اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام  ( صص 97-92 ) شماره‌ی 2488

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سفر امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو > امام رضا (عليه السلام) در مرو

خلاصه

مأمون چاره ای نداشت جز اینکه حضرت رضا علیه السلام را که در آن عصر محبوب ترین فرد زمان و مورد توجه جامعه اسلامی بود به خراسان فراخواند و او را بعنوان خلافت و يا ولا يتعهدى انتخاب کند ، شاید بدین وسیله اوضاع و احوال آرام شه شده و بتواند مخالفین را سر جای خود بنشاند .مأمون با مقدماتی که تهیه دیده بود حضرت رضا علیه السلام را به مرو رسانید ، و در هنگام ورود آن جناب استقبال باشکوهی از آن حضرت بعمل آورد ، و در تعظیم وتكريم او بسیار کوشید .در هنگام اقامت آن جناب در مرو حوادثی میان حضرت رضا علیه السلام و مأمون اتفاق افتاد ، ومجالس زیادی با متکلمین و ارباب ديانات و اصحاب مقالات تشکیل شد

متن

ورود حضرت رضا علیه السلام به مرو

مرو در آن ایام از شهرهای بزرگ خراسان بود، و مرکز ایالت خراسان ودار الاماره مسلمین بود ، و بعلت اقامت مأمون در آن جا مرکز خلافت هم بشمار میرفت ، فرمان ها از آن شهر به همه اطراف و اکناف صادر میشد ، جال سیاست از لشکری و کشوری در این جا مستقر بودند .

ابن حوقل در صورة الارض گوید: پس از اینکه مرو بدست مسلمانان گشوده شد مملکت ایران استقلال سیاسی خود را از دست داد ، و مسلمانان در آنجا مستقر شدند و این شهر را لشکرگاه قرار دادند، و دولت بنی عباس از این شهر آشکار گردید ، و در خانه آل ابوالنجم معیطی برای نخستین بار پارچه ها را سیاه کردند و پوشیدند .

شهر مرو از شهرستانهای بسیار قدیم است ، و او را مرو شاهجهان میگفتند .

گفته میشود حصار و قلعه آن را طهمورث بنا کرده است ، مرو در يك زمين مسطح بناشده و اطراف آن بیابان و کویر است ، و هیچ کوهی از آنجا دیده نمیشود.

در مرو سه مسجد هست ، نخستین مسجدی که در آنجا ساخته شد همان مسجدی است که اکنون در درون شهر قرار دارد، و در آن نماز جمعه میخوانند .

پس از اینکه بر تعداد مسلمین افزوده شد مسجد دیگری که اینک به مسجد کهنه معروف است ساخته شد و در این زمان اهل حدیث در آن نماز میخوانند و بعد از این مسجد دیگری در دروازه ماخان ساخته شده .

گفته میشود که این مسجد و بازار و دار الاماره از بناهای ابو مسلم مروزی است .

مؤلف گرید :

اخبار و فضائل مرو بسیار زیاد است ، و ما انشاء الله در تاریخ بزرك خراسان بخش مرو در این باره به تفصیل سخن میگوئیم، و اینک چند سطری که با بحث ما تناسب دارد ذیلا یادداشت میکنیم :

در سال ۱۸۲ هارون الرشید برای فرزندش مأمون از مردم بیعت گرفت و قرار شد پس از امین او خلیفه باشد، و همه خراسان را در اختیار او قرارداد و او را به حکومت این منطقه بزرگ منصوب کرد، مادر مأمون از بادغیس خراسان بود و او را «مراجم» میگفتند

در سال ۱۹۲ در خراسان انقلاب و اضطرابی پدید آمد و گروهی از مخالفین بنی عباس در اطراف نسا و باورد کلات و درگز ( بر علیه هارون قیام کردند .

هارون در این هنگام در شهر رقه در کنار فرات به عیش و عشرت مشغول بود پس از اینکه انقلاب خراسان را به هارون گزارش دادند وی سخت از این موضوع ناراحت و

تصمیم گرفت برای سرکوبی این گروه خود به خراسان حرکت کند.

کار گذاران هارون و مشاورانش او را از سفر خراسان منبع کردند ، هارون در این ایام مختصر کسالتی هم داشت و از این جهت هم حرکت او را تجویز نمیکردند ولیکن او به سخنان مشاوران خود اعتنائی نکرد و عازم خراسان شد .

هارون بیم داشت اگر خود برای سرکوبی مخالفین حرکت نکند ممکن است مأمورین او در خراسان به موضوع چندین توجهی نکنند ، و دامن اغتشاشات به سایر اماکن و نواحی برسد، و برای او دردسرهای بزرگی بوجود آورد.

هارون در حالیکه مریض بود از رقه بیرون شد، و بدون توقف در بغداد از طریق همدان وری عزم خراسان کرد .

هارون از ری راه سمنان ، دامغان ، بسطام ، سبزوار، نیشابور بطوسی رسید و در این ناحیه مرض او شدت کرد و جان سپرد و در باغ حمید بن قحطبه طائی طوسی به خاک سپرده شد

پس از مرگ هارون در لشکرگاه برای فرزندش امین که در بغداد بود بیعت گرفتند ، رجاء خادم رداء و مهر و عصای مخصوص خلافت را که هارون با خود داشت از خراسان بر گرفت در مدت دوازده روز از طوس خود را به بغداد رسانید و تسلیم امین کرد .

امین پس از اینکه از مرگ پدر مطلع شد روز جمعه برای مردم بغداد نماز جمعه خواند ، و سپس خطبه انشاء کرد و در ضمن آن مرگ پدر خود را به اطلاع آنان رسانید .

اهالی بغداد بار دیگر باوی بیعت کردند ، امین مردی عیاش وزن باز بود ، از آداب و رسوم کشور داری و تدبیر امور بی اطلاع بود ، و عمر خود را با خوانندگان و نوازندگان گذرانده و علم و دانش و فضل و کمالی نداشت ، و برای احراز عنوان خلافت لایق نبود .

امین پس از اینکه براریکه خلافت مستقر شد برای برادرش مامون در خراسان نوشت که باید در خطبه ها نام فرزندش موسی را برخود مقدم دارد .

مأمون از این موضوع بر آشفت و به سخنان امین توجهي نكرد قاصد امين از خراسان برگشت و گزارش داد که مامون پیشنهاد وی را نپذیرفته است.

امین در خشم شد و دستور داد نام مامون را از ولایت عهدی بر انداختند ، و برای فرزندش موسی که طفلی شیرخوار بود بیعت گرفتند ، و مردم هم طوعا و کرها با فرزندش بیعت کردند .

امین فرزند خود را به الناطق بالحق ملقب ساخت، و این نخستین باری بود كه يك كودك شير خوار بعنوان ولایت عهدی انتخاب میشد .

هنگامیکه مأمون از این جریان ها اطلاع پیدا کرد و دانست برادرش او را از ولایت عهدی عزل کرده است ، نام خود را بعنوان امام المؤمنین نوشت ، و اختلافات بین این دو برادر آشکار گردید ، و جنگهای شدیدی آغاز شد .

امین علی بن عیسی بن ماهان را بالشکری مجهز و مکمل بطرف خراسان فرستاد ، و به علی بن عیسی فرمانده لشکر خود دستور داد هر گاه بر مأمون غالب شد او را با قید طلائی مقید ساخته و با خود به بغداد بیاورد.

لشکریان امین با وضع خاصی از بغداد حرکت کردند و راه خراسان را در پیش گرفتند.

مأمون نیز طاهر بن حسین خزاعی بوشنجی را که معروف به « ذوالیمینین » بود بالشکری گران از خراسان بطرف عراق فرستاد تا جلو لشکریان امین را بگیرند.

این دو لشکر درری به هم رسیدند و جنگ شدیدی میان آنها در گرفت، و در نتيجه لشکر بغداد شکست فاحشی خورد و على بن عيسي بن ماهان فرمانده آنها در جنگ کشته شد و آن لشکر انبوه از هم پراکنده گشت .

طاهر بن حسین پس از این پیروزی سر علی بن عیسی را از بدن جدا کرده و برای مأمون در خراسان فرستاد و خود راه بغداد را در پیش گرفت ، و بدون هیچ مانعی خود را به بغداد رسانید و شهر را محاصره کرد .

محاصره بغداد مدت پانزده ماه طول کشید ، و خرابی زیادی به این شهر بزرگ وارد آمد .

سرانجام با استعمال منجنیق و آتش افروزی با نفط بغداد فتح شد .

لشكريان بغداد با قهر و غلبه وارد بغداد شدند اطرافیان امین از پیرامون او پراکنده شدند و همه اشراف و بزرگان بغداد به مأمون ملحق شدند و امین با مادر و یارانش از دارالاماره بیرون شد و در شهریکه منصور عباسي در نزديك بغداد ساخته بود مستقر گردید.

سرانجام تمام غلامان و خواصش او را ترك گفته و خود با تنی چند در قصر منصور محصور شد و در آن جا نیز دست از هوسبازی بر نمیداشت.

طاهر بن حسین امر کرد مدینه منصور را محاصره کردند ، پس از مدتی کشمکش آنجا را از دست امین گرفتند.

طاهر دستور داد امین را تعقیب کنند، کار گذاران وی امین را در زورقی زرین که در میان دجله بصید ماهی مشغول بود دستگیر نمودند و در اطاقی او را حبس کردند .

هنگام شب گروهی از لشکریان طاهر به اطاق او وارد شدند و او را با شمشیر قطعه قطعه کردند ، و سرش را از تن جدا کرده نزد طاهر بردند .

طاهر فرمان داد سرامین را بالای دیوار یکی از باغها نصب کردند و فریاد زدند این سرامین است ، وجسد بی سر او را نیز در کوچه و بازار بر روی زمین میکشیدند

سپس طاهر سرامین را با ردا و مهر و چوبدستی خلافت را برای مأمون به خراسان فرستاد ، و مأمون امر کرد سر او را بالای سردر دارالاماره نصب کردند ، تا بر همگان معلوم گردد که وی کشته شده و لشکریانش در عراق پیروز گردیده اند .

مأمون امر کرده بود که مردم بیایند و آب دهان خود را بر سر بریده شده امین بریزند و او را لعنت کنند .

پس از قتل امین اوضاع و احوال کشور پهناور هارون درهم ریخت و گردنکشانی در حجاز ، عراق ، شام ، خوزستان و فارس پیدا شدند و از موقعیت روز استفاده کرده و هر کدام ادعائی برای خود داشتند و حکومت بنی عباس و مأمون در حال تزلزل بود .

مأمون چاره ای نداشت جز اینکه حضرت رضا (ع) را که در آن عصر محبوب ترین فرد زمان و مورد توجه جامعه اسلامی بود به خراسان فراخواند و او را بعنوان خلافت و يا ولا يتعهدى انتخاب کند ، شاید بدین وسیله اوضاع و احوال آرام شه شده و بتواند مخالفین را سر جای خود بنشاند .

مأمون با مقدماتی که تهیه دیده بود حضرت رضا (ع) را به مرو رسانید ، و در هنگام ورود آن جناب استقبال باشکوهی از آن حضرت بعمل آورد ، و در تعظیم وتكريم او بسیار کوشید .

در هنگام اقامت آن جناب در مرو حوادثی میان حضرت رضا و مأمون اتفاق افتاد ، ومجالس زیادی با متکلمین و ارباب ديانات و اصحاب مقالات تشکیل شد و ما همه این مطالب را در کتب و ابواب مربوطه ذکر کرده ایم .

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه