و هر کدام در گوشه ای مدعی خلافت شدند شخصی هم در شام قیام کرده بود و از بنی امیه حمایت می کرد تمام این خبرها بطور کامل و یا ناقص به مأمون می رسید.
اوضاع و احوال چنان آشفته بود که مأمون توانائی نداشت از نظر نظامی اوضاع و احوال کشور پهناور بنی عباس را آرام کند اختلاف فرماندهان و امراء لشکر و حاکمان شهرها هم کار را مشکل کرده بود به همین جهت او تصمیم گرفت امام رضا علیه السلام را به خراسان بیاورد و او را بعنوان خلیفه به مردم معرفی کند تا اوضاع آرام شود و مدعیان سرجای خود بنشینند.
اکثر مورخان و محققان گفته اند که فضل بن سهل سرخسی مأمون را وادار کرد تا امام رضا علیه السلام را بعنوان خلافت و یا ولایت عهدی انتخاب کند ولی با مطالعه و تحقیق در حالات شخص مأمون بسيار بعيد بنظر میرسد که او تحت تأثیر فضل قرار گرفته باشد او برای بدست گرفتن خلافت برادرش را کشت حالا چگونه حاضر می شود خلافت را با دست خود به امام رضا علیه السلام بدهد.
مأمون مردی با هوش و شیطان و پر مکر و فریب و منافق بود او همواره نقشه هائی را طرح میکرد که چگونه بتواند اوضاع را آرام کند و مدعیان را از میان بردارد با شناختی که از مأمون داریم باید اذعان کرد که طرح احضار حضرت رضا علیه السلام و انتخاب او به ولایت عهدی از نقشه های خودش میباشد و سرانجام هم به مقصود خود رسید همه را آرام کرد و بر اوضاع مسلط شد و حضرت را هم از میان برداشت.