دشمنی در قالب احترام ظاهری
مأمون و اطرافیانش در مقابل منطق و فرمایش آن حضرت، مرتکب ارعاب و حتی تهدید به قتل و شهادت ایشان شدند، با این اجبار آن حضرت با شرطی که در امور مملکت هیچ گونه دخالتی نکند ولایت عهدی را پذیرفت. ( ارشاد، مرحوم شیخ مفید، ص 17)
مأمون هم با کینه و دشمنی که نسبت به امام رضا داشت و به این دلیل که به عاشقان و شیعیان آن حضرت ریاست طلبی و دنیا خواهی اش را القای شبهه کند دستور سکه زدن ولایت عهدی را به نام آن امام صادر کرد.
حکمت پذیرش ولایتعهدی
علی بن ابراهیم از پدرش ریان بن صلت چنین روایت میکند دَخَلَتْ عَلَى عَلَى بْنِ مُوسَى الرِّضَا فَقُلْتُ لَهُ: يَابنَ رَسولِ الله النَّاسُ يَقُولُونَ إِنَّكَ قَبْلَت ولاية العَهْدِ مَعَ إظهاركَ الزُّهدَ فِي الدُّنْيَا فَقَالَ : قَد عَلِمَ اللهُ كِرَاهَتى لِذلِكَ فَلَّمَا خُيِّرتُ بَينَ قَبُول ذَلِكَ وبين القتل اخترتُ القَبُولَ عَلَى القَتل، وَيحَهُم أَمَا عَلِمُوا أَنَّ يُوسُفَ الله كَانَ نَبِيَّاً وَرَسُولاً فَلَمَّا دَفَعَتْهُ الضَّرُورَةُ إِلى تَوَلَّى خَزَائِنِ العَزيز وقال اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ ) (یوسف12،آیه55) وَدَفَعتَني الضرورة إلى قبول ذلك على إكراه وإجبار بعد الإشراف على الهلاكِ عَلَى أَنِّي مَا دَخَلْتُ في هَذا الأَمرِ إِلَّا دُخُولَ . خارج مِنه، فَإِلَى اللَّهُ المُشتَكَى وَهُوَ المستعان؛ به محضر شریف امام علی بن موسى الرضاء شرفیاب شدم و عرض کردم ای فرزند رسول خدا مردم میگویند پذیرش ولایت عهدی از جانب شما با زهد و پارسایی که دارید سازگار نیست!
حضرت فرمود: خداوند دانا میداند که من این کار را نپسندیده و ناخشنودم ولی زمانی که مرا اجبار نمودند و امر دائر شد بین قبول ولایت عهدی و کشته شدنم من ولایت عهدی با کراهت و اجباری را بر قتل نفس برگزیدم وای بر آنان آیا نمی دانند که جناب یوسف ایلام با آن که پیامبر خداوند متعال بود چون ضرورت اقتضا میکرد گفت مرا بر خزانه های این سرزمین ،بگمار که من نگهبانی دانا هستم. من را نیز ضرورت وا داشت که با کمال اکراه و اجبار ولایت عهدی را بپذیرم و این پذیرش در حالی بود که مرا در آستانه مرگ قرار داده بودند و من به این گونه پذیرفتم که دخول و خروجم یکسان بود از این رو شکایتم به درگاه خداوند متعال است و از او یاری می خواهم. (کافی، ج ۱، ص ۵۵۵ باب ۱۲۱ وعيون اخبار الرضا ج ۲، ص ۱۳۹، باب ۴۰، ح ۲.)