شهادت امام
محمد بن طلحه مینویسد: «علی بن موسی در روز جمعه ۱۱ ذیقعده سال ۱۵۳، در مدینه به دنیا آمد و در سال ۲۰۳ روز جمعه آخر صفر در حدود ۵۰ سالگی در طوس خراسان به شهادت رسید ایشان با پدرش ۲۵ سال را گذراند و معاصر هارون و امین و مأمون بود.». (۱ - مطالب السؤول به نقل حسن امین در دائرة المعارف: ج ۸۳٫۲)
ابن حجر میگوید: «علی بن موسی از پدرش و عمویش اسماعیل و عبد الله و اسحاق و علی بن حجر و عبدالرحمان بن ابی الموالی و دیگران از اهل حجاز روایت شنیده و در مسجد رسول خدا، موقعی که بیست و اندی سال داشت فتوا می داد بزرگان حدیث از قبیل: آدم بن ابی ایاس و نصر بن علی جهضمی و محمد بن رافع قشیری و دیگران از او روایت کرده اند. او علی بن موسی در شب جمعه چند روز از ماه رمضان مانده به سال ۲۰۳ در سناباد طوس درگذشت در حالی که وی ۴۹ سال و شش ماه
۱۱۵
داشت.».(1 - تهذيب التهذيب : ۳۸۷٫۷)
ابن عماد حنبلی میگوید علی بن موسی الرضا، امام ابوالحسن حسینی مشهد بزرگی در طوس دارد که زیارت میکنند.
وی از پدرش موسی کاظم از قول جدش جعفر بن محمد الصادق روايت مدینه به دنیا آمد و در طوس درگذشت مأمون بر وی نماز خواند و بدن او را کنار قبر پدرش هارون الرشید دفن کرد و علت مرگ وی تب و به قولی زهر میکند مطابق عقیده امامیه و یکی از دوازده امام است. در سال ۱۵۳ در بود! (۲ - شذرات الذهب: ۲٫۲-۶)
ابن خلکان مینویسد: «وی آخر ماه صفر سال ۲۰۲ وفات یافت، بعضی گفته اند پنجم ماه ذیحجه و به قولی سیزدهم ذیقعده سال ۲۰۳ در شهر طوس از دنیا رفت و مأمون بر جنازه او نماز خواند و او را چسبیده به قبر پدرش رشید به خاک سپرد. و علت مرگ او این بود که انگور خورد و در خوردن انگور زیاده روی کرد.».(- بدیهی است که گذشته از مقام امامت چون امام رضا کسی که طب الرضای او و مقام علمی او بر دوست و دشمن پوشیده نیست چنین گمان زنی بسیار بی اساس و یا به خاطر تبرئه مأمون و هدفمند است.)
و به قولی زهر دادند و به دنبال آن مریض شد و از دنیا رفت. خدایش
۱۱۶
مشمول رحمت خود نماید!(1 - وفيات الاعيان: ۴۳۲٫۲)
ابن وردی میگوید: در سال ۲۰۳ على الرضا به طور ناگهانی در طوس از دنیا رفت و مأمون بر جنازه او نماز خواند و در کنار پدرش) رشید او را دفن کرد.
وی به اعتقاد امامیه (شیعه) هشتمین امام از دوازده امام است.»(۲ - تاریخ ابن وردی ۳۱۹٫۱)
ابن طقطقی می نویسد: علی بن موسی به علت خوردن انگور وفات یافت.» و بعضی گفته اند: چون مأمون در بغداد به خاطر عمل کرد او که خلافت را به فرزندان علی منتقل نموده بود با اعتراضات مردم روبرو شد و آنها این عمل را به فضل بن سهل نسبت میدادند و دید که آشوبی بپا شده است و گروهی بر ضد فضل توطئه کردند و او را داخل حمام سرخس) به قتل رساندند، سپس آنها را گرفت و آورد تا گردن بزند، آنها به مأمون گفتند: تو چنین دستوری را به ما دادی حالا ما را میکشی مأمون گفت: من شما را به دلیل اقرار بر قتل میکشم و اما راجع به ادعایتان که من به شما چنین فرمانی را داده ام یک ادعای بی دلیل است سپس گردن ایشان را زد و سرهایشان را برای حسن بن سهل فرستاد و طی نامه ای او را تسلیت گفت و به جای پدرش نشاند آن گاه نسبت به علی بن موسی الرضا که انگور را دوست میداشت توطئه ای کرد و انگور را زهرآلود ساخت و او زیاد تناول
۱۱۷
کرد و در همان ساعت درگذشت سپس طی نامه ای به بغداد برای بنی عباس نوشت مبنی بر این که شما نسبت به جریان علی بن موسی ناراحت بودید، آن ماجرا از بین رفت و آن مرد درگذشت.(۱ - الفخرى: ص ۱۷۶ برای هر کسی که خالی الذهن باشد به خوبی می فهمد که شهادت امام ه با توطئه قبلی شخص مأمون و خوراندن انگور آلوده به زهر مهلک بوده است نه زیاد خوردن انگور چه آن که اثرات سم به طوری که فریقین نوشته اند آنی نمودار شد و با دیگر زهرها متفاوت بوده است.)
سمعانی می گوید: «رضا - به کسر راء - در اینجا لقب ابو الحسن علي بن موسی بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابی طالب هاشمی معروف به رضاست.
اباصلت و دیگران از او روایت کرده اند علی بن موسی الرضا در آخر روز شنبه سال ۲۰۳ در طوس درگذشت در حالی که او را آب انار زهر آلود خوراندند و مسموم کردند.»
سمعانی می افزاید: «رضا از اهل دانش و فضیلت و نسب و خاندان والا بود و ضعف در روایات وی از راویان است!(۲ - الأنساب سمعانی: ۱۳۹٫۶)
موصلی می نویسد: «على بن موسى الرضا وليعهد مأمون در ماه صفر سال ۲۰۳ از دنیا رفت و مأمون به جنازه او نماز خواند. او داستانی دارد که نقل کرده اند، به همان سبب از دنیا رفت و مأمون پیکر او را کنار قبر پدرش در
۱۱۸
نواحی طوس به خاک سپرد.(۱ - تاريخ موصل ص ۳۵۲)
ابوالفرج اصفهانی می گوید: «رضا لال بیمار شد و همان بیماری باعث مرگ وی گشت پیش از آن هر وقت از پسران سهل یاد میکرد، مأمون بد می گفت و آنها را سرزنش میکرد و از ارتباط با آنها مانع میشد و برای آن حضرت بدیهای ایشان را بازگو می نمود.
روزی دید مأمون وضو میگیرد و غلام روی دستش آب می ریزد، فرمود: یا امیرالمؤمنین کسی دیگر را به عبادت پروردگارت شریک مساز و مأمون نزد وی رفت و آمد می کرد و چون حال مأمون بد شد، اظهار داشت که هر دو مأمون و امام رضا در نزد وی غذای مشابهی را خورده اند و هر دو مریض شده اند، در حالی که رضا همچنان مریض بود تا درگذشت!».(- ابوالفرج در این جا کتمان نمیکند که مأمون به امام رضا چیزی را خورانده است که در نهایت به قتل آن حضرت انجامیده و سبب آن را تذکر امام در مورد وضوی وی و یا هر دو از یک طعام خوردن و باعث بیماری منجر به قتل امام شدن فلسفه این پریشان گویی معلوم نیست)
ابوالفرج می افزاید درباره وفات و کیفیت زهر خوراندن به وی اختلاف است؛ محمد بن حمزه میگوید منصور بن بشیر از قول برادرش عبد الله بن بشیر نقل کرده است که مأمون دستور داد؛ ناخنهایش را بلند کند و او چنان کرد، سپس چیزی شبیه به تمرهندی را به وی داد و گفت: آن را مالش بده و با
۱۱۹
دستانت در هم ساز و او عمل کرد سپس رضا علیه السلام وارد شد. مأمون رو به او کرد و گفت: چه خبر داری؟ گفت: امیدوارم که من به خیر و سلامت باشم! پس پرسید آیا امروز کسی از کمک جویان نزد تو آمد، گفت: خیر. مأمون در خشم شد و غلامانش را فریاد زد و به یکی از آنها گفت: امروز این آب انار را بگیر که وی ناگزیر از خوردن آن است سپس اناری را طلبید و آن را به عبد الله بن بشیر داد و گفت آب این انار را با دست خودت بگیر و او گرفت و مأمون به دست خود آن را به رضا داد و او نوشید، و همین سبب وفات وی شد!
و دو روز بیش نماند تا وفات یافت محمد بن علی بن حمزه و يحيى می گویند: از اباصلت هروی شنیدیم که پس از نوشاندن مأمون آب انار را، رضا الله وارد شد فرمود اباصلت آنها کار خودشان را کردند - یعنی مرا مسموم نمودند و همچنان حمد و سپاس خدا را می گفت.
محمد بن علی میگوید از محمد بن جهم شنیدم که می گفت: رضا از انگور خوشش می آمد، مأمون انگوری برای او فراهم کرد و سوزنهایی را در محل بریدگی آن قرار داد و چند روزی با آن حال گذاشت، پس از آن در حال بیماری مقداری از آن را میل کرد که باعث قتل او شد. و یادآور شده است که آن زهر از نوع زهرهای بسیار دقیق بود.
و چون رضا از دنیا رفت مأمون همان وقت مرگ او را فاش نکرد و یک شب و روز او را واگذاشت سپس دنبال محمد بن جعفر بن محمد علیهما السلام و
۱۲۰
گروهی از آل ابوطالب فرستاد و پس از آن که آنان را احضار کرد، نشان داد که جسد سالم است و هیچ اثری در آن وجود ندارد، آن گاه گریه کرد و گفت: ای برادر بر من گران است که تو را در این حال میبینم، در حالی که من آرزو داشتم، پیش از تو بمیرم ولی خدا نخواست مگر آن چه را که مشیت او تعلق گرفته بود و اظهار بی تابی شدید و اندوه زیادی نمود و همراه جنازه آن حضرت بیرون آمد، در حالی که جنازه را آوردند تا جایی که هم اکنون در آنجا مدفون است، آنگاه کنار قبر هارون الرشید به خاک سپردند.
حسن بن علی خفاف به نقل از ابوصلت هروی می گوید: «مأمون جهت عیادت رضا آمد در حالی که حضرت در حال جان دادن بود. با مشاهده وی گریه کرد و گفت برادرم بر من گران است که امروز زنده باشم، در حالی که من امید به بقای تو داشتم و بدتر و دشوارتر از این بر من آن است که مردم میگویند: من تو را زهر داده ام در حالی که من در پیشگاه خدا از این اتهام برکنارم!
سپس مأمون از نزد آن حضرت بیرون شد و رضا از دنیا رفت.
مأمون پیش از این که قبر برای آن حضرت بکنند وی (اباصلت) را احضار کرد و دستور داد تا کنار قبر پدرش حفر کنند (اباصلت رو به ما کرد و گفت: صاحب این پیکر خبر داد که برای وی قبری حفر میکنند که پس از کندن قبر آب و ماهیی پیدا میشود قبر را کندند و همگی حضور داشتند همین که به حد لحد رسیدند، آب جوشیدن گرفت و ماهیی در آن پیدا شد. سپس آن آب
۱۲۱
فروکش کرد و رضا را در آنجا دفن کردند.».(1 - مقاتل الطالبتين: ص ۳۷۷ در ارشاد مفید ص ۲۹۵ و اعلام الورى طبرسی، ص ۳۲۵ نیز همین مطالب با تفاوت اندکی در عبارات و تعبیرات متفاوت، آمده است.)
مسعودی می نویسد: «علی بن موسی الرضا در طوس به خاطر انگوری که خورد و زیاده روی کرد از دنیا رفت ولی بعضی گفته اند که او را مسموم کردند. و این رویداد در ماه صفر سال ۲۰۳ بود و مأمون بر جنازه وی نماز خواند و دخترش ام حبیبه را به علی بن موسی الرضا تزویج کرده بود، در حالی که یکی از دو خواهر همسر محمد بن علی بن موسی و دیگری همسر پدرش علی بن موسی علیهما السلام بود.».(- مروج الذهب: ۲۸٫۴)
خواننده گرامی قابل توجه و دقت است که چگونه برخی از این نویسندگان و مورخان نامدار عامه از قبیل مسعودی ابن خلکان و ابن اثیر و طبری، زیرکانه پس از نقل تظاهر مأمون به جزع و فزع و گریه و زاری در وفات امام رضا و تزویج دخترانش به آن حضرت و امام جواد ، با کمال وقاحت مینویسند به علت پرخوری از انگور وفات یافت!
به راستی از امثال طبری که در بسیاری از جاهای تاریخ خود، وقتی که به نام شیعه می رسد با عبارت «خذلهم الله بدرقه می کند، جز این توقعی نیست و اگر خوانندگان حوصله کنند تمام این آقایانی که علت وفات امام رضا را زیاد خوردن انگور دانسته اند ریشه یابی کنند، می بینند اولین بار
۱۲۲
از قلم چنین فرد معاندی تراوش کرده است!
به راستی آیا یک شخص بی غرض با اندکی عقل و شعور میتواند چنین مطلبی را باور کند؟!
امام رضا علیه السلام گذشته از مقام عصمت و امامتش و علاوه بر این که موافق و مخالف مقام علمی او را ستوده اند و به حق عالم آل محمد ﷺ لقب گرفته است اثر گرانقدر طب الرضا و دیگر منقولات از آن حضرت همه و همه چنین اتهامی را مردود می شمرد.
و از طرفی این آقایان که میخواهند مأمون را از قتل امام رضا تبرئه کنند ، مگر عبارت مشهور پدر او را که گفت: «الملک عقیم!» نشنیده و ندیده اند؟! یا دستور قتل برادرش امین که به وسیله همین طاغوت و به پا داشتن جشن پیروزی بر او را خودشان نقل نکرده اند؟! بنابراین از این آقایان باید پرسید که از چنین خانواده و از چنین طاغوتی چه استبعادی دارد؟ آخر شما چرا از جنایت وی دفاع میکنید؟ واقعاً تأسف بار است که اگر سودی در قتل امام رضا این پاره تن رسول خدا بوده است، برای مأمون بوده ولی وزر و بال انکار چنین واقعیتی و گناه بزرگ چنین جنایتی را به دوش کشیدن برای این متعصبان دروغ پرداز به قول مشهور: عليه المهني ولهم الوزر! چرا؟
لابد برای روز قیامت در پیشگاه عالم السر والخفيات پاسخی آماده کرده اند و ما در نقل این اقوال قضاوت را به خوانندگان واگذار میکنیم تا این
۱۲۳
نوشتار طولانی و پر حجم نگردد.
ابن تغری بردی میگوید: «علی الرضا فرزند موسى الكاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زين العابدين علي بن حسين بن على بن ابی طالب در سال ۲۰۳ وفات یافت؛ وی امام ابوالحسن هاشمی علوی حسینی، امام عالم و دانا بود از پدرش و از عبید الله ارطاة روایت کرده است پسرش ابو جعفر محمد ابو عثمان ،مازنی مأمون و گروهی از وی نقل شهادت امام عالی٫ روایت کرده اند.
مادرش ام ولد بود. و این علی الله بزرگ بنی هاشم و گرامی ترین آنها در زمان خود بود و مأمون او را بزرگ و گرامی داشت و در برابر او فروتن بود و در تعظیم او مبالغه داشت تا آنجا که او را ولیعهد خود نمود و این را به سراسر کشور نوشت و از این رو مملکت وی آشفته شد ولی وی تا زنده بود از این تصمیم برنگشت!».(1 - النجوم الزاهره : ۱۷۴٫۲)
طبری می نویسد: «مأمون در سال ۲۰۳ از سرخس حرکت کرد تا به طوس رسید در آنجا چند روزی کنار قبر پدرش اقامت نمود، پس از آن علی بن موسی الرضا انگور زیادی خورد و ناگهانی از دنیا رفت و این رویداد در آخر ماه صفر اتفاق افتاد پس مأمون دستور داد تا او را کنار قبر رشید دفن کردند و در ماه ربیع الاول به حسن بن سهل نوشت و به او اطلاع داد که علی بن موسی بن جعفر درگذشت و به او اعلام کرد که چه غم و
۱۲۴
مصیبتی از بابت فوت آن حضرت به وی رسیده است!
و نامه ای نیز به بنی عباس و هواخواهان خویش و مردم بغداد نوشت و خبر مرگ علی بن موسی را به آنها اعلام کرد و به آنها که بیعت مأمون را برای آن حضرت به عنوان ولیعهد پس از خود ایراد میگرفتند؛ از آنها خواست تا سر به فرمان وی نهند(۱ - این خود یک قرینه بلکه دلیل قاطعی است بر این که مأمون جهت همراه ساختن آنان پیش از رسیدن به بغداد علی بن موسی الله را که بنی عباس و در باطن امر خود مأمون خار راه میدیدند از میان بردارد) و آنان نیز جواب نامه را هم به مأمون و هم به حسن بن سهل به برجسته ترین صورت ممکن نوشتند و کسی که بر پیکر علی بن موسی نماز گزارد، خود مأمون بود.».(۲ - تاريخ طبری : ۱۰۳۰٫۱۱)
ابن اثیر میگوید علی بن موسی الرضا در سال ۲۰۳ درگذشت و علت وفات او این بود که انگور خورد و زیاده روی کرد و ناگهان وفات یافت و این اتفاق در ماه صفر بود درگذشت وی در شهر طوس واقع شد و مأمون بر جنازه او نماز خواند و در کنار قبر پدرش هارون الرشید او را دفن کرد و در آن موقع مأمون به طوس آمده بود و در کنار قبر پدرش اقامت داشت. و بعضی گفته اند که مأمون او را با انگوری که زهرآلوده بود، مسموم کرد و علی بن موسی انگور را دوست میداشت و این گفتار از نظر من بعید است!
۱۲۵
به راستی جای تأمل است یک نویسنده باید چه قدر در لاک تعصب فرو رفته باشد و یک قلم تا چه اندازه منحرف و آلوده باشد که مسموم شدن کسی مانند عالم آل محمد ، امام رضا را بعید شمارد، ولی این که او به خاطر پرخوری انگور به مرگ ناگهانی فوت کرد را با کمال بی شرمی بر صفحه کاغذ آورد اینجاست که باید به خدا پناه برد از تعصبات جاهلی و هواهای نفسانی که «حب الشيء يُعمى و يصم به راستی که تعصبات آدمی را کور و کر و گمراه تر از چهار پایان میگرداند!
ابن اثیر می افزاید: «همین که علی الرّضا وفات یافت، مأمون به حسن بن سهل نوشت و به وی درگذشت آن حضرت و هم چنین غمی را که از این بابت بر او وارد شده بود اعلام نمود و به مردم بغداد و بنی عباس و هواخواهانش نوشت و درگذشت او را اطلاع داد و این که آنها بیعت با او را ایراد میگرفتند. اکنون او در گذشته است و از آنها خواست تا سر در فرمان وی نهند، ولی آنها درشت ترین پاسخ را دادند!»(1 - كامل التواريخ : ۱۹۳٫۵)
ناگفته نماند که بعضی از مورخان شیعه نیز تا حدی تحت تأثیر مورخان عامه قرار گرفته اند و پاره ای از همان گفته ها را نقل کرده اند، از جمله یعقوبی می نویسد: علی الرضا بن موسى بن جعفر بن محمد الله در روستایی به نام نوقان اوایل سال ۲۰۳ درگذشت و بیماری او سه روز بیشتر طول نکشید بعضی گفته اند: علی بن هشام البته به دستور مأمون انار مسمومی را به او
۱۲۶
خورانید و مأمون از این بابت اظهار بی تابی زیادی کرد و تظاهر به جزع و فزع نمود.
ابوالحسن بن ابی عباد نقل کرده میگوید من خود دیدم که مأمون در تشييع جنازه رضا محزون با کمربند سفید بین دو پایه جنازه حرکت می کند و میگوید ای ابوالحسن پس از تو به چه کسی دلخوش باشم؟! و سه روز کنار قبر وی اقامت کرد و هر روزی یک گرده نان با مقداری نمک می آوردند و او می خورد و پس از آن در روز چهارم برگشت و عُمْرِ [حضرت] رضا در آن روز چهل و چهار سال بود.(1 - یعقوبی : ۱۸۸٫۳)
سیوطی می گوید: «مأمون به جانب عراق حرکت کرد، طولی نکشید که علی الرضا در سال ۳۰۲ درگذشت پس مأمون به مردم بغداد نوشت و آنها را از بابت آنچه بر او ایراد داشتند که چرا برای علی الرّضا بیعت گرفته است اعلام کرد که وی در گذشته است!».(۲ - تاريخ خلفاء: ص ۳۰۷)
ابن کثیر مینویسد: مأمون از طوس عبور می کرد، در آنجا فرود آمد و چند روزی از ماه صفر را کنار قبر پدرش اقامت نمود همین که آخر ماه صفر شد علی بن موسی انگور خورد و درگذشت مأمون بر جنازه وی نماز خواند و او را کنار قبر پدرش هارون الرشید به خاک سپرد و مطابق آنچه وانمود می کرد، تأسف زیادی بر فوت او داشت این حادثه را برای حسن بن سهل
۱۲۷
نوشت و او را تسلیت گفت و از غم خود از این بابت او را آگاه ساخت!».(1 - البدايه والنهاية: ۲۹۴٫۱۰)
یافعی می گوید: «علی الرضا در پنجم ذی حجه و به قولی در سیزدهم ذيقعده سال ۲۰۳ و به قولی در آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ در شهر طوس درگذشت و مأمون بر جنازه او نماز خواند و پیکر او را چسبیده به قبر پدرش هارون الرشید به خاک سپرد و سبب مرگ آن حضرت مطابق آنچه را که نقل کرده اند خوردن زیاد انگور بود و به قولی او را زهر دادند و مسموم از دنیا رفت.».(- مرآة الجنان: ۱۲٫۲)
صص 127-114
۱۳۲
خلاصه اقوال در شهادت امام
اکثر اهل سنت تاریخ شهادت امام الله را روز شنبه، اواخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری در دوران خلافت مأمون عباسی نوشته اند،(۱ - مروج الذهب: ۳۳٫۴، الكاشف: ۲۸۷٫۲، البداية والنهاية : ۲۶۱٫۱۰ و اللباب في تهذيب الأنساب: ٣٠٫٢.) و برخی اول صفر سال ۲۰۳ هجری را ثبت کرده اند.(- تهذيب الأنساب : ٣٠٫٢.) برخی دیگر شب جمعه اول ماه مبارک رمضان،(- التنبيه و الاشراف: ص ۲۰۳) پنجم ذی حجه(- تهذيب التهذيب: ۳۳۹٫۷، الوافي بالوفيات: ۲۴۸٫۲۲) و برخی دیگر سیزده ذیقعده سال ۲۰۳ را تاریخ شهادت دانسته اند.(- مرآة الجنان : ۱۰٫۲ ، وفيات الأعيان: ٢٧٠٫٣ .) برخی دیگر نیز سال ۲۰۲ را سال شهادت امام میدانند.(۶ - همان.)
درباره مدت عمر آن نیز اقوال مختلف است بعضی گفته اند: ایشان در
۱۳۳
حدود سن پنجاه سالگی به شهادت رسیدند.(۱ - مرآة الجنان : ۱۰٫۲، وفيات الأعيان: ۲۷۰٫۳ .) البته در سن دقیق ایشان هنگام شهادت اختلاف است برخی ۴۷ (۲ - مروج الذهب: ۲۳٫۴) ۴۹، (- همان و سیر اعلام النبلاء : ۳۹۲٫۹ والوافي بالوفيات: ۲۴٫۶۲۲) ۵۰(۴ - اكمال تهذيب الكمال: ۳۸۰٫۹۰) و ۵۳(- مروج الذهب: ۳۳٫۴) سالگی را سن امام به هنگام شهادت ثبت کرده اند.
آن حضرت در دوران خلافت مأمون عباسی در طوس، در روستایی به نام «سناباد که از توابع شهر نوقان» میباشد به شهادت رسیده و به دستور مأمون كنار قبر هارون الرشید به خاک سپرده شد.(- معجم البلدان: ۳۱۱٫۵)
وفات یا شهادت؟
وفات یا شهادت امام در کلمات اهل سنت به گونه های مختلف منعکس شده که به آنها اشاره می شود.
متأسفانه عده ای بدون توجه به وقایع و حقایق تاریخی، همانند ابن جریر طبری ،شافعی همان طوری که قبلاً توضیح دادیم علت وفات امام را زیاد انگور خوردن میدانند وی میگوید: «انّ علی بن موسى الرضا أكل
۱۳۴
عنباً فاكثر منه فمات فجأة.»(1 - تاريخ الأمم و الملوک: ۱۴۶٫۵۰) و برخی نیز مانند ابن اثیر شافعی(- الكامل : ۱۷۷٫۴)، ابن جوزی شافعی (- المنتظم: ۱۰۱٫۶)، ابو الفداء دمشقی شافعی (۴ - المختصر في اخبار البشر: ۲۳٫۲) ، ابن کثیر دمشقی شافعی (- البداية والنهايه: ۲۶۰٫۱۰) و شمس الدین ابن خلکان شافعی(- وفيات الاعيان: ۲۳٫۳)، این سخن را قبول میکنند در مقابل کسانی هم چون یافعی شافعی، مسکویه و محمد خواجه پارسای حنفی، با نگاه تردید به کلام ابن جریر طبری شافعی نگریسته و بین وفات و شهادت امام توقف کرده اند.
یافعی شافعی، و كان سبب موته على ما حكوا انه أكل عنباً فاكثر منه قيل بل مات مسموماً (- مرآة الجنان: ۱۰٫۲)، سبب رحلت امام، بنابر آنچه که گفته شده، این است که بر اثر خوردن انگور زیاد این اتفاق افتاده و هم چنین گفته شده است که ایشان مسموم شده اند.
مسکویه می گوید: «على ما حكى اكل عنباً فاكثر منه فمات فجأة».(- تجارب الأمم : ۳۷۶٫۳۷)
محمد خواجه پارسای حنفی نیز با نقل سخنان مخالف و موافق در مورد
۱۳۵
شهادت یا وفات امام، توقف کرده و از اظهار نظر کردن خودداری میکند.(1 - ينابيع الموده: ۱۶۸٫۳)
برخی دیگر نیز مرگ ناگهانی امام را ناشی از مسموم شدن امام به وسیله انار یا انگور دانسته اما سخنی از قاتل امام به میان نمی آورند. همانند ابن حجر هیثمی مالکی و فضل بن روزبهان خنجی اصفهانی حنفی.(- الصواعق المحرقه : ۵۹۳٫۲ و وسيلة الخادم الى المخدوم ص ۲۲۳)
در ادامه کسانی همچون مسعودی شافعی مقریزی و از معاصرین دکتر ترمانینی با قبول داشتن مسموم شدن امام مأمون را با شک و تردید، قاتل امام معرفی میکنند.
مسعودی شافعی می گوید: «و فی خلافته قبض على بن موسى الرضا مسموماً بطوس»(- مروج الذهب: ۴٫۴ و التنبيه والاشراف: ص ۳۰۳) در دوران خلافت مأمون امام رضا در طوس مسموم شدند.
مقریزی می نویسد: «و اتهم المأمون انه سمه في عنب».(- المقفى الكبير : ۲۸۴٫۴) مأمون متهم است که با انگور امام رضا را مسموم نمود.
ترمانینی می گوید: «و يقال ان المأمون دس له السم». (- احداث التاريخ الاسلامی: ۱۱۶۹٫۲) گفته اند که مأمون به وسیله سم امام رضا را مسموم کرد.
۱۳۶
اما در مقابل بسیاری از مورخین و محدثین بنام هم چون محمد بن علی حلبی، ابن حبان بستی شافعی سمعانی شافعی(- الانساب : ۱۷۴٫۳)، صفدی شافعی، ابو الفرج اصفهانی، حاکم نیشابوری شافعی ابن صباغ مالکی، شبلنجی شافعی (۲ - نور الأبصار : ص ۳۲۴)، مير محمد بن سید برهان الدین میر خواند شافعی (- روضة الصفا: ۵۰٫۳)، غیاث الدین شافعی خواندمیر و عباس بن علی ،مکی (- نزهة الجليس: ص ۱۵۰) با صراحت مأمون را قاتل امام رضا لا معرفی میکنند.
محمد بن علی حلبی میگوید: مات على الرّضا سمه المأمون.(۵ - تاريخ حلب ص ۲۴۲) مأمون به وسیله سم امام رضا را به شهادت رسانید.
ابن حبان بستی شافعی مینویسد: مات علی بن موسى بطوس من شربة سقاها اياها المأمون فمات من ساعة».(- الثقات: ۴۵۷٫۸) مأمون وسیله شربتی که به امام نوشانید، آن حضرت را به شهادت رسانید.
در جای دیگر میگوید: «قد سمّ من ماء الرمان و اسقى قلبه المأمون».(- المجروحين: ۱۰۷٫۲) امام به وسیله آب انار مسموم و به شهادت رسید.
۱۳۷
صفدی شافعی مینویسد: «و آل أمره مع المأمون الى ان سمه في رمانه على ما قيل مداراة لبنى العباس»(۱ - الوافي بالوفيات: ۲۵۱٫۲۲). روزگار امام با مأمون، چنان گذشت که بالأخره آن حضرت را به وسیله انار مسموم کرد تا نظر بنی عباس را جلب نماید.
ابوالفرج اصفهانی میگوید: «كان المأمون عقد له على العهد من بعده ثم دس اليه في ما ذكر بعد ذلك سماً فمات منه(۲ - مقاتل الطالبيين ص ۲۷۵). مأمون، على بن موسى الرضا را، ولیعهد خود قرار داد و بعد از آن با دسیسه ایشان را مسموم کرد.
نکته جالب این است که حاکم نیشابوری ،شافعی، ابن صباغ مالکی و فضل بن روزبهان خنجی اصفهانی حنفی از وفات امام رضا الله تعبیر به شهادت کرده اند.
حاکم نیشابوری شافعی میگوید: استشهد على بن موسى بسناباد من طوس...(- تهذيب التهذيب: ۳۳۹٫۷ و سیر اعلام النبلاء: ۳۹۳٫۹)
ابن صباغ مالکی مینویسد: استشهد على بن موسى الرضا...».(- الفصول المهمه ص ۲۴۶)
فضل بن روزبهان خنجی اصفهانی حنفی: «الإمام القائم الثامن الشهيد
۱۳۸
بالسم في الغم...(1 - وسيلة الخادم الى المخدوم: ص ۲۲۳)
علاوه بر سخنان یاد شده مرگ طبیعی امام معقول نیست، چرا که با توجه به وقایع تاریخی دوران امام رضا الله و این که مأمون، امام را خطر بزرگ برای خود می دانست و با ترفند ولیعهدی نیز نتوانست به اهداف خود برسد و نارضایتی اکثر بنی عباس از ولایتعهدی امام رضا الله، هر فردی که شم تاریخی داشته باشد به این راحتی مرگ طبیعی امام را نمی پذیرد و نمی تواند قبول کند امام رضا با آن همه نفوذ معنوی که در میان مردم و حکومت داشته به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد و هم چنین شخصیتی که به تعبیر اطرافیان آن حضرت، «قليل النوم، كثير الصوم.... بوده چگونه می توان زیاده روی در خوردن انگور را سبب وفات ایشان دانست؟!
اما مسموم کردن امام به وسیله مأمون و یا به دستور او را که بعضی با دلایل واهی رد کرده اند کاملاً روشن و مبرهن است؛ زیرا کسی که تشنه حکومت و قدرت است وقتی که برادر خود را در راه رسیدن به حکومت می کشد چه چیز او را از کشتن امام رضا باز میدارد؟
و هیچ تعجبی ندارد، بخصوص این درس را از پدرش آموخته بود که گفت: به خدا سوگند اگر تو در این کار با من ستیز کنی آنچه را که دو چشمانت در آن است سرت را از بدنت جدا میکنم زیرا الملک عقیم.(۲ - شرح ميميه ابو فراس: ص ۷۳ و ينابيع الموده ص ۳۸۳)
۱۳۹
و به گفته موسی بن عیسی .... اگر صاحب این قبر (پیامبر)، بر سر حکومت با ما به پیکار بر میخاست بینی او را با شمشیر می زدیم...».(1 - مقاتل الطالبيين: ۴۵۳ و ثمرات الفؤاد ص ۱۹۹)
منصور نیز وقتی که سلیمان بن مهران اعمش به قتل فرزندان علی ای به او اعتراض کرد همین جمله را تکرار کرد.(۲ - مناقب خوارزمی ص ۳۰۸)
حتی برادر خودش امین موقعی که در چنگ مأموران برادرش مأمون گرفتار شد، گفت: «افسوس که ملک عقیم است و رحم و خویشاوندی نمی شناسد...».(- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد معتزلی : ۲۹۶٫۳، البدايه والنهايه: ۳۱۶٫۸)
در اینجا جهت اطلاع خوانندگان از کیفیت شهادت امام رضا ، در دیدگاه شیعه خلاصه ای از آنچه در کتاب بحار آمده است، نقل میکنیم:
مرحوم مجلسی مینویسد: بدان که اصحاب ما و مخالفان در این که امام رضا به اجل خود از دنیا رفت یا به وسیله زهر مسموم شد اختلاف دارند؛ و نیز درباره این که آن بزرگوار را مسموم کردند، نیز اختلاف نظر است که آیا مأمون خود او را مسموم کرد یا دیگری مشهورترین قول بين ما امامیه) آن است که وی به وسیله مأمون با زهری که به آن حضرت خوراند به شهادت رسید ولی به سید بن طاووس نسبت داده اند که این قول را رد کرده و هم چنین اربلی در کشف الغمه آن را مردود شمرده است و قول شیخ مفید را با
۱۴۰
دلایل سست و ضعیفی پذیرفته است، آنجا که می گوید:
از افراد مورد اطمینان اطلاع یافتم که سیدرضی الدین علی بن طاووس با این نظر موافق نیست که مأمون به على بن موسى الزهر خورانده و چنین اعتقادی را ندارد در حالی که آن بزرگوار پر مطالعه و در چنین موارد کنجکاو بود و آنچه از مأمون بروز میکرد؛ از قبیل محبت و گرایش به او و انتخاب وی به جای بستگان و فرزندانش، این مطلب را تأیید و تثبیت میکند و شیخ مفید چیزی را گفته است که عقل و خرد من باور نمی کند و به نظر من شاید توهمی باشد بلکه قضیه از این قرار بود که امام ها بر پسران سهل (حسن) و فضل بن سهل خُرده می گرفت و آنها را تقبیح می کرد و از طرفی آن حضرت سرگرم امور دینی و اخروی خود بود و توجه او به خدا از چنین اموری باز میداشت.
سپس اربلی می افزاید اما در مورد عقیده شیخ مفید، دولت عباسیان و مأمون از اصل یک دولت فاسد بوده و براساس رضای خدا نبود. بنابراین توجه امام به بدگویی در مورد آن دو نفر حتی وادار کردن ایشان به تغییر رأی خلیفه درباره آن حضرت جای تأمل است. وانگهی خیرخواهی و نصیحت امام به مأمون و راهنمایی وی بدانچه درباره دینش مفید بود. موجب آن نمی شد که باعث کشتن وی و موجب ارتکاب این جنایت بزرگ شود در حالی که میتوانست از این امر مهم خودداری کند و در جهت پیشگیری از این مهم میتوانست آن حضرت را مانع از ورود به دربار خود
۱۴۱
شود و یا او را از موعظه و پند باز دارد. وانگهی ما نمی دانیم که چگونه سوزنها را وقتی که در انگور فرو میبرند انگور زهر آلود می شود و نمونه و مشابه طبی این را تأیید نمی کند و خدای تعالی به حال همه داناتر است و سرانجام کارها به سوی اوست و در نهایت همه دشمنان و مخالفان در پیشگاه او حضور می یابند.
علامه مجلسی در پایان مینویسد بی اساسی و سستی این گفتار (اربلی) بر کسی پوشیده نیست زیرا که بدگویی امام ها در مورد پسران سهل به خاطر دنیا نبود تا آن حضرت را از سرگرمی به عبادت خدا بازدارد، بلکه به خاطر وجوب امر به معروف و نهی از منکر و برطرف کردن ظلم و جور از مسلمانان در حد ممکن بود بنابراین حق و صواب همان است که شیخ صدوق و شیخ مفید و دیگر از بزرگان اصحاب ما برگزیده اند که امام به وسيله زهر مأمون به شهادت رسید.(1 - بحار الانوار: ۳۱۱٫۴۹)
صص 141-132