امام رضا علیه السلام در آثار دانشمندان اهل سنت  ( صص 67-23 ) شماره‌ی 2290

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > امامت امام رضا (عليه السلام) > فضل امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

دیدگاه بزرگان اهل سنت در مورد شخصیت علمی و معنوی امام رضا و احترام ویژه ای که برای آن حضرت چه در زمان حیات و چه پس از شهادت وی قائلند و تعبیرات شگفت انگیزی که در مورد شخصیت والای امام الا به کار برده اند، حاکی از آن است که اهل سنت مانند شیعه، شیفته اهل بیت پیامبر بوده و به جان و دل آنها را دوست میدارند و تقدیس میکنند جز فرقه فتنه انگیز و تفرقه انداز وهابیت کسی را در جهان اسلام نداریم که نسبت به خاندان رسول و امروزه حتی نسبت به مشاهد مشرفه ی آنها احترام خاصی قائل نباشد.

متن

فضایل امام 

دیدگاه بزرگان اهل سنت در مورد شخصیت علمی و معنوی امام رضا و احترام ویژه ای که برای آن حضرت چه در زمان حیات و چه پس از شهادت وی قائلند و تعبیرات شگفت انگیزی که در مورد شخصیت والای امام الا به کار برده اند، حاکی از آن است که اهل سنت مانند شیعه، شیفته اهل بیت پیامبر بوده و به جان و دل آنها را دوست میدارند و تقدیس میکنند جز فرقه فتنه انگیز و تفرقه انداز وهابیت کسی را در جهان اسلام نداریم که نسبت به خاندان رسول و امروزه حتی نسبت به مشاهد مشرفه ی آنها احترام خاصی قائل نباشد.

جهت اطلاع هر چه بیشتر از نظرات بزرگان عامه در این بخش، به نقل دیدگاه های یکایک ایشان می پردازیم.

ترمذی، ابو داوود و ابن ماجه در سنن» خود در بخش زکات و ایمان و.....

۲۴

از امام رضا الله حدیث نقل کرده اند.(۱ - تاریخ اسلام (حوادث ۲۰۱ تا ۲۱۰، ص ۲۶۹ سیر اعلام النبلاء: ۳۸۷٫۱)

ذهبی می نویسد: ایشان از بسیاری از بزرگان از جمله پدران و عموهایش حدیث نقل کرده و کسانی همچون احمد بن حنبل و ابن راهویه نیز از او روایت کرده اند.(۲ - سیر اعلام النبلاء: ۳۸۷٫۹ و ۳۸۸، تهذيب الكمال: ۴۰۸٫۱۳ و تاریخ اسلام (حوادث ۲۰۱ تا ۲۱۰، ص ۲۷۰)

ابن حبان بستی شافعی (۳۵۴) (ق) مینویسد: «عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضا مِنْ سَادَاةَ أَهْلِ الْبَيْتِ وَ عِقَلائِهِمْ وَ جُلَّةِ الْهَاشِمِيِّين و نبلائهم يجب ان يعتبر . حديث اذ روى عنه...،(- الثقات: ۴۵۶٫۸) ابو الحسن على بن موسى الرضا از بزرگان اهل بیت و خردورزان و سران و برجستگان هاشمی است و لازم است هر حدیثی را که از او نقل شده است معتبر و به شایستگی پذیرا باشیم.

حاکم نیشابوری (۴۰۵) (ق) مینویسد: «رَوَوا عَنْهُ أَئِمَّةِ الْحَدِيثِ: آدَمُ بْنُ أَبِي أَيَاسٍ وَ نَصْرِ بْنِ عَلَى الْجُهَنِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعِ الْقُشَيْرِي وَغَيْرِهِمْ...».(- تهذيب التهذيب: ۲۳۹٫۷) بزرگان و پیشوایان از محدثان از آن حضرت حدیث نقل کرده اند، هم چون آدم بن ایاس و نصر بن علی جهنی و محمد بن رافع قشیری و دیگران...

صاحب لسان المیزان از امام کاظم الله نقل می کند که پیامبر و

۲۵

امیرالمؤمنین را به همراه وی در عالم خواب دیدم، به من فرمود: «ای موسی فرزند تو (رضا) به نور خدا مینگرد او حکیمانه سخن می گوید درستگار و بدور از خطا (معصوم) است او داناست و جهل و نادانی در او راه ندارد و سرشار از علم و حکمت است.(۱ - شواهد النبوه : ۳۸۲، ينابيع الموده : ۱۶۶٫۳ و تاريخ حبيب السير: ۸۴٫۲)

محمد بن عمر واقدی میگوید: «وَ كَانَ ثِقَةَ يَفْتِي بِمَسْجِدِ رَسُولُ اللَّهَ وَ هُوَ ابن نيف و عشرين سنة على بن موسى الرضا فردی موثق و مورد اطمینان بود وی در حالی که بیست و اندی سال داشت در مسجد رسول خدا فتوا می داد.(۲ - به نقل از تذكرة الخواص: ص ۳۵)

حسن بن سهل (۲۱۵ (ق) مینویسد: مأمون بدان جهت على بن موسى الرضا را ولیعهد خود قرار داد که در میان بنی عباس و فرزندان علی کسی را برتر و با تقواتر و عالم تر از علی بن موسی نیافت...(- تجارب الأمم: ۳۶۶٫۳، تاريخ الأمم و الملوک ۱۳۸٫۵ و الكامل في التاريخ: ۱۶۲٫۴)

به راستی که «الْفَضْلُ مَا شَهِدَتْ بِهِ الْأَعْدَاءُ» فضیلت آن است که دشمنان بر آن گواهی دهند!

مأمون بارها به فضائل آن حضرت اعتراف کرد و او را عالم ترین و عابدترین اهل زمین دانست و در سال ۲۰۰ موقعی که عباسیان را که بیش از ۳۳ هزار تن بودند - گرد آورده بود این سخنان را گفت و نیز اظهار داشت

۲۶ 

که او به دقت بررسی کرده و در میان فرزندان عباس و علی کسی را برتر پرهیزگارتر، دیندارتر صالح تر و شایسته تر برای امر خلافت از علی بن موسی الرضا نیافته است.(۱ - مروج الذهب: ۴۴۰٫۳ - ۴۴۲، طبری چاپ لیدن ۱۰۰۰٫۱۱ - ۱۰۱۳، تجارب الأمم ۴۳۰٫۶ و ۴۳۶)

عبدالله بن مبارک در فضایل آن حضرت میگوید:

هذا عَلَى وَالْهُدَى يَقُودُهُ                    مِنْ خَيْرِ فِتْيَانِ قُرَيْشٍ عَودُهُ(۲ - مناقب آل ابی طالب: ۳۶۲٫۴)

این علی است و زمام هدایت را در دست دارد از بهترین جوانان است و اصل و نسب از قریش دارد.

صولی در مدح آن حضرت میگوید:

الا أَنَّ خَيْرَ النَّاسِ نَفْساً وَ وَالِداً                   وَ رَهْطاً وَ أَجْدَاداً عَلِيُّ الْمُعَظَمُ

 أَتَيْنَا بِهِ لِلْحِلْمِ وَالْعِلْمِ ثَامِناً                        إماماً يُوَدَى حُجَّةُ اللَّهِ يَكْتُمُ(۳ - همان ۳۳۲٫۴. مقتبس الأثر : ۳۲۸٫۲۲، البته صاحب مقتبس نام شاعر را نیاورده است.)

بدانید که بهترین مردم شخصاً و از نظر پدر و خاندان و نیاکان، علی (بن موسى الرضا این شخصیت بزرگ است؛ او که به خاطر حلم و علمش

 ۲۷

هشتمین امام است که حجه الهی را در خود نهان دارد. 

صاحب نجوم الزاهره مینویسد: «او» در زمان خودش آقای بنی هاشم و بزرگ ترین شخصیت ایشان بود و مأمون او را بسیار تعظیم و تبجیل میکرد و در برابرش خضوع مینمود و فانی در آن حضرت بود!»(1 - النجوم الزاهره: ۷۴٫۲)

ابوعبیده جاحظ می گوید: وی یکی از ده تنی است که هر کدام عالم زاهد، ناسک، شجاع، جواد طاهر زاکی بودند و آنان یا به خلافت رسیدند (مانند: علی و حسن الله و یا آمادگی و شایستگی آن را داشتند.(۲ - آثار جاحظ: ص ۲۳۵)

حسن بن هانی معروف به ابونواس (۱۹۶) (ق) را گفتند: تو درباره هر چیزی شعر سرودی در حالی که کسی چون علی بن موسی الرضا در روزگار تو زندگی میکند ولی تو چیزی درباره او نسروده ای؟! 

ابونواس در پاسخ گفت به خدا قسم شعر نگفتن من به خاطر بزرگواری ایشان میباشد چرا که من در آن حد و اندازه نیستم که درباره چنین شخصیتی شعر بسرایم.

با این حال بعد از لحظاتی درباره امام چنین سرود:

قيل لي : أنت احسن الناس طرا                      في فنون من المقال (الكلام) البنيه

۲۸

لك جُندٌ من القريض (جيد) مديح                   يُثْمِرُ الدُّر في يدى مجتنيه

فعلام تركت مدح ابن موسى                          والخصال التي تَجَمَّعْن فيه؟

قُلْتُ لا استطيع مدح امام                               كان جبريل خادماً لأبيه(۱ - مرآة الجنان: ۱۱٫۲، وفيات الأعيان: ۲۷۰٫۳ و ۲۷۱، تذكرة الخواص: ص ۳۲۱ المنتظم: ۱۲۵٫۶، الأئمة الاثنى عشر : ص ۹۸ النجوم الزاهراة : ۲۲۰٫۲، و تاریخ اسلام ص ۲۷۱)

به من گفته شد تو در رشته سخن از همه مردم برتری تو ثناگویان بسیاری داری کسی که پای سخن تو بنشیند گویا در و جواهر می چیند با این اوصاف چرا با آن همه کمالات و خصلتهای نیکوی فرزند موسی بن جعفر و مداحی او را ترک کرده ای؟ در جواب گفتم: من هرگز توان مدح شخصیتی را که جبرئیل خادم پدرش بود ندارم.»

سید عباس مگی حسینی که از ادبای اهل سنت میباشد با شگفتی در عظمت این شعر میگوید: «لاشك ان ناظم هذا العقد الجواهر يَغْفِرُ الله ما تقدم مِنْ ذَنْبِه و ما تأخر.».(٢ - نزهة الجليس: ۲۶۶٫۱)

هیچ شکی نیست که خداوند متعال گناهان قبل و بعد سراینده این شعر

۲۹

گرانبها را به سبب سرودن این شعر مورد بخشش قرار می دهد.

ابونواس در سال ۲۰۱ یا ۲۰۲ نیز در مدح اهل بیت چنین سرود:

مطهرون نقيات جيوبهم                         تجرى الصلاة عليهم اينما ذكروا 

مَنْ لَمْ يكنْ عَلَويّاً حِينَ تَنْسُبَهُ                 فماله في قديم الدهر مفتخر 

الله لما برأ خلقا فَأَتْقَنَه                            صفاكم واصطفاكم أيُّها البشر

فانتم الملأ الأعلى وعندكم                     علم الكتاب و ما جائت به السور(۱ - وفيات الأعيان: ۲۷۱٫۳، مرآة الجنان : ۱۱٫۲، الأئمة الأثنى عشر: ص ۹۹، والوافي بالوفيات: ۲۵۰٫۲۲)

اینان پاک سرشتان و پاکدامنانی هستند که هر کجا نامشان برده شود بر آنان درود و صلوات نثار میشود کسی که نسبش به آل علی نرسد، هیچ چیزی برای فخر و افتخار نخواهد داشت. هنگامی که خداوند عزوجل - مخلوقات را آفرید خاندان شما را از میان این مخلوقات برگزید. شمایید افراد والامقام و نمونه که علم کتاب و تفسیر قرآن، نزد شما میباشد.».

گفتنی است که امام رضا ، پس از شنیدن این شعر، ابونواس را تشویق کرد و سیصد دینار به وی هدیه داد.( ۲ - الاتحاف بحب الأشراف: ص ۳۱۴ و احسن القصص: ۲۹۰٫۴)

احمد بن على خطیب بغدادی (۴۶۳) (ق) میگوید: «على بن موسى الرضا

۳۰ 

كان والله رضا كما سمى.»(۱ - تاریخ بغداد: ۴۱۸٫۵) : «على بن موسى الرضا ، به خدا سوگند که رضا بود همان طوری که نامیده شده بود.».

على بن هبة الله بن ماکولا (۴۷۵ ق) میگوید: «ابو الحسن علی بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابي طالب... و كان من اعيان اهل بيته علماً و فضلاً.(- الاكمال: ۷۵٫۴)

ابوالحسن علی بن موسی از نخبگان و بزرگان اهل بیت از نظر علم و فضیلت بود.».

سمعانی شافعی می گوید: «الرضا كان من اهل العلم و الفضل مع شرف النسب.».(- الأنساب ۷۴٫۳ و تهذيب التهذيب: ۳۴۰٫۷)

امام رضا علاوه بر بزرگواری نسب و خاندانش از اهل دانش و فضیلت بود.

ابوالفرج بن جوزی می نویسد: امام رضا در حالی که سوار بر مرکب (استر شهبا) بود، به دستور مأمون از مدینه خارج و در طول راه به نیشابور که رسید در همان حال سواره علمای شهر مانند یحیی بن یحیی، اسحاق بن راهویه، محمد بن رافع احمد بن حرب و سایر بزرگان به استقبال او شتافتند (- المنتظم: ۱۲۵٫۶)

۳۱

جمال الدين ابو الفرج عبد الرحمان بن على قرشی تمیمی (۵۹۷ق) می نویسد: علی فرزند موسی بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على ملقب به رضا فردی صدوق و راستگو در سال ۲۰۳ از دنیا رفت.(۱ - عجائب القرآن: ص ۵۵)

مأمون همان کسی که اکثر او را قاتل امام رضا می دانند، درباره آن حضرت می گوید:

وَ مَا أَعْلَمُ أَحَداً أَفْضَلُ مِنْ هذا الرَّجُلِ ...»(۲ - مقاتل الطالبتين: ص ۴۰۲) ، به وزیر خود فضل بن سهل گفت: من کسی را برتر از این مرد (امام رضا) سراغ ندارم. ابراهیم بن عباس می گوید شنیدم عباس یکی از معاصران امام درباره آن حضرت می گفت: «مَا سُئِلَ الرِّضَا عَنْ شَيْءٍ إِلَّا عَلِمَهُ وَلَا رَأَيْتُ أَعْلَمَ مِنْهُ بِمَا كَانَ فِي الزَّمَانِ إِلَى وَقْتِ عَصْرِهِ وَ كَانَ الْمَأْمُونُ يَمْتَحِنُهُ بِالسُّؤالِ عَنْ كُلِّ شَيْءٍ فَيُجِيبُهُ الْجَوَابَ الشَّافِيَ وَكَانَ قَلِيلُ النُّومِ، كَثِيرُ الصَّومِ لَا يَفُوتُهُ صِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي كُلِّ شَهْرٍ وَ يَقُولُ ذَلِكَ صِيَامُ الدَّهْرِ وَكَانَ كَثِيرُ الْمَعْرُوفِ وَ الصَّدَقَةِ سِرّاً وَ أَكْثَرُ مَا يَكُونُ ذَلِكَ مِنْهُ فِي اللَّيَالِي الْمُظْلِمَةِ وَكَانَ جُلُوسُهُ فِي الصَّيْفِ عَلَى حَصِيرٍ وَ فِي الشَّتَاءِ عَلَى مُسْ ...»(۳ - فصول المهمه ص ۲۴۱ نور الأبصار : ص ۲۳۵ و ۲۳۶ و احسن القصص: ۲۸۹٫۴)، «هر چه از علی بن موسی الرضا پرسیده می شد جواب میداد و من تا به حال فردی را عالم تر از وی در این دوران ندیده ام مأمون آن حضرت را با سؤالات مختلف امتحان

۳۲

میکرد و علی بن موسی با جواب قانع کننده ای پاسخ می داد، علی بن موسی کم خواب بود و بسیار روزه میگرفت هیچ گاه سه روز روزه ماهیانه ایشان ترک نمیشد و میفرمود این سه روز روزه معادل روزه یک سال است آن حضرت کارهای خیر زیادی انجام میداد، صدقه پنهانی می داد و اکثر این صدقات در تاریکی شب انجام میگرفت در تابستان بر حصیر و در زمستان بر پوستین مینشست. 

ابراهيم بن عباس (۲۱۸) (ق) زمانی که مأمون، ولا يتعهدی را بر امام اللا تحمیل نمود به عنوان تبریک به امام رضا ، چنین سرود:

ازالَتْ عزاء القلب بعد التجلد                     مصارع اولاد النبي محمد ﷺ(۱ - الأغاني: ۴۷٫۹)

به سبب اعطای ولایتعهدی به امام رضا الله تمامی دردها و مصائب اهل بیت محمد پیامبر خدا، زایل شد.».

هم چنین در فراغ امام رضا الله و عظمت و جلال آن حضرت چنین سروده است:

إِنَّ الرّزية يابن موسى لم تَدَعْ                         في العين بَعْدَك للمصائب مُدْمِعاً

وَالصَّبْرِ يُحْمَدُ في المواطن كلّها                     وَالصَّبرُان تبكي عليك وَ نَجْزعا(۲ - نهاية الارب: ۱۶۹٫۵)

۳۳

علی بن موسی بعد از مصیبت از نوع تو امام رضا ) مصیبتی نیست که ما را بگریاند گرچه صبر امری نیکو است ولی صبر در مصیبت تو این است که شیون و گریه کنیم.».

عبد الجبار بن سعيد (۲۲۹) (ق) روزی بر فراز منبر رسول خدا رفت و در مدح علی بن موسی الرضاء و خاندان پاکش چنین گفت:

ستة آبائهم ما هُم                    هُم خير من يشرب صوب الغمام(1 - تهذيب الكمال: ۴۰۹٫۱۳)

شش تن از اجداد و پدران او همان بزرگوارانی هستند که قابل توصیف نیستند اینان از بهترین کسانی هستند که باران رحمت الهی را می آشامند.»

ابو الصلت هروی (۲۳۶ (ق) میگوید: «ما رأيتُ أَعْلَم مِنْ على بن موسى الرضا ولا رأه عالم الا شَهِدَ له بمثل شهادتي.»(۲ - مفتاح النجا في مناقب آل عبا ص ۱۷۹)، «فردی را داناتر از علی بن موسى الرضا لا ندیدم و هیچ عالمی آن حضرت را ندید، مگر این که در این سخن با من هم عقیده بود.».

ابو زرعه (۲۶۱) ق) و ابو مسلم طوسی (۲۴۲) (ق) هنگام ورود امام رضا الا به نیشابور این دو که از بزرگان علمای اهل سنت آن دوران بودند، امام را این گونه خطاب میکردند ایها السيد الجليل ابن السادة الأئمة بحق آبائک الطاهرین و اسلافك الاكرمين الا ما أريتنا وجهك الميمون و

۳۴

رَوَيتَ لنا حديثاً عن آبائك عن جدك نذكرك به...»(- الصواعق المحرقه : ۵۹۴٫۲، ينابيع الموده : ۱۶۸٫۳، الاعتصام بحبل الاسلام: ص ۲۰۵ اسرار الشريفه ص ۲۲۴، فيض القدير : ۴۸۹٫۴) به نقل از تاريخ نيشابور حكيم نیشابوری).، «ای سرور جلیل القدر، ای فرزند امامان بزرگوار به حق پدران و خاندان با کرمت صورت مبارک خود را به ما بنمایان و حدیثی برای ما از پدرانت نقل کن...

احمد بن یحیی بلاذری (۲۷۹) (ق) هنگامی که امام الله فرزندش را از دست داده بود، بر آن حضرت وارد شد و این گونه به امام لا تعزیت گفت: «أَنْتَ تَجِلُّ عن وَصْفِنا و نَحْنُ نقصر عن عِظَتِك و في عِلْمِک ما کفاک و فی ثواب الله ما عزاک»،(٢ - نهاية الارب: ۱۶۸٫۵) «تو والاتر از توصیف ما میباشی و ما از نصیحت کردن تو عاجز و ناتوانیم تو علم کافی و وافی داری و خداوند به تو تعزیت و تسلی دهد.». 

نوفلی یکی از شاعران آن دوران قرن سوم هجری در مدح امام چنین می سراید:

رأيت الشيب مكروهاً وفيه                  وقار لا تليق به الذنوب

اذا ركب الذنوب اخو مشيب             فما احد يقول: متى يتوب؟ 

وداء الغانيات بياض رأسي                 و مَنْ مُدَّ البقاء له يشيب

سَأَصْحِبه بتقوى الله حتَّى                  يُفَرَقُ بيننا الأجل القريب(- الوافي بالوفيات: ۲۵۱٫۲۲)

۳۵

گویا میبینم سفیدی محاسن و پیری که ناپسند است؛ لیکن در آن وقاری است که هرگز با گناه جمع نمیشود زمانی که پیر و سالخورده مرتکب گناهی شود هرگز امید به توبه او نداشته باش درد آوازه خوانان باعث پیری است ولی آن که عمرش طولانی شود مویش سفید شود! پس من تا عمر دارم با ترس از خدا در کنار علی بن موسى الرضا خواهم ماند.».

حاکم نیشابوری از ابوبکر بن خزیمه (۳۱۱) (ق) و ابوعلی ثقفی (۳۲۸ ق) می گوید: «سمعت محمد بن المؤمل بن حسن بن عيسى يقول خَرَجْنا مع امام اهل الحديث أبي بكر بن خزيمة و عديله ابى على الثقفي مع جماعة من مشايخنا و هم اذ ذلك متوافرون الى زيارة قبر علي بن موسى الرضا بطوس، قال: فَرَأيتُ من تعظيمه ابن خزيمة لتلك البقعة و تواضعه لها و تضرعه عندها ما تحيرنا.»(1 - تهذيب التهذيب : ٣٣٩٫٧) حاکم میگوید از محمد بن مؤمل شنیدم که می گفت روزی با پیشوای اهل حدیث ابوبکربن خزیمه و ابوعلی ثقفی و دیگر مشایخ خود به زیارت قبر على بن موسى الرضا اما به طوس رفتیم، در حالی که آنها بسیار به زیارت قبر ایشان می رفتند محمد بن مؤمل می گوید: احترام و بزرگداشت و تواضع و گریه و زاری ابن خزیمه نسبت به قبر علی بن موسی همگی ما را شگفت زده کرد.».

محمد بن یحیی صولی ۳۳۵ ق) به نقل از احمد بن یحیی از شعبی

۳۶

میگوید روزی شعبی گفت بهترین بیت چه بیتی است؟ به او گفته شد قول انصار در جنگ بدر:

و ببئر بدر اذ يرد وجوههم                جبريل تحت لوائنا و محمد

زمانی که دشمنان در کنار چاههای بدر چنان شکست خوردند، جبرئیل و پیامبر زیر پرچم ما انصار بودند. همین محمد بن یحیی صولی در مقام قضاوت میگوید شعر ابونواس در مورد امام رضا بهترین بیت می باشد.»(۱ - سیر اعلام النبلاء: ۳۸۸٫۹، الوافي بالوفيات: ۲۴۹٫۲۲)، چنانچه گذشت.

علی بن حسین مسعودی شافعی (۳۴۶ ق): فلم يجد في وقته احداً افضل ولا أحق بالامر من على بن موسى الرضا فبايع له بولاية العهد و ضَرَبَ اسمه على الدنانير و الدراهم»(۲ - مروج الذهب: ۳۳٫۶ مرآة الجنان: ۱۰٫۲، تاریخ مختصر الدول: ص ۱۳۲)، مأمون در زمان خود، هیچ فردی را برتر و لایق تر از علی بن موسی نسبت به ولا يتعهدی نیافت لذا وی را به ولایتعهدی منصوب کرد و با وی بیعت نمود و نام ایشان را بر درهم و دینار آن دوران سگه زد.».

حسین بن احمد مهلبی (۳۸۰ ق) در مورد نوقان که یکی از شهرهای خراسان بوده و هم چنین در وصف شخصیت امام رضا می گوید: «وهی مِنْ أَجَلٌ مُدن خراسان و أعمرها و بظاهر مدينة نوقان قبر الإمام على بن

 ۳۷

موسی بن جعفر و به ايضاً قبر هارون الرشيد و علی قبر علی بن موسی حِصْنُ و فيه قوم معتكفون ...»(- الثقات : ۲۵۷٫۸)، «نوقان از والاترین و آبادترین شهرهای خراسان میباشد که در این شهر قبر امام علی بن موسى بن جعفر الام می باشد.... که بر روی قبر ایشان حصاری است که در آن حصار مردم معتکف می شوند.

ابو الحسن علی بن عمر دار قطنی بغدادی شافعی (۳۸۵ ق) از امام به بزرگی یاد کرده و میگوید: فهو على بن موسى بن جعفر بن محمد العلوى الحسيني ابو الحسن الرضا يروى عن ابيه موسى بن جعفر عن آبائه عن على.».(٢ - الكتاب العزيزي: ص ۱۵۵)

مجدالدین ابن اثیر جزری شافعی (۶۰۶) (ق) میگوید: «هو ابوالحسن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن علی بن ابی طالب الهاشمي المعروف بالرضا... و كان مقامه مع ابيه موسى بن جعفر تسعا و عشرين سنة و أشهرا و عاش بعد ابيه عشرين سنة... واليه انتهت امامة الشيعة في زمانه و فضائله اكثر من ان تحصى رحمة الله عليه و رضوانه.».(- تتمة جامع الاصول : ۷۱۵٫۲)

ابن اثیر، امام رضا الله را از مجددین مذهب امامیه دانسته و چنین

۳۸

میگوید: «ابوالحسن علی بن موسی الله ... معروف به رضا.... ایشان مدت ۲۹ سال و چند ماه همراه پدر خویش امام کاظم ) زیست و بعد از پدر نیز بیست سال زندگی کرد. امامت شیعه در زمان علی بن موسی الله به ایشان منتهی میشد فضائل وی قابل شمارش نیست رحمت و رضوان خداوند بر او باد.».

ابوالقاسم عبد الكريم رافعی شافعی (۶۲۳ ق) می نویسد: «علی بن موسی بن جعفر ... ابو الحسن الرضا من ائمة اهل البيت و اعاظم ساداتهم و اكابرهم....»(1 - التدوين في اخبار قزوین ۴۲۵٫۳) ، «امام رضا از امامان اهل بیت و از بزرگان و سروران اهل بیت میباشد.».

شیخ محی الدین محمد بن علی طائی حاتمی اندلسی (۶۳۸ ق) میگوید: على السر الالهى و الرائى للحقائق كما هى النور اللاهوتي و الانسان الجبروتي و الاصل الملكوتي و العالم الناسوتي مصداق معلم المطلق و الشاهد الغيبي المحقق، روح الارواح و حياة الاشباح، هندسة الموجود الطيار في المنشئات الوجود، كهف النفوس القدسية غوث الاقطاب الانسية الحجة القاطعة الربانية، محقق الحقائق الامكانية ازل الابديات و ابد الازليات الكنز الغيبي و الكتاب اللاريبي قرآن المجملات الاحدية و فرقان المفصلات الواحدية امام الورى بدر الدجى ابي محمد علی بن 

۳۹

موسى الرضا.»(1 - وسيلة الخادم الى المخدوم ص ۲۹۶)

محب الدين ابو عبد الله معروف به ابن نجار بغدادی شافعی (۶۴۳ ق) می نویسد: «... ولد بمدينة النبى... و سمع الحديث من والده و عمومته و غيرهم من اهل الحجاز، وكان من العلم والدين بمكان يفتي في مسجد رسول الله و هو ابن نيف و عشرين سنة.»(٢ .... ذيل تاريخ بغداد: ۱۳۵٫۱۹)، در مدینه به دنیا آمد و حدیث را از پدر و عموهایش و غیر آنها از اهل حجاز شنید، علی بن موسی از چنان جایگاه علمی و دینی والایی برخوردار بود که در سن بیست و اندی در مسجد رسول الله فتوا می داد.»

محمد بن طلحه نیز می گوید: «قد تَقَدَّم القول في اميرالمؤمنين على و في زين العابدين على وجاء هذا على الرضا ثالثهما و مَنْ أَمْعَنَ النَّظَر والفكرة و جده وارثهما فيحكم كونه ثالث العلتين، فما ايمانه و علا شأنه وارتفع مكانه و اتسع امکانه و کثر اعوانه و ظهر برهانه حتى احله الخليفة المأمون مَحَلَّ مُهْجَته و أشْرَكه في مملكته.... فكانت مناقبه علية و صفاته سنية ومكارمه خاتمية و اخلاقه عربية و شنشنته احزمية و نَفْسُه الشريفة هاشمية و ارومته الكريمة نبوية، فمهما عد من مزاياه كان اعظم منه و مهما فصل من مناقبه كان اعلا رتبة منه.»(- مطالب السؤول ص ۲۹۵)، سخن درباره امیرالمؤمنین

۴۰

على الله و زين العابدين على گذشت و ایشان على الرضا ء سومين آنها می باشد، کسی که درباره او تأمل کند در می یابد که علی بن موسی الا وارث امير المؤمنين على و زين العابدین علی میباشد و حکم میکند که ایشان سومین علی والا میباشد. 

ایمان و جایگاه و منزلت و فراوانی اصحاب آن حضرت باعث شد که مأمون وی را در امور حکومت شریک کرده و ولایتعهدی را به ایشان بسپارد... مناقب و ویژگیهای ایشان والا و صفات ایشان بلند مرتبه منش ایشان پیامبرگونه و خلق و خوی آن حضرت خلق و خوی انسانهای اصیل می باشد و این ویژگی خاصی است که از پدرانش به ارث برده است. روحیات آن حضرت هاشمی و اخلاقیات او مظهری از اخلاق نبوی است. پس هر آنچه از ویژگیهای ایشان شمرده شود اندک و ناچیز است، چون آن حضرت والاتر و بالاتر از آن ویژگیها و خصلت هاست و هر چند از منشهای ایشان گفته شود باز ایشان در مرتبه بالاتر از آن میباشد. 

سبط بن جوزی حنفی (۶۵۴ ق) میگوید: کان من الفضلاء الاتقياءالأجواد»(۱ - تذكرة الخواص: ص ۳۲۱)، «امام رضا از فضلا پرهیزگاران و اهل بخشش بود.». 

ابن ابی الحدید معتزلی (۶۵۶ ق) در شرح نهج البلاغه، «امام را از سادات و علمای اهل بیت می شمارد در جای دیگر در مقام دفاع از بنی هاشم، نسبت به امام رضا چنین میگوید: «المُرَ شّح للخلافة و المخطوب له بالعهد

۴۱

كان أَعْلَمُ النّاس و اسخى النّاس و اكرم النّاس اخلاقاً.» ایشان ولیعهد و در مقام خلافت بوده وی داناترین و بخشنده ترین مردم و با اخلاق ترین آنها بود. 

محمد بن یوسف گنجی دمشقی شافعی (۶۵۸) (ق) می نویسد: «و الإمام بعده موسى بن جعفر ابوالحسن علي بن موسى الرضاء مَوْلِده بالمدينة سنة ثمان و اربعين و مأة و قبض بطوس من ارض خراسان....».(1 - كفاية الطالب في مناقب على بن ابى طالب ص ۴۵۷ و ۴۵۸) امام، پس از موسی بن جعفر ابو الحسن علی بن موسی الرضا بود، وی سال ۱۴۸ در مدینه به دنیا آمد و در طوس خراسان درگذشت. 

عمر بن شجاع الدین محمد بن عبد الواحد موصلی شافعی (۶۶۰ ق) فصلی درباره امام رضا الله تحت عنوان فصل في الإمام على بن موسى الرضا ) میگشاید و در مورد آن حضرت چنین میگوید: «علی بن موسی بن جعفربن محمد بن علی بن الحسين ، قيل كان غزير الادب و الحلم و الفهم، واسع الرواية، مثقن الدراية مكين في العلم أميناً في الحلم، كامل الزهد و الورع والفتوة والمروة ...»(- النعيم العقيم لعمرة نبأ العظيم ص ۳۷۷)، «آن حضرت از نظر آداب و بردباری و بینش بسیار پرمایه بود ایشان احادیث بسیاری را روایت کرده و در بینش و فهم حدیث، بسیار دقیق و محکم بود در علم و دانش شخصی مقبول و در نهایت بردباری و صبر بوده و از نظر پرهیزگاری و ترس از خدا و شهامت و

۴۲

مردانگی در منتهای درجات بود.». 

شمس الدين بن خلكان شافعی (۶۸۱) (ق) میگوید: «هو احد الأئمة الاثنى عشر على اعتقاد الإمامية و ضَرَبَ المأمون اسمه على الدينار و الدرهم.... و استدعا علياً فأنزله احسن منزله ... فلم يجد في وقته احداً افضل و لا احق بالأمر من على الرضا فبايعه ...(١ - وفيات الأعيان : ۲۶۹٫۲۲ و ۲۷۰) امام رضا یکی از امامان شیعه اثنی عشری میباشد که مأمون نام ایشان را بر سکه درهم و دينار ثبت کرد. مأمون ایشان را از مدینه به طوس طلبید... در آن دوران مأمون هیچ کسی را برتر و لایق تر از علی بن موسی برای ولایتعهدی نیافت، لذا با وی بیعت کرد.

عماد الدين اسماعيل ابو الفداء دمشقی شافعی (۷۳۲ ق) می نویسد: «و كان يقال لعلى المذكور، على الرضا و هو ثامن الأئمة الاثنى عشر على رأى الإمامية و هو على الرضا بن موسى الكاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زین العابدين بن حسین بن علی بن ابی طالب، و على الرضا هو والد محمد الجواد تاسع الأئمة...».(٢ - المختصر في اخبار البشر: ۲۴٫۲) به على بن موسى، على الرضا نيز میگویند. آن حضرت، هشتمین امام شیعیان امامیه میباشد، وی علی الرضا فرزند موسی الکاظم... و پدر محمد الجواد نهمین امام شیعیان میباشد.... 

شمس الدين ذهبی شافعی (۷۴۸) (ق) میگوید: «الإمام السيد ابو الحسن

 ۴۳

على الرضا بن موسى الكاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على بن الحسين الهاشمي... و كان من العلم والدين والسؤدد بمكان.»(۱ - سیر اعلام النبلاء : ۳۸۶٫۹ - ۳۸۸، و العبر: ۲۶۶٫۱): امام سيد ابو الحسن على الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر صادق فرزند محمد باقر فرزند علی بن حسین هاشمی میباشد. وی از نظر علم و دیانت و بزرگواری از جایگاه ویژه ای برخوردار است. 

در جای دیگر میگوید: «أَحَدُ الاعلام هو الإمام..... و كان سيد بني هاشم في زمانه و أَجَلُّهم وانيلهم وكان المأمون يعظمُه و يخضع له و يتغالى فيه حتى انه جَعَله ولى عَهْدِهِ مِنْ بَعْده و كتب بذلك الى الآفاق.....(- تاریخ اسلام ص ۲۷۰) : امام رضا ، یکی از بزرگان میباشد آن حضرت امام، سرور، بزرگوار و از نخبگان بنی هاشم در زمان خود بود. مأمون وی را بسیار احترام کرده و در وی سخنان غلو آمیز میگفت تا جایی که وی را ولیعهد بعد از خود قرار داد...

در جای دیگر می نویسد: «كبير الشأن له عِلْمٌ و بيان و وقع في النفوس صيره المأمون ولى عهده لجلالته.»(- سیر اعلام النبلاء: ۱۱۲۱٫۱۳) وی (امام رضا ) جایگاه والایی داشته علم و بیان ایشان بسیار رسا بود و در دلهای مردم نفوذ داشت مأمون به خاطر چنین منزلتی ایشان را ولیعهد خود قرار داد.

۴۴ 

هم چنین می گوید: «و هو من الاثني عشر الذين تعتقد الرافضة عصمتهم و وجوب طاعتهم.»(۱ - دول الاسلام: ۱۷۸٫۱) ایشان از ائمه دوازده گانه میباشد که رافضه معتقد به عصمت و وجوب اطاعت از آنهاست. 

يقال افتى و هو شاب فی ایام مالک (۲ - سیر اعلام النبلاء: ۳۸۸٫۹)» گفته میشود وی در جوانی و در ایام مالک بن انس یکی از ائمه مذاهب فقهی اهل سنت فتوا می داد. 

زین الدین ابن وردی حلبی شافعی (۷۴۹ ق) درباره امام رضا می گوید: «و هو ثامن الأئمة الاثنى عشر على رأى الإمامية.(- تتمة المختصر في اخبار البشر: ۳۲۰٫۱) وى هشتمین امام به عقیده شیعه امامیه میباشد. 

خلیل بن ایبک صفدی شافعی (۷۶۴) (ق) مینویسد: «و هو احد الأئمة الاثني عشر، كان سيد بني هاشم في زمانه و كان المأمون يخضع له و یتغالی فیه.»(- الوافي بالوفيات: ۲۵۱٫۲) وی یکی از امامان شیعیان دوازده امامی و سید و سرور بنی هاشم در زمان خود بوده و مأمون در برابر ایشان، خضوع و در مورد ایشان غلو میکرد.

عبدالله بن اسعد يافعی یمنی مگی شافعی ۷۶۸ ق) می گوید: «الإمام الجليل المعظم، سلالة السادة الاكارم، ابو الحسن علي بن موسى الكاظم...

۴۵

احد الأئمة الاثنى عشر أولى المناقب الذين انتسب الإمامية اليهم فقصروا بناء مذهبهم عليه(۱ - مرآة الجنان: ۱۰٫۲) : ایشان امام جلیل و بزرگوار از سلاله بزرگان و اهل کرم ابوالحسن علی بن موسی الکاظم میباشد .... وی یکی از دوازده امام شیعیان و صاحب مناقب و فضائل میباشد. 

احمد بن على قَلْقَشندى شافعی (۸۲۱) (ق) درباره جلالت و منزلت آن حضرت که باعث انتخاب ایشان برای ولایتعهدی هر چند اجباری از طرف مأمون شد، می گوید: «علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن علی بن ابی طالب، لما رأى مِنْ فَضْلِه البارع و علمه الناصع و وَرَعِه الظاهر و زهده الخالص و تخييله من الدنيا و تَسَلُّمِه من الناس و قد استبان له ما لم تَزَلْ الاخبار عليه متواطئة والالسن عليه متفقة والكلمة فيه جامعة... فعقد له بالعقد و الخلافة...»(- صبح الأعشى: ۳۸۳٫۹) على بن موسى الرضا لا : زمانی که مأمون فضل گسترده و علم وسیع و جهد و زهد خالص امام و دوری آن حضرت از دنیا و در امان بودن ایشان از مردم را مشاهده کرد و هم چنین سخنان مردم را در فضیلت و عظمت ایشان شنید... ایشان را به ولا يتعهدی خود برگزید..... 

محمد خواجه پارسای بخاری حنفی (۸۲۲) (ق) در مورد امام رضا می گوید: «و من ائمة اهل البيت ابو الحسن على الرضا بن موسى الكاظم

۴۶ 

رضی الله عنهما ... در ادامه، فضائل و کرامات امام رضا ، به ویژه جریان ورود آن حضرت به نیشابور و استقبال گسترده و بی نظیر علمای به نام اهل سنت و مردم از امام و حدیث سلسلة الذهب را نقل میکند.(۱ - ينابيع المودة: ۱۵۶٫۳-۱۶۸)

ابن حجر عسقلانی شافعی (۸۵۲) (ق) میگوید: «على بن موسى الرضا صدوق من كبار العاشرة(۲ - تقريب التهذيب : ۴۲٫۲). علی بن موسی الله فردی راستگو و از بزرگان طبقه دهم بود.

ابن صباغ مالکی (۸۵۵ (ق) می نویسد: «و هو الإمام الثامن.... و اما مناقبه له فمن ذلك كان اكبر دلائل برهانه و شهد له بعلو قدره و سمو مکانه...» (- فصول المهمه ص ۲۳۳ و ۲۳۴) و بعد به نقل فضائل و مناقب امام پرداخته و در نهایت به نقل از بعضی از اهل علم می گوید: مناقب علی بن موسی الرضا من اجل المناقب و امداد فضائله و فواضله متوالية كتوالى الكتائب و موالاته محمودة البوادي و العراقب و عجائب اوصافه من غرائب العجائب و سودده و نبله قد حَلَّ من الشرف في الذروة و المغارب فلمو اليه السعد الطالع و المناويه النحس الغارب، اما شرف آبائه فاشهر من الصباح المنير و اضوء من عارض الشمس المستدير و اما اخلاقه و سماته و سيرته و صفاته و دلائله و علاماته فناهيك من فخار و حسبك من علو مقدار جاز على طريقة

۴۷

ورثها عن الآباء و ورثها عنه البنون فَهُم جميعاً في كرم الارومة و طيب الجرثومة كاسنان المشط متعادلون فشرفاً لهذا البيت المعالي الرتبة السامي المعلة لقد طال السماء علاء و نبلا و سما على الفراقة انتظام اللآلي و تناسبوا في الشرف فاستوى المقدم و التالى و نالوا رتبة مجد يحيط عنها المُقَصِّر والعالى اجتهد عداتهم في خفض منازلهم والله يرفعه و ركبوا الصعب و الذلول في تشتت شملهم والله يجمعه و كم ضيعوا من حقوقهم مالا يهمله ولا يضيعه.»(۱ - فصول المهمه ص ۲۵۱): مناقب على بن موسى الرضا الله از والاترین مناقب و ویژگی هاست و همانگونه که نیروهای لشکر پشت سر هم و پی در پی حرکت میکنند فضایل و مناقب ایشان نیز پی در پی و لا ینقطع میباشد. ولایت ایشان از آن ابتدای امر بسیار پسندیده و محمود بود، خصوصیات و اوصاف ایشان از مسائل بسیار شگفت انگیز بوده و مقامات عالیه و شرافت ایشان در جایگاه و مرتبه بلندی میباشد. خوشا به حال پیروان او و بدا به حال دشمنان ایشان بزرگی و شرافت پدران آن حضرت، از روز آشکارتر و از خورشید نورانی تر است و اما ویژگیهای اخلاقی و صفات خاصه او به گونه ای است که احدی به رتبه ایشان نمی رسد..... 

ابن تغري بردی اتابکی حنفی (۸۷۴) (ق) میگوید: «الإمام ابو الحسن على الرضا... كان اماماً عالماً... وكان على سيد بنى هاشم في زمانه و اجلهم و كان المأمون يعظمه و يبجّله و يخضع له و يتغالى فيه حتى انه جَعَله ولى

۴۸

عهده مِنْ بعده.»(1 - النجوم الزاهره: ۲۱۹٫۲ و ۲۲۰) امام ابو الحسن على الرضا امامی عالم و سرور و بزرگوارترین بنی هاشم در دوران خویش بود مأمون وی را بسیار احترام کرده و در مورد ایشان غلو میکرد به گونه ای که آن حضرت را ولیعهد بعد از خود قرار داد.

نورالدین عبدالرحمان جامی (۸۹۸) ق) بابی تحت عنوان «ذكر على بن موسى بن جعفر رضی الله تعالى عنهم گشوده و در مورد آن حضرت می گوید: «وی امام هشتم است... و هر چند آنچه بر زبانها مذکور است و در کتابها مسطور از مناقب و فضایل رضا - - اندکی است از بسیار و قطره ای است از بحر زخار این مختصر را گنجایی آنها نیست، لاجرم بر بعضی از کرامات و خوارق عادات اقتصار میرود... و بعد به نقل کرامات آن حضرت می پردازد.(۲ - شواهد النبوه: ص ۲۸۰ - ۳۸۲)

میر محمد بن سید برهان الدین خداوند شاه معروف به میرخواند شافعی (۹۰۳) ق) امام را از اعلام و بزرگان می شمارد.(- تاريخ روضة الصفاء: ۴۱٫۳-۵۲)

شمس الدين محمد بن طولون دمشقی حنفی (۹۵۳) ق) در مورد امام رضا میگوید: «و ثامنهم ابنه على و هو ابو الحسن على الرضا بن موسى الكاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زين العابدين بن الحسين

۴۹

بن علی بن ابی طالب رضوان الله عليهم اجمعين...» و بعد به نقل بعضی از وقایع و سخنان بعضی از معاصرین امام در مدح آن حضرت می پردازد.(١ - الأئمة الاثنى عشر: ص ۹۷ - ۹۹) 

شیخ حسین بن محمد دیار بکری ۹۶۶) ق): «علی بن موسى الرضا و هو من الاثنى عشر الذين تعتقد الرافضة عصمتهم و وجوب طاعتهم.»(۲ - تاريخ الخميس: ۳۳۵٫۲)علی بن موسی الرضا یکی از دوازده امام شیعیان می باشد که معتقد به عصمت و وجوب اطاعت از آنها میباشند. 

ابن حجر هیثمی مالکی (۹۷۴) (ق) مینویسد: «على الرضا و هو انبتهم ذكراً و اجلهم قدراً ومن ثَمَّ اَحله المأمون مَحَلَّ مَهْجَته و الكحه ابنته و أشركه في مملكته و فوَّضَ اليه امر خلافته...»(- الصواعق المحرقه: ۵۹۳٫۲) امام رضا ، از نام آورترین و با منزلت ترین اهل بیت میباشد و بدین خاطر مأمون ایشان را احترام کرده و دخترش را به نکاح ایشان درآورد و وی را ولیعهد خویش قرار داد.

احمد بن یوسف قرمانی دمشقی (۱۰۱۹ ق) فصلی در مورد امام رضا گشوده و می گوید: «الفصل السابع في ذكر شبه شجاعة جده على المرتضى الإمام على بن موسى الرضا رضى الله عنه وكانت مناقبه علية وصفاته سنية... وكراماته كثيرة ومناقبه شهيرة... و كان رضي الله عنه قليل النوم

۵۰ 

كثير الصوم وكان جلوسه في صيف على حصير و في الشتاء على جلد شاة...... مناقبش والا و صفاتش بلند مرتبه و کراماتش بسیار و مناقبش شهره آفاق است. وی بسیار کم خواب بوده و بسیار روزه میگرفت و در تابستان سوزان روی حصیر و در زمستان سرد روی پوست گوسفند می نشست و بعد به نقل فضایل و کرامات امام الله به ویژه حدیث سلسلة الذهب می پردازد.(1 - الكواكب الدريه ص ۲۵۶)

عبدالرئوف مناوی شافعی (۱۰۳۱ (ق) مینویسد: «على الرضى بن موسى الكاظم بن جعفر الصادق، كان عظيم القدر، مشهور الذكر... و له كرامات كثيرة...». (۲ - شذرات الذهب: ۱۴٫۳) آن حضرت شخصیتی والا و بلند مرتبه و نامش شهره آفاق و کراماتش بسیار میباشد و بعد به نقل کرامات آن حضرت می پردازد. 

ابن عماد دمشقی حنبلی (۱۰۸۹) (ق) میگوید: «على بن موسى الرضا الإمام ابو الحسن الحسيني بطوس و له خمسون سنة وله مشهد كبير بطوس یزار روى عن ابيه موسى الكاظم عن جده جعفر بن محمد الصادق و هو احد الأئمة الاثنى عشر في اعتقاد الإمامية.(- همان.) على بن موسى الرضا امام ابوالحسن حسینی که در طوس مدفون است. قبر ایشان بسیار بزرگ و وسیع بوده و محل زیارت زائران میباشد آن حضرت از پدرش و از جدش روایت

۵۱

نقل کرده و یکی از دوازده امام شیعه امامیه میباشد.». 

عبدالله بن محمد بن عامر شبراوی شافعی (۱۱۷۲ ق) می نویسد: «الثامن من الأئمة على الرضا كان رضى الله عنه كريماً جليلاً مهاباً موقراً و كان ابوه موسى الكاظم يحبه حباً شديداً و يقال ان على الرضا اعْتَقَ الْفَ مملوک و كان صاحب وضوء وصلاة ليلة كله يتوضأ ويصلي و يرقد ثم يقوم فيتوضاً و يصلى و يرقد و هكذا الى الصباح، قال بعض جماعته: ما رأيته قط الا ذكرت قوله تعالى: «قليلاً من الليل ما يهجعون ...». قال بعضهم: على الرضا بن موسى الكاظم بن جعفر بن الصادق فاق اهل البيت شأنه و ارتفع فيهم مكانه وكثر اعوانه و ظاهر برهانه.... و كانت مناقبه علية و صفاته سنية و نفسه الشريفة هاشمية و ارومته الكريمة نبوية وكراماته أكثر من ان تُحْصَرْ واشهر من ان تذکر ... (1 - الاتحاف بحب الأشراف: ص ۳۱۲) هشتمین امام و پیشوا، علی بن موسی الرضاء الله است ایشان شخصی کریم ،بزرگوار با ابهت و با وقار بود. پدرش موسی بن جعفر او را بسیار دوست میداشت گفته شده است که علی بن موسی هزار بنده را در راه خدا آزاد کرده است آن حضرت اهل وضو و طهارت و پاکی و اهل نماز شب بوده است به گونه ای که برای هر نماز شب وضو می گرفت و تا به صبح مشغول عبادت و بندگی بوده است.

بعضی نیز در مورد ایشان گفته اند که علی بن موسی در دوران خویش بر تمامی اهل بیت برتری داشته و از جایگاه ویژه ای برخوردار بود، مناقبش

۵۲

والا و اوصافش عالی و اخلاق و روحیاتش هاشمی و سجایای ایشان نبوی و پیامبرگونه است. کرامات آن حضرت بیشتر از آن است که بشمارند و مشهورتر از آن است که ذکر شود. 

عباس بن علی بن نور الدین مکی حسینی موسوی (۱۱۸۰ ق) می گوید: فضائل على بن موسى الرضا ليس لها حد و لا يخصرها عدو الله الأمر من قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ...» (1 - نزهة الجليس: ۱۰۵٫۲) ، «فضایل علی بن موسی ، هیچ حد و حصری ندارد.... زبیدی حنفی (۱۲۰۵) (ق) مینویسد: «ان ابا الحسن علي بن موسى..... يلقب بالرضا صدوق روى له ابن ماجه..... (۲ - اتحاف سادة المتقين: ۳۶۰٫۷) ابو الحسن علي بن موسى ملقب به رضا فردی صدوق بوده و ابن ماجه از وی نقل کرده است. 

ابو الفوز محمد بن امین بغدادی مشهور به سویدی (۱۲۴۶ ق) می گوید: ولد بالمدينة وكان شديد السمرة وكراماته كثيرة و مناقبه شهيرة لا يسعها مثل هذا الموضع »(- سبائك الذهب في معرفة قبائل العرب ص ۷۵.) : آن حضرت در مدینه به دنیا آمد و گندم گون بود و کرامات ایشان بسیار و مناقبش شهره آفاق بوده و این مقال، گنجایش ذکر آنها را ندارد.

شيخ مؤمن بن حسن شَبْلَنْجی شافعی (۱۲۹۸ ق) می نویسد: «فی ذکر مناقب سيدنا على الرضا بن موسى الكاظم بن جعفر الصادق بن

 ۵۳

محمد الباقر بن على زين العابدين بن الحسين بن على بن ابی طالب رضى الله عنهم اجمعين... و بعد از اشاره به مشخصات امام به کرامات و مناقب آن حضرت می پردازد.(۱ - نور الابصار ص ۲۳۲ - ۲۴۵)

یوسف بن اسماعیل نبهانی شافعی (۱۳۵۰) (ق) می گوید: «علی الرضابن موسى الكاظم بن جعفر الصادق احد اكابر الأئمة و مصابيح الأمة من اهل بيت النبوة و معادن العلم و العرفان و الكرم والفتوة، كان عظيم القدر مشهور الذكر و له كرامات كثيرة ......(۲ - جامع كرامات الأولياء: ۲۱۱٫۲) على بن موسی ، از بزرگان ائمه و چراغهای امت از اهل بیت نبوت و معدن علم و عرفان و کرم و جوانمردی میباشد. آن حضرت جایگاه والایی داشته و نام ایشان شهره آفاق است و کرامات بسیاری دارد.

علی بن محمد عبد الله فکری حسینی قاهری شخصیت امام را به علمی و اجتماعی و عبادی . تقسیم نموده و چنین می گوید: «عِلْمُه و فَضْلُه ؛ قال ابراهيم بن العباس: ما رأيتُ الرّضا سئل عن شَيْء إِلَّا عَلِمَه ولا رَأيتُ أَعْلَمُ منه بما كان في الزمان الى وقت عصره وكان المأمون يمتحنه بالسؤال عن كل شيء فيجيبه الجواب الشافي الكافي. تعبده؛ و كان قليل النوم، كثير الصوم، لا يفوته صوم ثلاثة ايام من كل شهر و يقول ذلك صيام الدهر. معروفه و تصدقه؛ وكان كثير المعروف والصدقة و اكثر ما يكون

 ۵۴

ذلك منه في الليالي المظلمة. كرمه وجوده؛ مِنْ كرمه ان ابانواس مدحه بابيات فأمر غلامه بأن يعطيه ثلاث مائة دينار كانت معه و مدحه دعبل الخزاعي بقصيدة طويلة فانفذ اليه صرة فيها مائة دينار و اعتذر اليه. زهده و وَرَعُه؛ كان زاهداً و ورعاً وكان جلوسه فى الصيف على حصير و في الشتاء على مسح.»(۱ - احسن القصص: ۲۸۹٫۴-۲۹۰)

اما درباره علم و فضل آن حضرت ابراهیم بن عباس می گوید: از امام رضا الله سؤال نشد مگر این که جواب آن را میدانست و اعلم از آن حضرت کسی را ندیدم. مأمون وی را با سؤالات خویش امتحان میکرد و آن حضرت نیز با جواب کافی و وافی مأمون را مجاب می ساخت.

و اما عبادت آن حضرت؛ آن حضرت بسیار کم میخوابید و بسیار روزه می گرفت و روزه سه روز از هر ماه را انجام میداد و می فرمود: معادل روزه یک سال است کارهای نیک آن حضرت ایشان کارهای نیک بسیاری انجام داده و بسیار صدقه میداد و اکثر این کارها را در شبهای تاریک انجام می داد تا شناخته نشود.

و اما کرم و بخشش ایشان از کرامات ایشان این است که روزی ابونواس قصیده ای در مدح اهل بیت سرود و امام نیز دستور داد سیصد دینار به وی پاداش دهند. هم چنین دعبل خزاعی نیز قصیده ای طولانی در مدح امام رضا سرود که امام صد دینار به وی داد و از وی عذرخواهی کرد.

۵۵

و اما زهد و پرهیزگاری امام آن حضرت بسیار زاهد و پرهیزگار بوده، به گونه ای که در تابستان روی حصیر و در زمستان روی پوستی می نشست. 

محمد فريد وجدی (۱۳۷۳) (ق) میگوید: «الرّضا هو ابو الحسن على الرضا بن موسى الكاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زين العابدين، هو في اعتقاد الشيعه احد الأئمة الاثنى عشر زوجه المأمون ابنته و جَعَله ولی عهده و ضَرَب اسمه على الدينار والدرهم...» (۱ - دائرة المعارف القرن العشرين : ۲۵۱٫۴) بعد از ذکر نام و نسب شریف امام ای میگوید در اعتقاد شیعه امام رضا یکی از دوازده امام آنان میباشد که مأمون دخترش را به عقد آن حضرت درآورد و ایشان را ولیعهد خویش قرار داد و نام آن حضرت را بر درهم و دینار ثبت کرد...» و در نهایت شعر ابونواس را در مدح امام رضا نقل می کند. 

سید محمد طاهر هاشمی شافعی (۱۴۱۲) (ق) تحت عنوان «فضایل و مناقب حضرت امام على الرضا ، صفحات زیادی از کتاب خود را به نقل فضایل و کرامات امام رضا و سخنان تابعین و علمای اهل سنت در مورد آن حضرت اختصاص می دهد.(۲ - مناقب اهل بیت از دیدگاه اهل سنت: ص ۲۰۲ و ۲۰۳)

شیخ یاسین بن ابراهیم سنهوتی شافعی مینویسد: «الإمام على الرضا رضى الله عنه عَقْدٌ جَيدٌ، جلالة الرسالة وشاح عطف سلالة الشرف و شرف السلالة، جعل الله تعالى وجوده العزيز على قدرته أعظم دلالة فلا يسمع

۵۶ 

ساعياً في اطرائه براعة عبارة و لا يدركه عرفانه الا بلسان الاشارة وكان عظيم الشأن و القدر، مشهور الفضل، حَميدُ الذكر، أحَلَّه المأمون محل مهجته و أشركه في مملكته و عقدله على ابنته و عهد اليه بالخلافة من بعده بعد ما اراد ان يخلع نفسه و يُفوّضها في حياته اليه فمنعه بنو العباس فمات قبله، فاسف كل الاسف و له كرامات كثيرة.» (- الانوار القدسيه ص ۳۹) ، «امام رضا ، گوهر گرانبهایی از سلاله جلیله نبوت است تمام وجودش را شرافت نبوی فرا گرفته است، خداوند - عز وجل - وجود كم نظیر امام رضا را از بالاترین و روشن ترین ادله بر توانایی و قدرت خود قرار داده است آفرینش شخصیتی چون علی بن موسی الرضا مظهر توانایی و قدرت خداوند است. توصیف آن حضرت در قالب عبارات و الفاظ نمی گنجد و زبان عاجز از توصیف ایشان میباشد آن حضرت عظیم الشأن و جلیل القدر بوده است. فضایل ایشان مشهور بوده و به نیکی از ایشان یاد میشود. 

مأمون ایشان را در جایگاه والایی قرار داد و در ملک و مملکت خویش شریک کرد هنگامی که تصمیم داشت خلافت را به امام واگذار کند و خود از قدرت کناره گیری نماید بنی عباس او را از این کار با حیله و نیرنگ بازداشتند. علی بن موسی الرضا قبل از واگذاری خلافت به ایشان رحلت کرد و مأمون بر این ضایعه به ظاهر ابراز تأسف میکرد البته این یک ترفند سیاسی بیش نبود آن حضرت صاحب کرامات بسیاری هستند...

۵۷

احمد زکی صفوت وی نیز با تجلیل از امام رضا و ذکر نسب شریف آن حضرت جریان ولایتعهدی (تحمیلی) آن حضرت را نقل میکند.(1 - جمهرة رسائل العرب في العصور العربية الزاهره : ۲۰۵٫۳)

احمد حسین بهادرخان بریانوی هندی حنفی در شرح حال اولاد امام کاظم ، زمانی که به امام رضا میرسد با تجلیل و احترام از آن حضرت یاد کرده و به نقل بعضی از کتب امام رضا را، افضل اولاد امام کاظم ، بلکه اشرف جميع مخلوقات دانسته و با نقل وقایع و کرامات امام رضا از آن حضرت تجلیل میکند .(۲ - تاريخ الاحمدي ص ۳۴۲)

دکتر عبد السلام ترمانینی مینویسد: «هو علی بن موسى الكاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقرين على زين العابدين بن الحسين بن على بن ابی طالب، ابو الحسن الملقب بالرضا، ثامن الأئمة الاثنى عشرية عند الإمامية، ولد بالمدينة وكان من أجلاء السادة اهل البيت و فضلائهم.....(- احداث التاريخ الاسلامي بترتيب السن: ۱۱۶۹٫۲). علی بن موسی ملقب به رضا هشتمین امام نزد امامیه میباشد. در مدینه به دنیا آمد و از بزرگواران اهل بیت و فضلای آنها میباشد.

عبدالمتعال صعیدی مصری استاد زبان عربی در دانشگاه الأزهر می گوید: «و قد وُلِدَ على الرضا سنة ۱۵۰ هجری (۷۶۷ ميلادي و كان على

۵۸ 

جانب عظيم من العلم والورع(1 - المجدون في الاسلام ص ۶۹) على بن موسی در سال ۱۵۰ هجری مصادف با ۷۶۷ میلادی به دنیا آمده و از نظر علم و تقوا از جایگاه رفیعی برخوردار است. در جای دیگر می گوید: «و كان اماماً في الزهد.»(۲ - همان ص ۷۷) . وی در زهد و پارسایی پیشتاز بود. 

هادی حمو یکی از تحلیلگران مصری مینویسد: «فالإمام الرضا كان فی ازهى عصور الحضارة الإسلامية فقد عاصر المأمون حقبة وكان له في مجالسه العلمية و نشاطه الفكرى نصيب عظيم و كان المأمون يخصه بعقد المناظرات و يجمع له العلماء والفقهاء والمتكلمين من جميع الاديان فيسئلونه ويجيب الواحد تلو الآخر حتى لا يبدى احد منهم الا الإعتراف له بالفضل و يقر على نفسه بالقصور امامه و قد جمع له عيسى اليقطيني كتابا فيه ۱۸ مسئله و اجوبتها لكن هذا الكتاب قد فَقَد مع الوف الكتب التي خَسِرَتْها المكتبة العربية الاسلامية... ولدى الشيعة الآن اثر عنيق التعبير شيق الاسلوب يدعونه صحيفة الرضا...» .(- اضواء على الشيعه ص ۱۳۴)

دوران امام رضا الا یکی از درخشان ترین دورانهای تمدن اسلامی بود، وی مدتی که هم عصر مأمون بود و امام در مجلس علمی و مناظراتی که مأمون برگزار می کرد. سهم بسزایی داشت به گونه ای که مأمون جلسات را

 ۵۹

برگزار و علما و فقها و متکلمین از تمامی ادیان و مذاهب را در این جلسه حاضر میکرد و از امام سؤالاتی میشد که آن حضرت به تمامی آنها جواب می داد، به گونه ای که تمامی علما و دانشمندان به علم و فضل امام اعتراف و به جهل خود در برابر ایشان اقرار میکردند عیسی یقطینی این مناظرات را در کتابی که حاوی هجده مسئله با جواب آن بود نگاشته است که این کتاب همراه هزاران کتاب دیگر مفقود شده که موجب خسارت بزرگی برای مکتبه ی عربی اسلامی شده است و در حال حاضر نزد شیعه کتابی وجود دارد که اثری عمیق و الفاظی دقیق داشته و آن صحیفه رضا میباشد. 

باقر امین ورد عضو اتحادیه مورخین عرب): «علی بن موسی الكاظم بن جعفر الصادق ابو الحسن الملقب بالرضا ثامن الأئمة الاثنى عشر عند الإمامية و من اجلاء السادة اهل البيت و فضلائهم...»(1 - معجم العلماء العرب: ۱۵۳٫۱). على بن موسى ملقب به رضا هشتمین امام از امامیه از بزرگواران و فضلای اهل بیت می باشد... وی در ادامه به رساله طب امام رضا لله اشاره کرده و درباره آن به تفصیل سخن می گوید.

دکتر خلدون أحدب استاد علوم حدیث در دانشگاه ملک عبدالعزیز جده، پس از نقل کلام ابن حجر عسقلانی که تعبیر صدوق را نسبت به امام داشته، در مورد پدر و اجداد امام نیز می گوید: «و آبائه كلهم ثقات من اهل

۶۰

الصلاح و الفضل و العلم.(۱ - زوائد تاريخ بغداد على الكتب الستة: ۴۴۰٫۷) تمامی مورد اطمینان و از اهل صلاح و فضل و علم می باشند. 

خیر الدین زرکلی می گوید: «ابوالحسن الملقب بالرضا ثامن الأئمة الاثنى عشر عند الإمامية و هو من اجلاء السادة اهل البيت و فضلائهم....(۲ - الاعلام: ۲۶٫۵) على بن موسی الا ملقب به رضا هشتمین امام نزد (شیعه) امامیه و از بزرگواران و فضلای اهل بیت می باشد. 

سيد مصطفى بن محمد العروس مصری مینویسد: «علی بن موسی الكاظم بن جعفر الصادق، كان عظيم القدر، مشهور الذكر... له كرامات كثيرة»، و در ادامه به نقل کرامات امام رضا می پردازد.(- نتايج الافكار القدسيه في بيان شرح الرسالة القشيريه: ٨٠٫١)

حسن بن سهل می گوید: «قد جعل (المأمون) على بن موسى ولى عهده من بعده و أنه نظر في بني العباس و بنى على فلم يجد افضل ولا اورع ولا اعلم منه...».. (- تذكرة الخواص: ص ۳۱۵) «مأمون، علی بن موسی الله را ولیعهد خود قرار داد، چون وی در بین بنی عباس و فرزندان علی ، کسی را برتر و با تقواتر و عالم تر از او نیافت.». 

مأمون که دشمن جانی و قاتل مسلّم آن حضرت است، درباره آن حضرت

۶۱

خطاب به وزیرش فضل بن سهل میگوید: «و ما اعلم احداً افضل من هذا الرجل.»(1 - تجارب الأمم: ۳۶۶٫۳، تاريخ الأمم و الملوک : ۱۳۸٫۵ ، الكامل في التاريخ: ۱۶۲٫۴) : من کسی را برتر از این مرد علی بن موسی ، نمی شناسم. براستی که «الفضل ما شهدت به الأعداء». 

ابن طلحه میگوید: «سخن درباره امیر المؤمنين و على زين العابدین اله گذشت و اینک سخن درباره سومین على يعنى على الرضاء الله است و هر که به دقت بنگرد به راستی او را وارث ایشان می یابد، و حکم می کند که وی سومین علی است. ایمان و مقام و منزلتش والا و توانمندی وی گسترده و یارانش فراوان و برهانش آشکار است تا آنجا که مأمون خلیفه عباسی او را از خواص اصحاب خود قرار داد و در مملکت خویش شریک ساخت و امر جانشینی خود را به او واگذارد و دخترش را به همسری او درآورد. مناقبش والا صفاتش برجسته و بخشندگیش چون حاتم و طبعش چون اخزم (جد) (حاتم و اخلاقش عربی و نفس شریفش هاشمی و خصلت والایش چون پیامبر ا بود چنان که هر چه از فضایلش بشمارند، برتر و هر چه از مناقبش یاد کنند از آن بلند مرتبه تر است.».(۲ - مطالب السؤول: ص ۸۴)

می گوید: «اما مناقب و صفاتش ؛ خداوند برخی از آنها را به او اختصاص داده تا به علو مقام و ارجمندیش گواهی دهند.».(۳ - همان ص ۳.)

۶۲

ابن طلحه می افزاید: «چون مأمون امام الله را به ولایتعهدی خود برگزید و خلافت را پس از خود به آن حضرت واگذارد اطرافیان مأمون از این عمل ناخشنود گشتند و ترسیدند که خلافت از خاندان عباس بیرون شود و به بنی فاطمه بازگردد از این رو نسبت به امام رضا الل بدرفتار شدند، در آن هنگام عادت چنان بود که هر گاه حضرت رضا الله بر مأمون وارد می شد، از اطرافیان مأمون هر که داخل تالار بود به حضرت سلام می دادند و پرده بر می گرفتند تا امام ا وارد شود. اما چون نفرت آنان به وی بالا گرفت به یکدیگر سفارش کردند و گفتند هر وقت امام رضا آمد و خواست بر خلیفه وارد شود رو برگردانید و پرده را بر نگیرید همگان در این باره هم پیمان شدند.

در آن اوان روزی که همه نشسته بودند ناگهان امام رضا طبق معمول به مجلس خلیفه وارد شد کسی نتوانست خودداری کند بلکه بی اختیار سلام دادند و پرده برگرفتند. پس از آن یکدیگر را ملامت کردند که چرا بر خلاف توافق قبلی عمل کردند گفتند در نوبت آینده وقتی که او آمد، پرده برنمی داریم چون نوبت دیگر فرا رسید و امام الا به مجلس درآمد، همگی از جا بلند شدند و سلام دادند ولی همچنان در جای خود ایستادند و پرده برنگرفتند از این رو خداوند تندبادی فرستاد به پرده وزید و پرده را بیشتر از هر روز بلند کرد و پس از ورود امام الله باد ایستاد و پرده به حال اول برگشت و چون امام خواست برگردد دوباره باد وزیدن گرفت و پرده را بلند

۶۳

کرد، همین که امام ان بیرون شد باز ایستاد و پرده دوباره به جای خود برگشت.

پس از مراجعت امام ها مخالفان رو به یکدیگر کردند و گفتند: دیدید چه شد؟ گفتند: آری. سپس به یکدیگر گفتند دوستان این مرد در نزد خدا مقام والایی دارد و خداوند را به او عنایتی است مگر ندیدید که چون شما پرده را برنگرفتید خداوند برای برگرفتن پرده باد را مسخر کرد، چنان که برای سلیمان الله مسخر کرده بود بنابراین در خدمت او باشید که به نفع شماست. آنها به حال اول برگشتند و بر حسن عقیده شان نسبت به آن حضرت افزوده شد.

و نیز همو نقل کرده میگوید: وقتی که امام رضا در خراسان بود. زنی به نام زینب مدعی شد که علویه و از فرزندان فاطمه است و به مردم خراسان فخر فروشی میکرد به اطلاع آن حضرت رسید و چون نسب ادعایی او را قبول نداشت آن زن را طلبید و نسبت او را رد کرد و فرمود: این زن دروغ میگوید آن زن جسارت ورزید نسبت سفاهت به امام داد و گفت: همان طوری که نسبت مرا رد کردی من هم به درستی نسبت تو ایراد دارم امام ها را غیرت علوی واداشت؛ موضوع را به حاکم خراسان ابلاغ کرد. دستگاه حکومتی جایی به نام بركة السباع داشت که درندگان را به زنجیر بسته بودند و از آنجا برای مجازات تبهکاران استفاده می کردند. آن زن را نزد حاکم بردند و گفتند این زن بر علی و فاطمه دروغ بسته است.

۶۴ 

از نسل ایشان نیست در صورتی که اگر کسی براستی پاره تن فاطمه و علی باشد گوشت او بر درندگان حرام است این زن را به بركة السباع بیندازید اگر راست گفته باشد درندگان به او نزدیک نخواهند شد و اگر دروغ گفته باشد، او را می درند.

آن زن پس از شنیدن حکم گفت اگر راست میگوید که درندگان نزدیک نمی شوند و او را نمیدرند خود وارد برکه شود امام از جا برخاست در حضور حاکم و جمعیت حاضر وارد بركة السباع شد، در حالی که همگی ناظر بودند همین که در بین درندگان قرار گرفت همگی روی دمها بر زمین نشستند. امام ا به سمت یکایک آنها می رفت و دست به سر و صورت و پشت آنها میکشید و آن حیوانات کرنش میکردند تا همگی را ملاطفت کرد و در مقابل چشم ناظران بیرون آمد. سپس به حاکم فرمود: اکنون این زن را که بر علی و فاطمه ای دروغ بسته است وارد بركة السباع كن تا مطلب روشن شود. آن زن از وارد شدن در برکه ابا داشت اما حاکم او را مجبور کرد و به مأمورانش دستور داد تا او را در برکه انداختند، همین که درندگان او را دیدند جستند و او را دریدند. این زن در خراسان به زینب کذابه مشهور شد و داستانش در آن دیار بر سر زبانها افتاد.»(۱ - منابع شیعه چنین داستانی را در حالات امام رضا متعرض نشده اند، بلکه داستان مشابهی را در زمان متوکل درباره زنی به نام زینب کذابه نوشته اند که متوکل از امام دهم الله نظرخواهی کرد و امام پس از نصیحت به آن زن ناگزیر گرفتار چنین سرانجا می شد مسند امام هادی ص (۱۴۲))

۶۵

و نیز داستان دعبل بن علی خزاعی را نوشته میگوید: دعبل نقل میکند که پس از سرودن قصیده مدارس آیات آهنگ ابوالحسن علی بن موسی الرضا را کردم که در خراسان ولیعهد مأمون در امر خلافت بود، وقتی که وارد آن دیار شدم به خدمت آن حضرت رسیدم و قصیده را خواندم تحسین کرد و فرمود: این اشعار را تا من نگفته ام بر کسی نخوان! خبر به خليفه مأمون رسید مرا احضار کرد و گفت دعبل قصیده «مدارس آیات» را برایم بخوان گفتم به خاطر ندارم غلامش را صدا زد و گفت: ابوالحسن علی بن موسی را حاضر کن ساعتی نگذشته بود که امام حضور یافت مأمون گفت: یا ابا الحسن من از دعبل خواستم تا قصیده «مدارس آیات» را برایم بخواند میگوید به خاطر ندارم دعبل میگوید: امام رضا فرمود: دعبل برای امیرالمؤمنین بخوان شروع به خواندن کردم، مأمون تحسین کرد و دستور داد تا پنجاه هزار درهم به من دادند و امام الله نیز به همین اندازه فرمان داد عرض کردم مولای من چه خوب بود یکی از جامه هایتان را به من میدادید تا کفنم باشد آنگاه پیراهن کهنه و حوله نازکی را مرحمت کرد و فرمود: اینها را نگهدار که تو را حفظ میکند سپس ذو الرياستين فضل بن سهل وزیر مأمون نیز جایزه داد؛ مرا بر اسبی زرد رنگ خراسانی سوار کرد و در یک روز بارانی که بر آن اسب راه میسپردم بالاپوش بارانی و کلاه خزی را که خود پوشیده بود به من بخشید و برای خود بارانی نوی خواست و بر تن کرد و گفت دعبل من تو را بر خود مقدم داشتم و جامه تنم را که بهترین

۶۶

بارانی بود به تو بخشیدم. 

دعبل میگوید: من آن را به هشتاد دینار فروختم، با وجود این در دل از فروش آن راضی نبودم پس از چندی دوباره به عراق بازگشتم در بین راه گروهی از راهزنان سر راه را بر ما گرفتند و در حالی که آن روز باران می بارید من ماندم با یک پیراهن کهنه و از خسارتی که بر من وارد شده بود متأسف بودم و بیش از هر چیز برای آن پیراهن و حوله ناراحت بودم و به سخن مولایم امام رضا می اندیشیدم ناگهان یکی از راهزنان را دیدم سوار بر اسب زردی است که ذوالریاستین به من داده بود نزدیک من ایستاد و آن بارانی را نیز بر تن داشت و منتظر کسانش بود که جمع شوند و در آن حال ابیاتی از قصیده «مدارس «آیات مرا میخواند و گریه میکرد. چون من آن حال را دیدم از این که راهزنی بیابانی اظهار تشیع می کند، تعجب کردم آن گاه به آن پیراهن و حوله طمع بستم و گفتم سرورم! این قصیده ای که می خوانید از کیست؟ گفت وای بر تو تو را چه کار که از کیست؟ گفتم: علتی دارد که میگویم گفت: این قصیده مشهورتر از آن است که صاحب آن را نشناسی گفتم کیست؟ گفت: دعبل بن علی خزاعی شاعر آل محمد که خداوند او را جزای خیر دهد گفتم سرورم من دعبلم و این قصیده از من است.

گفت وای بر تو چه میگویی؟ گفتم قصه من بسیار روشن است، کسی را نزد کاروانیان فرستاد و گروهی را احضار کرد و از آنها پرسید، همگی گفتند:

۶۷

این دعبل بن علی خزاعی است گفت تمام اموالی را که از کاروان گرفته ایم از یک سیخ تا گران ترین چیز به احترام تو دست بر داشتم، سپس یارانش را صدا زد و فرمان داد هر کس چیزی گرفته بازپس دهد تمام اموال مردم را دادند و اموال من نیز به من برگشت. سپس تا جای امنی از ما بدرقه کرد پس به این ترتیب به برکت آن پیراهن و حوله من و کاروانیان محفوظ ماندیم.» 

در پایان این طلحه مینویسد: ببین این منقبت چه قدر والاست.(1 - مطالب السؤول: ص ۸۵ و ۸۶ داستان اخیر در اکثر منابع شیعه با تفاوتهایی آمده است.)

مخاطب

میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی