امام رضا علیه السلام در خراسان  ( صص 189-184 ) شماره‌ی 2482

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > وضعيت فکری و فرهنگی عصر امام > فعاليت واقفه

خلاصه

در این نامه علت گرایش برخی اصحاب امام موسی کاظم (ع) به توقف در امامت امام موسی کاظم (ع) و عدم پذیرش امامت امام رضا (ع) را ناشی از انگیزه های مادی و جهل و نادانی آنها دانسته اند و به صراحت اشاره میکنند که عده ای از واقفیان که امامت ایشان را تکذیب کردند در صدد بودند تا از این طریق اموال امام موسی کاظم (ع) که در نزد ایشان بوده اند را به وی تحویل ندهند و عده ای دیگر نیز اگر چه انگیزههای مادی نداشتند اما دچار جهل و نادانی شده و به اشتباه به تأویل مسائل پرداخته اند و آن را در میان شیعیان تبلیغ کرده اند. در واقع از نظر امام رضا (ع) توقف در امامت امام موسی کاظم (ع) و عدم پذیرش امامت امام رضا (ع) در کنار انگیزه های مادی سران واقفیان به علت کمی دانش و جهل برخی سران واقفیه نیز بوده است که بدون آنکه از دانش کافی برخوردار باشند به تأویل مسائل مرتبط جانشینی امام موسی کاظم (ع) پرداختند و بر نظریاتشان پافشاری کردند و به تبلیغ آن ها در بین شیعیان دست زدند و پس از مدتی که متوجه اشتباه شان شدند به دلیل منافع شان - ترس از دروغگو جلوه داده شدنشان آشکار شدن اشتباه آنها در تأویل مسائل و.... - از گفته های نادرست خود بر نگشتند.بنابراین امام رضا (ع) با بیان انگیزه ها و اهداف سران فرقه واقفیه و علت واقعی شکل گیری این فرقه شیعیان را متوجه نا به حق بودن ادعاهای این فرقه می کند.

متن

1- معرفی ماهیت واقعی فرقه واقفیه و اهداف آنها

امام رضا (ع) در زمینه روشنگری پیرامون این فرقه به معرفی ماهیت و اهداف این فرقه به شیعیان پرداخت تا چهره واقعی سران این فرقه را به همه نشان دهند. ایشان در یکی از نامه های خود به بزنطی انگیزه های دعوت فرقه واقفیه و اغراض آنها را چنین بیان می کنند اما ابن السراج، آن چه او را به مخالفت و خروج از فرمانبرداری برانگیخته است، این است که او به اموال زیادی که متعلق به موسی بن جعفر (ع) بوده تجاوز نموده و در زمان حیات او آنها را تصرف کرده است. اکنون هم از تسلیم آنها به من خودداری و وجود آن اموال را انکار می کند در حالی که مردم همگی بی هیچ انکار بر رد اموالی که نزد آنهاست به من اتفاق دارند. پس از حادثه شهادت موسى بن جعفر (ع) این مرد جدایی علی بن حمزه و یارانش را از من مغتنم شمرده و شروع به تعلل و بهانه جویی کرده است. به جان خودم سوگند که نافرمانی او هیچ سببی جز این ندارد که مال را تصرف و از میان برده است.

اما ابن ابی حمزه بطائنی او نادانسته به تأویل چیزی پرداخته که از دانش آن بی بهره بوده و نادانی های خود را هم به مردم عرضه و در آن پافشاری کرده است. اکنون ناخوش می دارد که خویشتن را دروغگو شمارد و گفتارهای نادرست و تأویلات جاهلانه خود را باطل اعلام کند، او نمی داند اگر پدران مرا در این امر تصدیق نکند ممکن است او هم مانند سفیانی و امثال او، شناخته شود. وی به یارانش گفته است که چیزی از اقوال پدران مرا رد نکرده است، اما چون دانش او از فهم حقایق و درک مطالب قاصر است در فتنه و یا شبهه افتاده و از آن چه گریزان  بوده به آن دچار شده است. (1 - جعفر، ابی العباس عبدالله بن (بی تا) قرب الاسناد الحميري القمى من اصحاب الامام العسكري طهران: مكتبه النينوى الحديثه، ص ٢٠٦.)

در این نامه علت گرایش برخی اصحاب امام موسی کاظم (ع) به توقف در امامت امام موسی کاظم (ع) و عدم پذیرش امامت امام رضا (ع) را ناشی از انگیزه های مادی و جهل و نادانی آنها دانسته اند و به صراحت اشاره میکنند که عده ای از واقفیان که امامت ایشان را تکذیب کردند در صدد بودند تا از این طریق اموال امام موسی کاظم (ع) که در نزد ایشان بوده اند را به وی تحویل ندهند و عده ای دیگر نیز اگر چه انگیزههای مادی نداشتند اما دچار جهل و نادانی شده و به اشتباه به تأویل مسائل پرداخته اند و آن را در میان شیعیان تبلیغ کرده اند. در واقع از نظر امام رضا (ع) توقف در امامت امام موسی کاظم (ع) و عدم پذیرش امامت امام رضا (ع) در کنار انگیزه های مادی سران واقفیان به علت کمی دانش و جهل برخی سران واقفیه نیز بوده است که بدون آنکه از دانش کافی برخوردار باشند به تأویل مسائل مرتبط جانشینی امام موسی کاظم (ع) پرداختند و بر نظریاتشان پافشاری کردند و به تبلیغ آن ها در بین شیعیان دست زدند و پس از مدتی که متوجه اشتباه شان شدند به دلیل منافع شان - ترس از دروغگو جلوه داده شدنشان آشکار شدن اشتباه آنها در تأویل مسائل و.... - از گفته های نادرست خود بر نگشتند.

بنابراین امام رضا (ع) با بیان انگیزه ها و اهداف سران فرقه واقفیه و علت واقعی شکل گیری این فرقه شیعیان را متوجه نا به حق بودن ادعاهای این فرقه می کند.

2-      پاسخ گویی به شبهات فرقه واقفیه

امام رضا (ع) در فرصتهایی که برایشان پیش می آمد به پاسخ گویی به شبهات این فرقه می پرداختند. عمدتاً آغاز کننده این مباحث سران فرقه ی واقفیه بودند که شبهات خود را در زمینه های مختلف مطرح میکردند و پاسخ آن را می شنیدند از جمله شبهاتی که در این زمینه از سوی واقفیه مطرح شد بحث فرزند نداشتن امام رضا (ع) بود. در این زمینه عبد الرحمن بن ابی نجران و صفوان بن يحيى مروی میگویند حسین بن قیاما که از رؤسای واقفیه بود از ما درخواست کرد که از امام رضا (ع) اذن برای او حاصل کنیم تا به حضور مبارک او برسد. ما برای او اذن گرفتیم چون به حضور او آمد عرض کرد، آیا تو امامی ؟ امام فرمود: بله عرض کرد من خدا را گواه میگیرم که تو امام نیستی امام فرمود: چند چیز تو را دانا کرد که من امام نیستم عرض کرد روایتی از حضرت ابا عبدالله امام جعفر صادق (ص) به ما رسیده است که امام عقیم نخواهد بود و تو به این سن و سال فرزندی نداری امام فرمود خدا را گواه میگیرم که چند روز و شبی نگذارد مگر این که خدا مرا ولدی روزی کند. عبدالرحمن بن ابی نجران گوید در کمتر از یکسال خداوند حضرت ابا جعفر (ع) را به او کرامت فرمود. (۱- صدوق، همان، ص ٤٧٥؛ عطاردی، عزیز الله (١٤٠٦) مسند الامام الرضا (ع) ج ۱ مشهد آستان قدس رضوی، ص .١٦٧)  شبهه دیگری که واقفیه مطرح کردند عدم شرکت امام رضا (ع) در تجهیز پدرشان بود به اعتقاد شیعه هرگاه امامی از دنیا برود امور مربوط به غسل کفن و نماز او را باید امام بعدی انجام دهد. بنابراین در جوامع شیعی اصلی به نام « ان الامام لا يغسله الا امام من الائمه عليهم السلام » وجود دارد.(۲- کلینی، محمد بن یعقوب (بی تا) الکافی ج ۱ تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری بیروت: دار صعب و دارالتعارف، ص 385.) آن چه این شبهه را تقویت میکرد، این بود که امام رضا (ع) در مدینه بود که پدرشان در بغداد به شهادت رسیدند واقفیان می گفتند: امام موسی کاظم (ع) در بغداد شهید شده و امام رضا (ع) برای غسل پدر بزرگوارش به بغداد نرفت، بنابراین امام نیست.

امام رضا (ع) با این طرز تفکر واقفیه به مقابله پرداخت و در پاسخ به آن ها فرمود: خودشان امام موسی کاظم (ع) را غسل نموده است. امام رضا (ع) به علی بن ابی حمزه در این زمینه فرمود: «اگر علی بن حسین (ع) با اینکه زندانی بوده و تحت نظر، می تواند از کوفه خارج و به کربلا برود و پدرش را تجهیز کند و برگردد بدون اینکه کسی بفهمد، من که زندانی و تحت نظر نبودم آسان تر میتوانستم به بغداد بروم و تجهیز پدرم را انجام بدهم بدون اینکه کسی مطلع شود . (عطاردی همان، ص ١٦٧)

از دیگر شبهاتی که به امام رضا (ع) واقفیان وارد کردند شیوه ی زندگی امام رضا (ع) بود، با توجه به آن که امام رضا (ع) آشکار امامت خود را اعلام کردند در حالی که ائمه قبلی (ع) در این زمینه تقیه کردند واقفیه این مسئله را دستاویزی برای انکار امامت امام رضا (ع) قرار دادند و امامت ایشان را منکر شدند علی بن ابی حمزه بطائنی از جمله کسانی بود که در امر اظهار امامت، انتقاداتی وارد ساخت امام رضا (ع) در پاسخ به وی فرمود: « اولین نشانه امامت من این باشد که از جانب هارون به من آسیبی نرسد و گرنه من دروغگو باشم.( ۱- صدوق، همان، ص ٥١٦ )

و همان گونه که امام رضا (ع) پیش بینی کرده بودند هارون الرشید به ایشان آسیبی نرساند و امام رضا (ع) در زمان هارون الرشید با کمال صحت به تبلیغ دین پرداختند.

3-      محاصره اجتماعی و اقتصادی فرقه واقفیه

امام رضا (ع) جهت مبارزه با واقفیه به محاصره اجتماعی و اقتصادی آن ها پرداخت تا بدین وسیله به شیعیان بفهماند که این فرقه تا چه میزان میتوانند برای مذهب تشیع زیان آور باشند. بنابراین امام رضا (ع) اصحاب و شیعیان اش را از مراوده و رفت و آمد با واقفیه بازداشت در برخی گزارشها چنین آمده است که امام رضا (ع) وقتی از همنشینی یکی از یاران خود به نام محمد بن عاصم با آنان با خبر میشود او را به شدت نهی می کند(طوسی همان، ص ۷۵۸ ) و از یاران خود می خواهد که با آنها دشمنی کنند و از دوستی با آنها خودداری ورزند. در روایات آمده امام رضا (ع) به صحابی خود به نام یحیی بن مبارک دستور می دهد که تا می تواند با واقفیه دشمنی کند. (٣- همان، ص ٧٦٢ )

امام رضا (ع) هم چنین به محاصره اقتصادی واقفیه اقدام نمودند و در این زمینه از بهره وری واقفیان از زکات و دیگر وجوهاتی که تصمیم گیری در آنها با امام رضا (ع) بود خودداری کردند. در روایتی آمده است یونس بن یعقوب میگوید از امام رضا (ع) پرسیدم به کسانی که گمان دارند پدر شما زنده است زکات پرداخت کنم؟ فرمود: هرگز ! آنان کافر مشرک و فاسد هستند.(طوسی همان، ص ٧٥٦)

این موضع گیری اجتماعی و اقتصادی امام رضا (ع) نسبت به واقفیان سبب شده بود تا شیعیان بیش از پیش متوجه عمق انحرافات این گروه شوند.

4-      لعن و نفرین فرقه واقفیه

روایات متعددی از امام رضا (ع) رسیده است که در آنها واقفیه مورد لعن امام رضا (ع) قرار گرفته اند. (۲- همان، صص ۷۵۹-۷۵۸ ) شدت لعن امام رضا (ع) با عباراتی هم چون « لعنهم الله ما أشد كذبهم " (٣- همان، ص ٧٥٩) مشخص می شود که نشانگر گستردگی فعالیت واقفیان و ناراحتی و نارضایتی شدید امام رضا (ع) از آنهاست. هم چنین در برخی از گزارشها آمده است که امام رضا (ع) به یاران خود اجازه می دهد تا در قنوت نمازشان این گروه را نفرین نمایند.( ٤- همان، ص ٧٦٢ ) که این امر در بازداشتن اصحاب امام رضا (ع) از هر گونه مراوده با آنان و معرفی عمق انحرافات این فرقه بسیار مؤثر بوده است.

5-      معرفی واقفیان به عنوان کفار

روایات فراوانی به امام رضا (ع) منسوب است که در آنها عبارتی به کار رفته که ظاهر آنها بر تکفیر واقفیه دلالت دارد از این گونه روایات میتوانیم به مواردی اشاره کنیم که واقفیه با عناوینی هم چون زنادقه کفار و مشرکان معرفی شده اند.( ٥- همان، ص ٧٥٦، ص ٧٦١، ص ٧٦٢، ص ٧٥٩)

در حدیثی فضل بن شاذان از امام رضا (ع) نقل میکند که امام رضا (ع) در مورد واقفیان می فرماید: «آنان در حیرت زندگی کرده به عنوان زنادقه از دنیا می روند .(- معارف مجید (۱۳۷۷) تاریخ عمومی حدیث. تهران: كوبر، ص ۳۱۲) و در حدیثی دیگر امام رضا (ع) در مذمت واقفیان می فرماید: «اینها معاند حق و برپا کننده گناه هستند و برگشتشان به طرف جهنم خواهد بود سرگردان زندگی می کنند و بی دین می میرند. لعنت خدا بر آنان باد که بسیار دروغ میگویند آنانی که گفتند دست خدا بسته است واقفیانند.( - طوسی، ١٣٤٨، ج ۲، ص ٧٥٥ )

بنابراین امام رضا (ع) برای جلوگیری از رسوخ اعتقادات واقفیان به شیعیان و نجات آنانی که در دام این فرقه افتاده بودند به طرق مختلف دست به روشنگری زدند و کوشیدند تا با معرفی اهداف و ماهیت سران فرقه واقفیه پاسخ گویی به شبهات آن ها، محاصره اجتماعی اقتصادی لعن و نفرین واقفیان و معرفی آنها به عنوان کفار از فرو افتادن شیعیان به این فرقه جلوگیری کنند و عمق انحرافات واقفیان را به شیعیان و خود واقفیان با این روشنگری ها نشان دهند. در حقیقت امام رضا (ع) با این روشنگری ها موجب شد تا شیعیان با واقفیان و اهداف شان پیش از پیش آشنا شوند و گروه زیادی از واقفیان نیز به امامت ایشان ایمان آوردند و هدایت شدند.( طوسی، ١٤١١، ص ٤٧.)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه