از کتاب احتجاجات
احتجاج حضرت رضا (ع) باز نادقه واهل ادیان
۱ - محمد بن عبدالله خراسانی خادم حضرت رضا (ع) گوید یکی از زنادقه خدمت امام رضا آمد در حالیکه گروهی نزد آن جناب بودند.
امام علیه السلام فرمود ای مرد اگر قضیه آن طور است که شما میگوئید و این جهان صانعی ندارد و مردم مکلف نیستند ) در صورتیکه چنین نیست جهان آفریننده دارد، و مردم هم مکلف هستند ما با شما مساوی هستیم ، و نماز و روزه ای که انجام داده ایم و تکالیفی که به آن عمل کرده ایم به ما ضرر و زیانی نخواهد رسانید آن مرد سکوت کرد و چیزی نگفت
بار دیگر حضرت رضا (ع) فرمود: اگر عقیده ما درست باشد و خدائی وجود داشته باشد و مردم موظفند تکالیفی انجام دهند و قطعا همین طور است و خدائی وجود دارد، و بهشت و دوزخی هست ، و ثواب و عقابی وجود دارد ، و حساب و کتابی میباشد ، در این صورت مانجات پیدا میکنیم ، و شما به هلاکت خواهید رسید .
مرد زندیق گفت: خداوند چگونه است و در کجا هست ؟
امام علیه السلام فرمود وای بر تو این چه سخنی است که میگوئی ، خداوند مکان و کیفیت را خلق کرده و او به زمان و مکان شناخته نمیگردد، و با حواس ظاهری وقياس قابل تعریف نیست گفت پس حالا که با حواس و قوای ظاهری شناخته نمیشود و قابل درک هم نیست پس اصلا وجود خارجی ندارد .
حضرت رضا (ع) فرمود : وای بر تو چون با قوای ظاهری او را درک نمیکنی منکر وجودش میگردی ، ماهر گاه با دیده ظاهر و حواس حیوانی از درک آن عاجز باشیم یقین میکنیم که او خداوند ما هست و با سایر اشیاء فرق دارد .
آن مرد گفت: خداوند در چه زمانی بوده فرمود: بگو در چه زمانی نبوده است تا من بگویم در چه زمانی بوده است.
گفت : دلیل بر مطلب شما چیست ؟ .
فرمود : هنگام که بدن خود را مشاهده میکنم و قدرت ندارم بر آن چیزی بیفزایم و یا از آن چیزی کم کنم و یا نفع و ضرر را از خود دفع کنم ، میدانم که این بدن را يك خدای عالم و قدیر از روی علم و بصیرت ساخته است ، و این فلك را با نیروی خود آفریده و آن را بگردش و اداشته است و ابرها را ایجاد کرده و باد را فرمان میدهد تا ابرها را پراکنده کند .
خدا وندیکه آفتاب و ماه و ستارگان را خلق کرده و هر كدام در يك مسير معين حرکت میکنند و برای یکدیگر مزاحمت ایجاد نکرده اند ، و این آیات شگفت انگیز که در زمین و آسمان و دریاها است و با نیروی علم و قدرت چنان محکم آفریده شده که از هم متلاشی نمیگردند .
ما از این آیات و نشانه ها درک میکنیم و میدانیم که این مصنوعات صانع و آفریدگار دارند ، گفت : پس چرا خداوند خود را مخفی داشته است .
امام رضا علیه السلام فرمود: چون مردم معصیت کار و اهل گناه و فساد هستند از این رو خداوند خود را از آنها مخفی داشته است، در صورتیکه تمام اعمال مردم در شب و روز از وی مخفی نیست .
گفت : پس چرا با چشم ظاهر نمیتوان خداوند را مشاهده کرد ؟ .
فرمود: برای اینکه میان او و مخلوقاتش فرق باشد ، چون مخلوقات او با چشم ظاهر قابل رؤیت میباشند ، علاوه بر اینکه وی بزرگتر از این است که با عقل و وهم قابل درك باشد .
گفت : خداوند را برای من تعریف کنید، فرمود: خداوند قابل تعریف نیست .
گفت : چرا ؟ .
فرمود: برای اینکه هر محدودی به حدی منتهی میشود ، و هر گاه احتمال تحدید رفت ، احتمال زیادت هم میرود ، و در صورت احتمال زیادت احتمال نقصان هم میرود، در صورتیکه خداوند نه محدود به زمان و مکان است ، و نه دارای دست و پا و اعضاء و جوارح است و نه نقصان و تجزی در آن راه دارد ، و نه باوهم و گمان میشود او را در یافت و تصور کرد .
آن مرد ملحد گفت : شما میگوئید : خداوند لطیف ، سميع ، بصير ، عليم و حکیم است ، آیا میشود بدون گوش و چشم چیزی را دید ؟ ! و لطیف نیز به کسی میگویند که با دست خود چیزی ساخته باشد و حکیم را نیز با صنعتش میشناسند .
امام رضا علیه السلام فرمود خداوند را از این جهت لطیف میگویند که مخلوقات لطیفی را آفریده ، و در حیوانات جان را با جسم مرکب کرده و هر جنسی از مخلوقات خود را به صورتهای گوناگون خلق کرده که یکی با دیگری فرق دارد
خداوند را از این جهت لطیف گفتند که با علم و بصیرت این صورت ها را به هم پیوند داد ، هنگامیکه به درختان و میوه های گوناگون آن مینگریم میگوئیم خداوند لطیف است که این میوه ماکول و غیر ماکول را خلق کرده است .
و اگر میگوئیم خداوند شنوا است ، مقصود این است که اصوات همه مخلوقات خود را از عرش تا فرش در دریاها و بیابانها میشنود ولغات متعد دو زبانهای گوناگون را درک میکند و در این جا نیازی بگوش ندارد .
اگر میگوئیم خداوند بصیر است و همه چیز را مشاهده میکند مقصود این نیست که وی مانند بشر و حیوانات اشیاء را مینگرد، خداوند ذره سیاه را در شب تاريك روى سنك سياه مشاهده مینماید ، و حرکت مورچه را در شب سیاه مینگرد ، و نفع و ضرر و تخم ریزی و نسل مورچه را می بیند .
ما میگوئیم خداوند اشیاء را مشاهده میکند نه مانند بندگانش که با چشم سر اشیاء را مینگرند. راوی میگوید آن مرد ملحد پس از این گفتگوها مسلمان شد .
احتجاج حضرت رضا علیه السلام با يك مرد ثنوی .
2- فضل بن شاذان گويد يك مردثنوی خدمت حضرت رضا علیه السلام آمد و گفت من عقیده دارم عالم را دو خدا آفریده اند ، شما چه دلیل دارید که صانع آن يك خدا بوده است؟ حضرت فرمود اینکه میگوئی دو خداوند خود دلیل است بر آنکه يك خدا بوده است، زیرا تو مدعی شده ای دو خدا بوده و يك خدا را اثبات کرد ، پس خدای واحد اجماعی است، و بیشتر مورد اختلاف است
احتجاج حضرت رضا علیه السلام در مجلس مامون با رؤسای ادیان
حسن بن محمد نوفل هاشمی گوید هنگامیکه حضرت رضا سلام الله علیه نزد مامون رسید ، وی به فضل بن سهل فرمان داد که رؤسای ادیان را مانند جاثلیق نصارى ، ورأس الجالوت ورؤسای صائبین و هر بذاكبر ، و اصحاب زردشت و قسطاس رومی و متکلمین را جمع کند ، تا وی سخنان آنها را بشنود .
فضل بن سهل طبق فرمان مامون همه رؤسا را جمع کرد ، و سپس به مامون گفت آنها را در یک جا گرد آورده ام گفت همه آنها را در مجلس من حاضر کن ، او نیز همه را در نزد او حاضر کرد و مامون از وی خوشش آمد و او را تحسین و تکریم نمود .
مامون گفت من شما را برای کار خیری در این جا جمع کرده ام ، و دوست دارم با پسر عموی من که تازه از مدینه وارد شده گفتگو کنید .
اينك فردا همه شما در این جا حاضر شوید ، و از مجلس من تخلف نکنید .
گفتند ما گوش بفرمان تو هستیم هر چه اراده کنی انجام میدهیم ، و فردا صبح در این جا گردهم خواهیم بود .
حسن بن محمد نوفلی گفت ما در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودیم که ناگهان یاسر خادم وارد شد و گفت ای سید من امیر المؤمنین مامون تو را سلام میرساند و میفرماید جانم فدایت باد ، اکنون اصحاب مقالات و اهل ادیان و متکلمین در این جا اجتماع کرده اند ، اگر میل دارید صبح فردا در این اجتماع شرکت کنید ، و اگر میل دارید ما خدمت شما خواهیم رسید .
حضرت رضا علیه السلام فرمود : سلام مرا به او برسانید و بگوئید ما از نیت شما مطلع شدیم و در وقت معینی در مجلس حاضر خواهیم شد ، پس از اینکه یاسر رفت حضرت رضا عليه السلام متوجه ما شد و فرمود: ای نوفلی تو عراقی هستی و عراقی میانه روهست ، شما درباره این اجتماع چه نظری داری ؟ و پسر عمت چه کاری میخواهد انجام دهد
گفتم : قربانت گردم وی در نظر دارد شما را بیازماید و علم و کمال شما را امتحان کند ، ولیکن او فکر خوبی نکرده و در این باره شکست خواهد خورد .
فرمود: نظر او در این باب چیست؟ .
گفتم اصحاب مقالات و اهل بدعت بر خلاف علماء هستند که هر چیزی را انکار نکنند، آنها نسبت به هر چیزی بدبین هستند و منکر بسیاری از معتقدات ما هستند
اگر تو احتجاج کنی که خداوند یکی است گویند دلیل وحدانیت اورابیان کن و اگر بگوئی محمد (ص) رسول خدا میباشد باز گویند : رسالت او را ثابت كن ، وبعد مغالطه و مجادله میکنند و خلط مبحث می نمایند، شما از آن ها حذر کنید .
حضرت رضا (ع) تبسم کرد و بعد فرمود: ای نوفلی آیا گمان میکنی که آنها برهان مرا رد کنند و مرا در محاورات از میدان بیرون نمایند .
گفت : به خداوند سوگند هر گز چنین گمانی درباره شما ندارم و امیدوارم خداوند شما را بر آنها پیروزی دهد.
فرمود: ای نوفلی دوست داری بدانی که مامون در چه وقت پشیمان خواهد شد ؟ .
گفتم : آری
فرمود : هنگامی که با اهل تورات و انجیل و زبور وصائبين وهر ابذه احتجاج کنم و آنان را مجاب نمایم در این هنگام مامون خواهد فهمید که کار درستی انجام نداده و پشیمان خواهد شد .
هنگام صبح فضل بن سهل آمد و گفت : قربانت گردم پسر عمت در انتظار شما است و همه در انتظار شما هستند نظر شما در این باره چیست؟.
فرمود: شما بروید ما هم برودی در مجلس شما شرکت خواهیم کرد، سپس وضوء گرفت و مقداری سویق میل فرمود و به ما نیز از آن خورانید ، بعد بیرون شد و ما نیز باوی بیرون شدیم تا در مجلس مامون قرار گرفتیم .
مجلس بسیار با ابهت بود و همه بزرگان و فضلاء ورجال حاضر بودند.
هنگامیکه حضرت رضا علیه السلام وارد شد مامون و محمد بن جعفروبنی هاشم از جای خود برخاستند ، و حضرت در کنار مامون نشست ، ولیکن مردم هم چنین در حال قیام بودند تا آنگاه که مامون اجازه داد هر کس در جای خود جلوس کند .
مامون مدتی با آن جناب به گفتگو پرداخت ، و سپس روی خود را بطرف جائلیق کرد و گفت: این پسر عم من علی بن موسی بن جعفر است و از فرزندان فاطمه دختر پیغمبر ما و علی بن ابی طالب میباشد ، اينك دوست دارم باوی گفتگو کنی و در صحبت خود طریق انصاف را مراعات کنی .
جاثلیق گفت: یا امیر المؤمنین من چگونه با مردی احتجاج کنم که وی با مردی و کتابی که من آنها را قبول ندارم محاجه میکند .