نصوص دال بر امامت امام رضا :
در مورد روایات دال بر امامت امام رضا در میان اهل سنت تنها مسعودی شافعی و ابن صباغ مالکی به گونه ای مفصل و محمد خواجه پارسای حنفی به اختصار اشاره کرده اند. گفتنی است قاضی بهجت آفندی شافعی نیز بی آن که به دلایل و روایات وصایت امام رضا اشاره کرده باشد به وصایت آن حضرت تصریح نموده است.
مسعودی شافعی:
وی به گونه ای مشروح تمام ادله روایی و روایات دال بر امامت پیشوایان دوازده گانه از جمله امام رضا الله را بیان می کند(1). (. إثبات الوصية ، ص ۱۷۰. بنابر اینکه مؤلف مروج الذهب و معادن الجوهر، التنبيه والأشراف واثبات الوصية. علی بن حسین مسعودی شافعی باشد.)
ابن صباغ مالکی:
او در این باب سه روایت نقل کرده که به آنها اشاره می شود:
روایت نخست:
وممن روى ذلك من أهل العلم والدين داود بن كثير الرقي قال : قلت لموسى الكاظم : جعلت فداك ! إني قد كَبُرَتْ سَنِّي فَخُذْ بِيَدَي وأنقذني من النار ، مَنْ صاحبنا بعدك ؟ قال : فأشار إلى ابنه أبي الحسن الرضا فقال : هذا صاحبكم بعدي (2) ؛(. الفصول المهمة في معرفة أحوال الأئمة ، ص ۲۴۳.)
یکی از دانشمندان و دین دارانی که این حدیث را روایت کرده اند داود بن کثیر رقی است. وی می گوید: به امام کاظم عرض کردم: فدایت شوم پیر و سالخورده شده ام دستم را بگیر و از آتش نجاتم بده، بعد از تو سرپرستمان کیست؟ امام ه با اشاره به فرزندش ابوالحسن رضا فرمود: پس از من این شخص، سرپرست شما خواهد بود.
روایت دوم
روي عن ا المخزومي : و كانت و قال : أمه من ولد جعفر بن أبي طالب . بعث إلينا موسى الكاظم فجمعنا . ثم قال : أتدرون لِمَ جَمَعَتُكُم ؟ فقلنا : لا . قال : اشهدوا أن ابني هذا، وأشار إلى علي بن موسى الرضا، هو وصيي و القائم بأمري وخليفتي من بعدي. من كان له عندي دين فلْيَأْخُذه من ابني هذا ، و من كانت له عندي عدة فليستنجزها منه ، ومن لم يكن له بد من لقائي فلا يلقني إلا بكتابه (1) ؛ (. همان، ص ۲۴۴)
مخزومی که مادرش از فرزندان جعفر بن ابی طالب است و با امام کاظم خویشاوندی داشته نقل میکند روزی (امام) موسی کاظم ما را گرد آورد و خطاب به ما فرمود: آیا میدانید چرا شما را جمع کردم؟ پاسخ دادیم: خیر. امام با اشاره به علی بن موسی الرضا فرمود گواه باشید که این فرزندم و به على بن موسى الرضا اشاره فرمود، وصی و جانشین من است. هر کس از من طلبی دارد از این فرزندم بازستاند و به هر کس و عده ای داده ام انجام دادن آن را از این فرزندم بطلبد و هر کس خواستار ملاقات من باشد باید با نوشته این فرزندم باشد.
روایت سوم
روي عن زياد بن مروان العبدى قال : دخلت على موسى الكاظم و عنده ابنه أبو الحسن الرضا، فقال لي: يا زياد هذا ابني علي، كتابه كتابي و كلامه كلامي و رسوله رسولي و ما قال فالقول قوله(1) ؛ (. همان.)
زیاد بن مروان میگوید: روزی بر (امام) موسای کاظم وارد شدم و (امام) علی بن موسی نزد او حضور داشت. (امام) موسای کاظم به من فرمود: ای زیاد این فرزندم علی است نوشته اش نوشته من و سخنش سخن من و فرستاده او فرستاده من و هر چه بگوید حجت است.
لازم به یادآوری است که ابن صباغ مالکی این روایات را از ارشاد شیخ مفید (2)(الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ، ج ۲، ص ۲۴۸)نقل کرده است و از اظهار نظری که در مورد راویان این احادیث داشته و از آنها به بزرگی و فضل و دانش و دین یاد کرده است چنین برداشت می شود که وی قابلیت نقل و یا حتی قبول این سنخ روایات را تأیید میکند که این نکته قابل تأمل است.
محمد خواجه پارسای بخاری حنفی
قال موسى بن جعفر : علي ابني أكبر ولدي، و أَسْمَعُهُم لقولي. و أطوعُهم لأمري، من أطاعه رَشَدَ(3)؛(فصل الخطاب لوصل الأحباب بنابر نقل ينابيع المودة لذوي القربي ، ج ۳، ص ۱۶۶)
(امام) موسى بن جعفر الله فرمود: علی پسرم بزرگترین فرزندم و حرف شنوترین و مطیع ترین فرزندانم است هر کس از وی پیروی کند هدایت خواهد شد.
قاضی بهجت آفندی شافعی:
وی نیز با توجه به این روایات میگوید
پس از امام موسای کاظم فرزند بزرگ آن حضرت امام رضا ، بر اساس وصیت او، پیشوا بوده است ....(4).(تشریح و محاکمه در تاریخ آل محمد ، ص ۱۵۷)
جمع بندی
از مطالب یاد شده چنین بدست میآید واژه «امام» و کاربرد آن نزد اهل سنت درباره امام رضا ، دلالت بر وصایت و امام هشتم بودن آن حضرت ندارد بلکه این کاربرد دو توجیه میتواند داشته باشد:
۱. اشاره به یکی از ابعاد شخصیتی امام رضا الله مانند علم فقاهت و عرفان دارد که آن حضرت از نگاه اهل سنت در آن بعد شخصیتی برجسته و نخبه معرفی شده است و از این رو واژه «امام بر ایشان اطلاق شده است.
2. معنای مقصود از امام همان وصایت و امامت است اما در مقام نقل دیدگاه شیعه می باشند.
بنابراین واژه «امام» و کاربرد آن نزد اهل سنت نسبی است و از کاربرد واژه امام در آثار اهل سنت نمی توان شیعی بودن نویسندگان اهل سنت را برداشت کرد.