امام رضا علیه الصلاة و السلام  ( صص 99-97 ) شماره‌ی 2405

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > شعر دعبل خزاعی پس از قبول ولايتعهدی
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > اصحاب و راويان امام > اصحاب راستين > دعبل خزاعی
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > اصحاب و راويان امام > اصحاب راستين > دعبل خزاعی > اشعار دعبل

خلاصه

دعبل بن علی خزاعی یکی از شعرای مشهور اهل بیت عصمت و طهارت ، یک روز در خراسان خدمت امام رضا آمد و عرض کرد: ای زاده رسول خدا من درباره شما قصیده ای گفته ام و با خود عهد نمودم که آن را نزد هیچ کس نخوانم مگر اینکه اول شما به آن گوش دهید و بشنوید.حضرت فرمود: بخوان.دعبل شروع به خواندن این اشعار کرد. این اشعار طولانی است و ما از میان آن ابیاتی را گزیده و ترجمه می نماییم. یعنی مدرسه های آیات قرآن و محل نزول وحی الهی که همان اهل بیت عصمت و طهارت هستند از سکنه یعنی آموزندگان آیات قرآن و مبانی آن تعطیل شده است. میبینم که مال و اموال و خلافت آنها در میان گروهی غیر از آنها تقسیم شده و دست آنها از حق خودشان خالی و کوتاه است.حضرت با شنیدن این مصیبت بر مظلومیت آل محمد گریه کرد و فرمود: راست میگویی دعبل آل محمد چون ظلم ببینند برای گرفتن انتقام دستهای خود را به کار میاندازند همان دستهایی که از ظلم و ستم به دیگران بسته است و هرگز ستم نکرده اند.

متن

اشعار دعبل خزاعی در حضور امام

دعبل بن علی خزاعی یکی از شعرای مشهور اهل بیت عصمت و طهارت ، یک روز در خراسان خدمت امام رضا آمد و عرض کرد: ای زاده رسول خدا من درباره شما قصیده ای گفته ام و با خود عهد نمودم که آن را نزد هیچ کس نخوانم مگر اینکه اول شما به آن گوش دهید و بشنوید.

حضرت فرمود: بخوان.

دعبل شروع به خواندن این اشعار کرد. این اشعار طولانی است و ما از میان آن ابیاتی را گزیده و ترجمه می نماییم.

مدارس آیات خلت من تلاوة                           و منزل وحی مقفر العرصات 

یعنی مدرسه های آیات قرآن و محل نزول وحی الهی که همان اهل بیت عصمت و طهارت هستند از سکنه یعنی آموزندگان آیات قرآن و مبانی آن تعطیل شده است.

أرى فيئهم في غيرهم متقسماً                           وأيديهم من فيئهم صفرات

میبینم که مال و اموال و خلافت آنها در میان گروهی غیر از آنها تقسیم شده و دست آنها از حق خودشان خالی و کوتاه است.

حضرت با شنیدن این مصیبت بر مظلومیت آل محمد گریه کرد و فرمود: راست میگویی دعبل

اذا وتروا مدوا الى واتريهم                           اكفاً عن الاوتار منقبضات 

آل محمد چون ظلم ببینند برای گرفتن انتقام دستهای خود را به کار میاندازند همان دستهایی که از ظلم و ستم به دیگران بسته است و هرگز ستم نکرده اند.

لقد خفت في الدنيا و أيام سعيها                            و اني لارجوا الامن بعد وفاتي 

در دنیا به واسطه مظلومیت آل محمد و رابطه و پیوستگی من به آنها همیشه از دست دشمنان آنان با خوف و ترس زندگی کرده ام ولی امیدوارم بعد از وفاتم در آخرت به سبب دوستی با آل محمد از خوف عذاب در امان باشم.

و قبر ببغداد لنفس زكية                            تضمنها الرحمن في الغرفات 

و قبری از خانواده رسول الله ﷺ در بغداد است و در آن انسان پاکی چون حضرت موسی بن جعفر دفن شده که خداوند او را در غرفه های بهشتی جای داده است.

حضرت وقتی شنید که دعبل با شعر خود یادی از شهادت مظلومانه پدرش امام موسی بن جعفر کرد به او فرمود: دوست داری دو بیت به قصیده ات اضافه کنم تا اشعارت کامل شود؟

دعبل گفت: بله ای زاده رسول خدا.

حضرت فرمود

و قبر بطوس يا لها من مصيبة                           توقد بالاحشاء في الحرقات

الى الحشر حتى يبعث الله قائماً                           يفرج عنها الهم والكربات

و قبری در طوس است که تا روز قیامت مصیبت آن دلهای شیعیان را آتش میزند و این شعله آتش و غم و اندوه و عزا پیوسته باقی است تا روزی که خداوند قائم آل محمد لله را برانگیزاند و غم و اندوه ها را به واسطه او بزداید.

دعبل عرض کرد ای زاده رسول خدا این قبری که میگویی در طوس است متعلق به کیست؟

فرمود: آن قبر من است زمان زیادی نخواهد گذشت که طوس محل رفت و آمد شیعیان و زیارت کنندگان من خواهد شد.

پس از این سخن حضرت از جای خود برخاست و به دعبل فرمود همین جا بنشین و جایی نرو تا من برگردم پس از دقایقی حضرت برگشت و ششصد دینار از پولهایی که به نام مبارک حضرت سکه زده شده بود برای دعبل آورد.

دعبل عرض کرد به خدا قسم من این قصیده را به طمع صله و جایزه نسروده ام .

بعد سکه ها را بازگرداند و عرض کرد اگر امکان دارد به جای این سکه ها یکی از لباسهای خود را به من عطا کنید تا همیشه نزد من به عنوان تیمن و تبرک باشد.

حضرت درخواست او را پذیرفت و عبای خود را همراه با همان ششصد دینار به او داد و فرمود: این دینارها را بگیر که در آینده به آن احتیاج خواهی داشت. دعبل کیسه زر و عبای حضرت را گرفت و رفت.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه