تذکر به مأمون
حضرت رضا در مواضع مختلف و در نهان و آشکار تذکراتی به مأمون می دادند که این تذکرات از نظر محتوایی به صورت زیر قابل دسته بندی می باشد:
تذکر در خصوص حق حکومت و عدم مشروعیت زمامداری عباسیان
امام رضاء همواره در دفاع از حق ولایت و رهبری جامعه که از ایشان سلب شده بود به عنوان وظیفه و مهمترین روش مبارزه با حاکمان جور می کوشیدند. این کوشش گاه به شکل آگاه سازی عمومی گاه در مجالس خصوصی و گاه به وسیله اثبات ناتوانی دستگاه حکومتی و بی کفایتی مأمون صورت می پذیرفت. در این خصوص در اخباری که از ایشان به دست ما رسیده است روایاتی به چشم میخورد که همگی در بردارنده اوامر و نواهی و پندها و تذکرات حضرت رضا به مأمون است و عجز او را در برابر قدرت معنوی و نفوذ کلام امام ها نشان می دهد؛ از جمله این روایات میتوان به ماجرای بیعت و شرمساری مأمون از نداشتن روش بیعت رسول خدا(1)؛(مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۲۱۵) ماجرای پیشنهاد خلافت توسط مأمون به حضرت رضا که با برهان حضرت مبنی بر جایز نبودن بخشش چیزی که مالک آن نیست(2) ؛(مشايخ، قصص الانبيا، ص ۸۱۳) ماجرای درویش سارق که در آن حضرت رضا مأمون را تلویحاً سارق اموال مسلمين خواندند(3)(خسروی، زندگانی حضرت علی بن موسى الرضا الله ، ص ۲۶۴؛ ابن بابویه، عيون اخبار الرضا الله ج ۲. ص ۵۷۸) و حکایت فتح کابل و تذکر حضرت رضا به مأمون در خصوص وضع بد مسلمانان و ظلم و ستم فرمانداران(4)(خسروی، زندگانی حضرت علی بن موسى الرضا عال، ص ۱۵۲) اشاره نمود.
تذکرات در مورد زندگی فردی و اعتقادی
امام الا همواره حساسیتی خاص نسبت به عملکرد اطرافیان خود داشتند. در دوران حضور ایشان در خراسان مأمون نیز از این قاعده مستثنی نبود و حضرت رضا در بسیاری از موارد نکات بسیاری را به وی گوشزد مینمودند که این خود مؤيد نالایقى مأمون نسبت به منصبی بود که اشغال کرده بود نمونه این تذکرات را میتوان در روایت زیر ملاحظه نمود
آئین حضرت رضا آن بود هرگاه با مأمون خلوت میکرد، او را پند می داد و از خدا می ترسانید و کارهای خلافی را که مرتکب میشد تقبیح می کرد و سرانجام آنها را به نامبرده گوشزد میفرمود مأمون ظاهراً به سخنان حضرت احترام می گذارد و تصدیق می کرد اما در باطن بسیار ناراحت بود و گفتار حضرت بر وی گران می آمد.
روزی حضرت رضا بر مأمون وارد شد. دید مشغول وضو گرفتن است و غلام آب بر دست او می ریزد حضرت رضا از عمل بر خلاف شرع او متأثر شده فرمود: در عبادت خدا انبازی اختیار مکن مأمون ناچار ظرف آب را از غلام گرفته و خود وضو را تمام کرد و این سخن امام که حق تلخ است بر کینه و عداوت درونی او افزود و ناراحت تر شد»(1).(مفید، الارشاد، ص ۶۱۱؛ عطاردی، زندگانی چهارده معصوم ، ص ۴۵۲ )