عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا) ( ج1. ص94 ) شمارهی 229
موضوعات
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > وضعيت فکری و فرهنگی عصر امام > فعاليت واقفه > تلاش اصحاب امام برای مقابله با واقفيه
خلاصه
يونس بن عبدالرّحمن می گويد: وقتی امام کاظم عليه السّلام از دنيا رفت، نزد هر يک از نمايندگان و کارگزاران آن حضرت اموال زيادی جمع شده بود و همين امر باعث شد، مرگ آن حضرت را انکار کنند و در امام پس از ايشان توقّف نمايند، از جمله نزد زياد قندی هفتاد هزار دينار و نزد علیّ بن ابی حمزه بطائنی سی هزار دينار بود.
(يونس بن عبدالرحمن) می گويد: وقتی اين قضیّه را ديدم و حقّ برايم روشن شد و قضیّه امامت امام رضا عليه السّلام را دانستم، صحبت کردم و مردم را به سوی آن حضرت دعوت می کردم. آن ها (زياد و بطائنی) کسی را نزد من فرستادند و گفتند: چرا اين کارها را می کنی؟ اگر مال می خواهی، ما تو را بی نياز می کنيم، و ده هزار دينار به من وعده دادند و گفتند: از اين کار دست بردار. من به آن ها گفتم: از امام صادق و امام باقر عليهما السّلام روايت شده است که: «هرگاه بدعت ها ظاهر شد، بر فرد عالِم واجب است که دانش خود را آشکار کند. و اگر اين کار را نکند، نور ايمان از او سلب خواهد شد» و من کسی نيستم که کوشش در راه خدا را کنار بگذارم. و آن دو با من دشمن شدند.
متن فارسی
يونس بن عبدالرّحمن می گويد: وقتی امام کاظم عليه السّلام از دنيا رفت، نزد هر يک از نمايندگان و کارگزاران آن حضرت اموال زيادی جمع شده بود و همين امر باعث شد، مرگ آن حضرت را انکار کنند و در امام پس از ايشان توقّف نمايند، از جمله نزد زياد قندی هفتاد هزار دينار و نزد علیّ بن ابی حمزه بطائنی سی هزار دينار بود.
(يونس بن عبدالرحمن) می گويد: وقتی اين قضیّه را ديدم و حقّ برايم روشن شد و قضیّه امامت امام رضا عليه السّلام را دانستم، صحبت کردم و مردم را به سوی آن حضرت دعوت می کردم. آن ها (زياد و بطائنی) کسی را نزد من فرستادند و گفتند: چرا اين کارها را می کنی؟ اگر مال می خواهی، ما تو را بی نياز می کنيم، و ده هزار دينار به من وعده دادند و گفتند: از اين کار دست بردار. من به آن ها گفتم: از امام صادق و امام باقر عليهما السّلام روايت شده است که: «هرگاه بدعت ها ظاهر شد، بر فرد عالِم واجب است که دانش خود را آشکار کند. و اگر اين کار را نکند، نور ايمان از او سلب خواهد شد» و من کسی نيستم که کوشش در راه خدا را کنار بگذارم. و آن دو با من دشمن شدند.
متن عربی
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ لَمَّا مَاتَ أَبُو الْحَسَنِ ع وَ لَیْسَ مِنْ قُوَّامِهِ أَحَدٌ إِلَّا وَ عِنْدَهُ الْمَالُ الْکَثِيرُ فَکَانَ ذَلِکَ سَبَبَ وَقْفِهِمْ وَ جُحُودِهِمْ لِمَوْتِهِ وَ کَانَ عِنْدَ زِیَادٍ الْقَنْدِیِّ سَبْعُونَ أَلْفَ دِينَارٍ وَ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ دِينَارٍ قَالَ فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ وَ تَبَیَّنَ لِیَ الْحَقُّ وَ عَرَفْتُ مِنْ أَمْرِ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع مَا عَرَفْتُ تَکَلَّمْتُ وَ دَعَوْتُ النَّاسَ إِلَیْهِ قَالَ فَبَعَثَا إِلَیَّ وَ قَالا لِی مَا یَدْعُوکَ إِلَی هَذَا إِنْ کُنْتَ تُرِيدُ الْمَالَ فَنَحْنُ نُغْنِيکَ وَ ضَمِنَا لِی عَشَرَةَ ألف [آلَافِ] دِينَارٍ وَ قَالا لِی کُفَّ فَأَبَیْتُ فَقُلْتُ لَهُمَا إِنَّا رُوِّينَا عَنِ الصَّادِقِينَ ع أَنَّهُمْ قَالُوا إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَی الْعَالِمِ أَنْ یُظْهِرَ عِلْمَهُ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ سُلِبَ نُورَ الْإِيمَانِ وَ مَا کُنْتُ لِأَدَعَ الْجِهَادَ فِی أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی کُلِّ حَالٍ فَنَاصَبَانِی وَ أَظْهَرَا لِیَ الْعَدَاوَةَ
مخاطب
جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران
قالب
سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی