ورود حضرت به نیشابور و حديث سلسلة الذهب
در مسیر حرکت وقتی که وارد نیشابور شدند ابو زرعه و محمد بن اسلم طوسی که حافظ احادیث نبوی بودند خدمت حضرت عرض کردند
ايها السيد بن السادة ، ايها الامام وابن الائمة ، ايها السلالة الطاهرة الرضية ، ايها الخلاصة الزاكية النبوية ، بحق آبائك الطاهرين واسلافك الاكرمين ، الا أريتنا وجهك المبارك الميمون ورويت لنا حديثاً عن ابائك عن جدك نذكرك به .
یعنی ابو زرعه و محمد بن اسلم به آن حضرت عرض کردند: به حق پدران پاکیزه و گذشتگان گرامی خود برای ما از پدران خود و از جدت بگو تا ما تو را با آن حدیث یاد کنیم.
فاستوقف البغلة ورفع المظلة وامر عيون المسلمين بطلعته المباركة الميمونة ، فكانت ذوابتاه كذوابتى رسول الله .
وقتی ابوزرعه و محمد بن اسلم این خواهش را نمودند، حضرت استر خود را نگه داشت و سایبان محمل را برداشت و کنار زد و چشم های مسلمانان به طلعت مبارک حضرت روشن شد.
مردم ایستاده بودند و حضرت را زیارت میکردند. بعضی فریاد می کشیدند و عده ای گریه میکردند و بعضی جامه های خودشان را پاره میکردند و برخی خودشان را به خاک انداخته بودند، و آنهایی که نزدیک بودند تنگ استر را میبوسیدند و بعضی گردن خود را به طرف سایبان محمل حضرت کشیده بودند.
گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی
روا بود که ملامت کنی زلیخا را
الى ان انتصف النهار وجرت الدموع كالانهار وسكنت الاصوات وصاحت الائمة القضاة معاشر الناس ، اسمعو وعوا ولا تؤذوا رسول الله له في عترته وانصتوا .
مردم به همان حال انقلاب بودند تا روز به نیمه رسید و آنقدر مردم از شوق دیدار حضرت گریه کردند که اگر جمع میگشت مثل نهر جاری می شد تا اینکه پیشوایان و قاضیان مردم فریاد کشیدند که ای مردم گوش دهید و یاد بگیرید و اذیت نکنید پیغمبر را در عترتش و سکوت کنید.
یعنی گریستن و صیحه کشیدن شما مانع شده که حضرت رضا بتواند حدیث بفرماید و این اذیت کردن امام اذیت کردن پیامبر است. سکوت ، سکوت ، سکوت تا سخن امام را بشنوید. همه ساکت شدند.
مرحوم شیخ عباس قمی له میگوید به این ماجرا از جریان حضرت رضا که رسیدم، واقعه حضرت سید الشهدا به خاطرم آمد در آن وقتی که در روز عاشورا در مقابل لشکر کوفه آمد و خواست آنها را موعظه و نصیحتی بفرماید. آن مردمان نادان و گمراه صداهایشان را بلند کردند و به فرمایشات حضرت گوش ندادند. حضرت امر فرمودند که سکوت کنید ، آنها ابا کردند.
فرمود: ويلكم ما عليكم أن تنصتوا الى وتسمعوا قولى و أنا ادعوكم الى سبيل الرشاد .
در آنجا یک خدا پرست نبود که فریاد بزند ای مردم این پسر پیغمبر شماست، چرا او را اذیت میکنید، چرا ساکت نمی شوید که حضرت موعظه بفرماید و شما را هدایت کند.
و این یکی از مصائب سید مظلومان حضرت ابا عبدالله الحسین بود.
برگردیم به جریان ورود حضرت به نیشابور مردم نیشابور گوش دادند که حضرت حدیث بفرماید . حضرت این حدیث را املاء فرمود. یعنی کلمه کلمه می فرمود و ابوزرعه و محمد بن اسلم کلمات آن حضرت را به مردم می رساندند و برای نوشتن این حدیث بیست و چهار هزار قلمدان به غیر از دواتها بود و این حدیث را می نوشتند.
امام رضا روایت فرمود از حضرت رسول اکرم و ایشان از جبرئیل ، که حق تعالی فرمود
كلمة لا اله الا الله حصنى فمن قالها دخل حصنى ومن دخل حصنى امن من عذابي .
يعنى كلمه لا اله الا الله حصار من است . پس هر کس که آن را بگوید داخل در حصار من شده و کسی که داخل در حصار من شود از عذاب من ایمن خواهد بود.
صدق الله سبحانه وصدق جبرئيل وصدق رسول الله والائمة .
سپس مرکب امام اندکی از آنجا حرکت کرد در این هنگام آن حضرت با صدای بلند چنین اعلام کرد
بشرطها وانا من شروطها
این ایمنی از عذاب در پرتو توحید مشروط به شرایطی است و من از آن شرایط هستم.
یعنی توحید با پذیرفتن رهبری امام حق که من هستم موجب نجات خواهد بود، نه توحید بدون امامت.
پس سایبان را بر کجاوه انداخت و از آنجا حرکت کرد.
منظره سخن امام با مردم همانند منظره روز غدیر خم بود که رسول الله ﷺ در اجتماع انبوه مردم ولایت حضرت علی را پس از توحید اعلام کرد. حضرت با این اعلام به مردم فهماند که مسأله امامت و ولایت از جانب خداست نه از جانب مأمون امام رضا بر ده ها هزار نفر ابلاغ کرد که از طرف خدا امام مسلمانان است و اطاعت از او بر مسلمانان واجب می باشد.