امام رضا (ع) در نیشابور
نیشابور یکی از شهرهای باستانی خراسان بوده ، و در قدیم آن را ابر شهر می گفتند و در بعضی از کتابها گفته اند یکی از نامهای آن نوشهر بوده است .
نیشابور در زمان حضرت رضا (ع) یکی از مراکز بزرگ علمی و دینی در ایران بود و یکی از شعراء درباره آن گفته :
وَمَا ذَا يَضَعُ الْمَرْءُ بِبَغْدَادَ وَ كُوفَان وَنَيَشابُورَ فِي الدُّنْيَا كَالْإِنْسَانِ فِي الْإِنْسَانِ
و شاعر دیگری گوید :
برادرجان خراسان است اینجا سخن گفتن نه آسانست اینجا
خراسان جاچو نیشابور دارد که صد پیشی به پیشاوور دارد
نشسته گرد هر جمعی ادیبی ز انواع فضائل با نصيبي
وانوری ابیوردی گوید :
حبذا شهر نیشابور که در روی زمین گر بهشت است خود این است و گرنی خود نیست
ابن حوقل گوید: نیشابور در يك زمین هموار بنا شده و بنای آن از گل است ، شهر نيشابور وسعتش يك فرسخ در يك فرسخ است ، و خانه ها و عمارات آن به هم متصل میباشد، و در خراسان شهری بمانند نیشابور از نظر هوا و فضا و ساختمانهای بزرك نيست
نیشابور از نظر تجارت و کاروانهای بازرگانی بی نظیر است .
دار الاماره خراسان در زمان قدیم در مرو و بلخ بود و طاهریان مرکز امارت و حکومت را از مرو به نیشابور منتقل کردند، نیشابور در ایام طاهریان بزرگ و آباد شد و برشکوه و جلال آن افزوده گشت، اهل علم و ادب وفقه و حدیث در نیشابور متوطن شدند و این شهر مشهور آفاق گردید .
استاد عالیقدر ماشيخ محمد تقی معروف به ادیب نیشابوری مدرس روضه رض و یه یکی از روزها که درحوزه درسش بودیم در اطراف نيشابور وفضائل و محاسن آن سخن میگفت و از آن جمله این دو بیت را فرمودند :
يا قَدَّسَ اللَّهُ نَيْشَابُونَ مِنْ بَلَدِ لِلْعِلْمِ وَ الدِّينِ وَ الإِيمَانِ أَوْطَانُ
كانها جنة الفردوس اذ وجدت .........................................
مؤلف گوید :
اخبار نیشابور و مناقب آن بسیار است و ما انشاء الله در تاریخ بزرك خراسان بخش نیشابور در این مورد بتفصیل تحقیق و بررسی خواهیم کرد .
حاکم ابو عبدالله نیشابوری در کتاب مفاخر الرضا علیه السلام گوید: هنگامی که امام رضا وارد نیشابور شدند، در محله «فور» که اکنون در نزد مردم معروف است در خانه ای که آن را پسندیده میگفتند فرود آمد .
این منزل را از آن جهت پسندیده میگفتند که حضرت رضا علیه السلام آن را پسندید و در آن جا منزل کرد .
هنگامیکه در این خانه نزول فرمودند در گوشه ای از حیات این خانه درختی کاشتند این درخت رشد کرد و بزرك شد، و ميوه داد
این درخت بعد از این مورد توجه مردم قرار گرفت ، و بیماران و دردمندان و عليلان و ناتوانان از هر طرف به این خانه روی میآوردند و از میوه این درخت استشفا میکردند، و جماعتی از برك این درخت بهبودی یافتند و بسیاری از علیلان شفا پیدا کردند.
شیخ ابو جعفر صدوق رضوان الله علیه گوید : گفته شده که حضرت رضا علیه السلام وارد نیشابور شدند در محله ای بنام فروبین منزل کردند ، و در آن منزل حمامی بود که امروز در شهر نیشابور آن را حمام رضاویا «گرما به رضا» گویند .
در آن خانه چشمه ای بود که آب آن خشك شده و جریان نداشت ، حضرت دستور دادند چاه را بار دیگر باز کردند .
آب آن چاه بسیار زیاد شد و مردم محله از آن استفاده میکردند ، جلو درب منزل حوضی درست کردند و چند پله برای آن ساختند و مردم از آن پلهها پائین رفته و از چشمه آب بر میداشتند
حضرت رضا علیه السلام در یکی از روزها در این چشمه خود را شستند و در بالای آن نماز خواندند .
مردم نیشابور هنوز از آن حوض آب بر میدارند ، و در آن محل نماز میگذارند .
علی بن عيسي اربلی گوید: در یکی از کتابها که اینک نام آن را به خاطر ندارم چنین نوشته بود: عماد الدین محمد بن ابي سعيد بن عبد الكريم بن هوازن در محرم سال ٥٩٦ روایت کرده که حاکم ابو عبدالله نیشابوری در تاریخ نیشابور گفته :
على بن موسى الرضا عليهما السلام هنگامیکه وارد نیشابور شد در کجاوه ای قرار گرفته بود که ساز و برگ آن از طلا و نقره بود
در این هنگام ابو ذرعه و محمد بن اسلم طوسی که از حافظان بزرگ حدیث و از رجال علم بودند ، در وسط بازار جلو مرکب آن حضرت را گرفتند و گفتند : تو را به حق پدرانت و دودمان بزرگوارت چهره مبارک را برای ما باز کن و از پدرانت برای ما حدیثی نقل کن .
در این هنگام مرکب آن حضرت متوقف شد و سایبان بر طرف گردید و دیدگان مسلمانان از جمال مبارك وطلعت روشن او منور گردید.
مردم همگان از جای خود برخواسته و به احترام آن جناب ایستاده بودند .
گروهی از مردم گریه میکردند و جماعتی فریاد هلهله و شادی بر آورده بودند ، و دسته ای جامه های خود را پاره مینمودند، وعده ای خود را به خاک افکنده بودند ، و بعضی افسار استرش را میبوسیدند، و تعدادی سرهای خود را بلند کرده به جای آن جناب مینگریستند
این ازدحام و غوغاء تا هنگام ظهر بطول انجامید، و اشك از دیدگان مردم جاری بود ، فریادها خاموش شد .
در این وقت که سکوت همه جا را فرا گرفت علماء و اهل فضل فریاد بر آوردند : ای گروه مردم بشنوید و گوش فرا دهید و فرزند حضرت رسول را اذیت نکنید
حضرت رضا (ع) حدیثی را املاء فرمودند ، و در حدود بیست و چهار هزار نفر قلم در دست گرفته و حدیث را نوشتند، که از آن جمله ابو ذرعه رازی و محمد بن اسلم بودند .
حضرت رضا (ع) فرمود: شنیدم از پدرم موسی بن جعفر ، و او گفت : شنیدم از پدرم جعفر بن محمد ، و او گفت شنیدم از پدرم محمد بن علی ، و او گفت: شنیدم از پدرم على بن الحسين ، و او گفت : شنیدم از پدرم حسین بن علی ، و او گفت : شنیدم از پدرم علی بن ابی طالب و او گفت شنیدم از برادرم و پسر عمویم حضرت رسول عليهم السلام و او فرمود : شنیدم از جبرئیل و او گفت: شنیدم از حضرت رب العزة جل جلاله که فرمود : کلمه « لا اله الا الله سنگر و دژمن است ، هر کس در این حصن داخل گردد از عذاب من در آسایش است . (۱) ۱ به کتاب توحید حدیث شماره ٦٣ و کتاب امامت حدیث شماره ۳۴۰ مراجعه شود. )
استاد ابو القاسم قشیری میگفت : این حدیث با همین سند برای بعضی از پادشاهان سامانی خوانده شد ، و او دستور داد حدیث مزبور را با طلا نوشتند ، و سپس وصیت کرد هنگامیکه در گذشت این حدیث را در کفن او بگذارند .
هنگامیکه آن مرد در گذشت او را در خواب دیدند، از او پرسیدند خداوند با تو چه معامله کرد؟ گفت : خداوند بواسطه تعظیم و تکریم این حدیث مرا آمرزید . ابن جوزی گوید : هنگامیکه حضرت رضا (ع) به نیشابور رسید علماء این شهر مانند : یحیی بن یحی ، و اسحاق بن راهويه ، و محمد بن رافع ، و احمد بن حرب و غیر آنها خدمت آن جناب رسیدند و از وی طلب حدیث کردند تا از روایات او تبرك جويند .
امام رضا (ع) مدتی در نیشابور اقامت نمودند ، و سپس مأمون آنحضرت را به مرو فرا خواندند