احتجاج حضرت رضا علیه السلام با فقهاء واهل كلام
۱۱- حسن بن جهم گوید: روزی در مجلس مامون بودم و علی بن موسی الرضا هم در آنجا بودند ، فقهاء واهل کلام از فرق مختلف در آن مجلس گرد هم آمده و گفتگوها در آن مجلس انجام می گرفت .
یکی از حاضران گفت : یابن رسول الله امامت به چه چیز ثابت می گردد و مدعی آن را از کجا باید شناخت؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود : با نص و دلیل گفت : پس امام را از چه راه باید شناخت ؟ .
حضرت رضا علیه السلام فرمود: امام را با علم و استجابت دعایش باید شناحت . گفت: شما اخبار آینده را از کجا میدانید ؟
فرمود: ما از حضرت رسول صلى الله علیه و آله علم به آینده را فرا گرفته ایم و این علم را از یکدیگر به ارث میبریم گفت؟ پس شما مطالب و اخباریکه در دلهای مردم است از کجا میتوانید درك كنید ، و نیات مردم را چگونه بدست میآورید و از آن اطلاع دارید.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: مگر گفته حضرت رسول صلى الله عليه و آله را نشنیده ای که فرموده: از فراست مؤمن بترسید که او به نور خداوند مینگرد . گفت آری ما این حدیث را شنیده ایم فرمود: هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه فراستی دارد و باندازه ایمانش و بصیرت و دانائیش بامور توجه دارد .
خداوند در ائمه اهل بیت آن نور را قرار داده و نوریکه در وجود آنان هست به اندازه تمام نورهائیکه در مؤمنین قرار داده میباشد
خدا وند متعال در قرآن مجید فرموده : «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتُ لِلمُتَوسِمِينَ» نخستين متوسم رسول خدا صلى الله عليه و آله میباشد و سپس امیر المؤمنين و بعد حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین علیهم السلام تا روز قیامت .
راوی گوید: مامون به آن حضرت نگاه کرد و گفت : یا ابا الحسن از آنچه خداوند به اهل بیت داده ما را مطلع کنید .
امام رضا فرمود: خداوند متعال ما را با روح مقدس خود مؤید ساخته است.
این روح از فرشتگان نیست و جز با پیغمبر ما با پیغمبر دیگری نبوده است ، و با ائمه اطهار نیز میباشد و آنان را تایید و توفیق میدهد ، و آن روح عمودی از نور است که بین ما و خداوند میباشد
مامون بار دیگر گفت : یا ابا الحسن شنیده ام گروهی در باره شما غلو دارند و شما را از مقامیکه دارید تجاوز میدهند
امام رضا علیه السلام فرمود: پدرم از پدرانش از علی عليهم السلام روايت کرده که گفت: حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند : مرا از آنچه هستم بالاتر نبرید ، خداوند متعال را سالها بندگی کردم تا آنگاه که مرابعنوان نبوت انتخاب کرد و برگزید ، پس من قبل از اینکه پیغمر باشم بنده او هستم
خداوند متعال در قرآن مجید فرمود : « مَا كَانَ لِشَرِ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالحُكْمَ وَالْبَقَةَ لَمْ يَقُولُ لِلنَّاسِ كُونُو اعباد الي : مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ لَهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تَعْلَمُونَ الْكِتَابِ وَ بِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ ، وَلَا يَأْمُرُكُمْ أَن تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةُ وَالنَّبِيِّينَ أَرْباباً أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذَا نَتُمْ مُسْلِمُونَ » .
علی علیه السلام فرمود : دو دسته درباره من به هلاکت خواهند افتاد و گمراه خواهند شد ، دوستی که در دوستیش افراط کند و مرا از حد خود تجاوز دهد ، و دشمنی که مرا مبغوض دارد و از مقامیکه خداوند برای من معین کرده پائین بیاورد ، و من از این هر دو فرقه بیزار هستم و به خداوند متعال از آنها شکایت دارم .
ما از کسانیکه در باره ما غلو کنند برائت داریم همانطور که عیسی بن مریم علیه السلام از نصاری برائت دارد .
خداوند متعال در قرآن مجید فرمود : « وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى بْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلْتَ للنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّي الهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونَ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لي بحقٍ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعَلَّمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلَامُ لَهُم إِلا أَمْرَتَنِي بِهِ أَنْ أَعْبُدُ ا الله ربِّي وَرَبَّه وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدٌ أَمَا دُمْتُ الْغُيُوبِ ما قُلْتُ فَلَمَّا توفيتني كُنتَ . ليهم أَنْتَ الرقيب عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ : عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ » .
و نیز فرمود : «لَنْ يَسْتَنكِفَ الْمَسِيحُ أَن يَكُونَ عَبْدَ اللَّهِ وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ »
و فرمود : « مَا الْمَسِيحُ بْنُ مَرْيَمَ الأَرْسُولُ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمَّهُ صَدِّيقَهُ كانا يا كلاب الطعام . »
معنی آن اینست که آنها قضاء حاجت میکردند و مانند سایر مردم از آنها بول و غائط دفع میشد ، هر کس برای پیغمبران و امامان ادعای خدائی کند و یا برای امامان ادعای نبوت نماید کافر است، و اگر برای غیر امامان نیز ادعای امامت کند ما در دنیا و آخرت از آنها بیزار هستیم .
مامون گفت : یا ابا الحسن عیقده شما در باره رجعت چیست ؟
فرمود : رجعت حق است و در امتهای گذشته نیز بوده است و در قرآن نیز آمده ، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر چه در امتهای گذشته روی داده در این امت نیز روی خواهد داد .
سپس فرمود: هرگاه مهدی که از فرزندان من میباشد ظهور کند عیسی علیه السلام باوی نماز خواهد گذارد.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: اسلام در آغاز غریب بود و بار دیگر غریب خواهد شد و خوشا به حال غرباه گفته شد یا رسول الله بعد از آن چه خواهد شد فرمود: حق بحق دار خواهد رسید .
مامون پرسید نظر شما درباره تناسخ چیست ؟
فرمود: هر کس به تناسخ عقیده داشته باشد به خداوند بزرگ کافر شده است
و بهشت و دوزخ را تکذیب کرده است .
مامون گفت پس عقیده شما در باره مسوخات چیست ؟
حضرت رضا علیه السلام فرمود: مسوخات گروهی بودند که خداوند بر آنان غضب و آنها را مسخ نمود و آن قوم سه روز زندگی کردند و بعد مردند و از آنها نسلی هم باقی نمانده است، اکنون هر چه بوزینه وخوك و غير آنان از حیواناتی که مسخ شده اند گوشت آنها حرام و قابل خوردن نیست .
مامون گفت با ابا الحسن خدا وند مرا بعد از تو باقی نگذارد، به خداوند سوگند علم درست در نزد شما اهل بیت میباشد ، و علوم پدرانت اینک در دست تو می باشد خداوند بتو از اسلام و مسلمانان جزای نيك بدهد .
حسن بن جهم گوید پس از اینکه حضرت رضا علیه السلام از مجلس مامون بیرون شدند و به منزل خود رفتند ، من نیز دنبال او رفتم و باوی وارد منزل شدم و گفتم : با بن رسول الله سپاس خداوندی را سز است که گفتگوی شما امروز نتیجه خوبی داد و مامون ارشما تجلیل کرد و گفته های شما را پذیرفت و بر احترام و موقعیت شما افزود .
حضرت رضا علیه السلام فرمود ای فرزند جهم از این گفته ها مغرور نباش و فريب مامون را نخور اگرچه او امروز مرا مورد تکریم و احترام قرار داد و سخنان مرا گوش کرد، ولیکن بدان او در همین نزدیکی ها مرا با زهر جفا خواهد کشت و به من ظلم و ستم روا خواهد داشت و این موضوع از پدرانم از رسول خداصلی الله عليه و آله روایت شده و شما این حدیث را از دیگران حفظ کن و جایی نقل و منتشر نساز .
حسن بن جهم گوید من این مطلب را در جایی نقل نکردم تا آن گاه که در طوس در گذشت و باز هر جفا شهید شد و در قصر حمید بن قحطبه در کنار قبر هارون دفن شد
احتجاج حضرت رضا (ع) با یحیی بن ضحاك سمرقندی
۱۲ - محمد بن یحیی صولی گوید از حضرت رضا علیه السلام خبری نقل شده که از نظر الفاظ با یکدیگر اختلاف دارند و من در این مورد روایت درستی هم ندیدم که آن را مطابقت دهم و لیکن همین حدیث را به این طریقه که اکنون در دست دارم نقل میکنم . و آن اینست ؟ مأمون دوست داشت امام رضا را در مجالس بحث و مذاکره شکست دهد اگر چه در ظاهر خلاف این را عمل میکرد .
یکی از روزها فقهاء و اهل کلام را جمع کرده بود که با حضرت رضا در موضوع امامت گفتگو کنند در هنگامیکه امام در مجلس حاضر شد و گفتگو آغاز شد حضرت رضا علیه السلام فرمود یکی را از میان خود انتخاب کنید با من بحث و گفتگو کند . آنان يحيى بن ضحاك سمرقندی را که در خراسان مانند او نبود بر گزیدند تا با آن جناب گفتگو کند
حضرت رضا علیه السلام فرمود ای یحیی آنچه در نظرداری بپرس .
گفت: در موضوع امامت گفتگو میکنیم ، یحیی گفت چگونه برای کسیکه مردم او را برای امامت قبول نکردند تو او را امام میدانی و کسیکه از طرف مردم بعنوان امامت برگزیده شد ترک کردی ؟
امام علیه السلام فرمود: ای یحیی خلیفه اول گفت « وَلَيْتُكُمْ وَلَسْتُ بِخَيْرِ كُم» و حليفه دوم هم گفت بیعت ابو بکر بطور ناگهانی و بدون مقدمه انجام گرفت و اگر کسی خواست مانند او از مردم بیعت بگیرد او را بکشید .
اگر ابو بکر راست گفت و اولیاقت نداشت خلیفه مسلمانان باشد ، و بیعت او بطور «فلته» انجام پذیرفت پس چرا بار دیگر خلافت را به دیگری واگذار کرد و اگر دروغ گفت دروغ گو شایسته خلافت نیست .
بار دیگر در منبر گفت: شیطان بر من مسلط است که مرا فریب میدهد هر گاه راه خطا رفتم مرا هدایت کنید ، پس این دو نفر چه راست گفته باشند و چه دروغ شایسته امامت و خلافت نخواهند بود، یحیی بن ضحاك نتوانست پاسخ آن حضرت را بدهد .