امام رضا علیه الصلاة و السلام  ( ص 36-33 ) شماره‌ی 2391

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > توصيف مراسم ولايتعهدی

خلاصه

سرانجام بعد از آنکه حضرت به اجبار ولایت عهدی را پذیرفت ، مأمون طی مراسمی والیان کارگزاران حکومتی فرماندهان لشکر قاضیان و بزرگان را جمع کرد تا با حضرت بیعت کنند(1).(. چنانچه از تاریخ شرعیه شیخ مفید استفاده میشود این روز، روز ششم ماه رمضان بوده است. بعضی روز بیعت را روز پنج شنبه پنجم رمضان سال ۲۰۱ هجری قمری گفته اند و بعضی آن را روز دهم ماه رمضان دانسته اند .) مأمون اول به فرزندش عباس دستور داد که بیعت کند. حضرت رضا دست خود را بلند کرد به گونه ای که پشت دست مقابل چهره خودش و کف آن پیش روی مردم بود.

متن

مراسم ولایت عهدی و بیعت با حضرت

سرانجام بعد از آنکه حضرت به اجبار ولایت عهدی را پذیرفت ، مأمون طی مراسمی والیان کارگزاران حکومتی فرماندهان لشکر قاضیان و بزرگان را جمع کرد تا با حضرت بیعت کنند(1).(. چنانچه از تاریخ شرعیه شیخ مفید استفاده میشود این روز، روز ششم ماه رمضان بوده است. بعضی روز بیعت را روز پنج شنبه پنجم رمضان سال ۲۰۱ هجری قمری گفته اند و بعضی آن را روز دهم ماه رمضان دانسته اند .) مأمون اول به فرزندش عباس دستور داد که بیعت کند. حضرت رضا دست خود را بلند کرد به گونه ای که پشت دست مقابل چهره خودش و کف آن پیش روی مردم بود.

مأمون گفت: دست خود را برای بیعت دراز کن.

حضرت فرمود: رسول خدا این چنین بیعت میکرد. 

و عباس پسر مأمون این چنین بیعت کرد که دست آن حضرت بر روی دست او قرار گرفت و مردم نیز به همان گونه بیعت کردند. 

بعد شاعران و سخنوران در فضائل آن حضرت و اقدام مأمون، به شاعری و سخنوری پرداختند دعبل خزائی و ابی نواس از جمله شاعرانی بودند که در مجلس ولایت عهدی در مدح حضرت علی بن موسی الرضا قصیده سرودند. 

آنگاه مأمون از امام خواست تا برای مردم سخن بگوید. حضرت نیز پس از حمد و نیایش خداوند فرمودند: 

همانا ما به خاطر رسول خدا بر گردن شما حقوقی داریم و شما نیز که امت آن حضرت هستید بر گردن ما حقوقی دارید. هرگاه شما آن حقوق را بپردازید، ادای حقوق شما نیز بر ما واجب میشود. 

از جمله کسانی که حاضر به بیعت با حضرت نشدند سه تن از عباسیان متعصب به نامهای عیسی جلودی، علی بن ابی عمران ابویونس بودند که به دستور مأمون به زندان افتاده بودند. 

علاوه بر این سه تن در میان عباسیان متعصب، در واکنش به اقدام مأمون نسبت به انتخاب حضرت برای ولایت عهدی موجی از مخالفت در بغداد برخاست که منجر به بیعت با ابراهیم بن مهدی شد.

منابع گزارشهای زیادی از حوادثی که برای آن حضرت پس از ورود به مرو روی داده ثبت کرده اند که مهمترین ماجرایی که صورت گرفت پذیرش ولایت عهدی امام رضا بود. 

بعد از آن مأمون دستور داد به نام حضرت سکه زدند و در تمامی بلاد و قصبات به نام حضرت رضا در منابر خطبه بخوانند. آنگاه دستور داد که لباس سیاه را که شعار عباسیان بود از تن بیرون بیاورند و لباس سبز که رسم علویان بود بر تن کنند.

بعد از آن دست به اقدامات دیگری برای استحکام این پیمان زد. از آن جمله دخترش ، ام حبیب را به تزویج حضرت درآورد و خودش توران دختر حسن بن سهل را تزویج کرد(1).(. همچنین دختر دیگرش ام فضل را به امام محمد بن علی فرزند حضرت رضا تزویج کرد. امام جواد در آن زمان هفت سال بیشتر نداشت ، ابن کثیر می نویسد: حضرت جواد تا سال ۲۱۵ هجری با ام فضل همبستر نشد.)

یکی از اهداف این ازدواج ها این بود که جاسوسانی برای خودش داشته باشد، چنانچه حضرت جواد توسط همسرش مسموم و به شهادت رسید، مأمون این هدف را هم درباره حضرت رضا و هم درباره فضل بن سهل دنبال میکرد.

وی با طرح مسأله ولایت عهدی از یک سو قصد آن داشت که به حکومت خود مشروعیت بدهد تا از قیام ها و شورشهای علویان در امان باشد و از سوی دیگر خطر وجود امام را کنترل نماید و با این کار رابطه میان امام و شیعیان را قطع و از وجود حضرت به نفع خود بهره مند شود.

بعد از اینکه حضرت ولایت عهدی مأمون را به اجبار پذیرفت، اهل سنت، زیدیه و دیگر فرقه های متخاصم شیعه مخالفان حکومت عباسی همه بر امامت و رهبری وی اتفاق کردند.

فضل بن سهل شخصی را به نام هشام بن ابراهیم مأمور کرد که احوال و اخبار حضرت رضا را برای وی و مأمون نقل کند و او را به عنوان جاسوس قرار داد. بنابراین چیزی از احوال امام رضا از آنها پوشیده نمی ماند. و بالاخره مأمون هشام بن ابراهیم را دربان آن حضرت قرار داد و از رفت و آمد مردم نزد آن بزرگوار جلوگیری کرد مگر آن کسانی را که خود او میخواست بر حضرت رضا تنگ میگرفت و آن حضرت در خانه خود درباره چیزی سخن نمیفرمود مگر آنکه هشام به مأمون و فضل بن سهل خبر می داد.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی