اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام  ( صص 215-189 ) شماره‌ی 2493

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > شهادت امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

ناظر

متن

 باب ششم

در شهادت امام رضا علیه السلام

عبد السلام بن صالح ابو الصلت هروی گوید: به مأمون اطلاع دادند که ابو الحسن على بن موسى الرضا عليهما السلام مجالس علمی تشکیل میدهد و با علماء و دانشمندان و متكلمين مناظره و مباحثه میکند ، و مردم شیفته مقام علم و فضل آن حضرت میگردند

مامون به محمد بن عمرو طوسی که یکی از رجال دستگاهش بود فرمان دادتا مردم را از اطراف آن جناب پراکنده کند .

مامون از این هم تجاوز کرد و حضرت رضا علیه السلام را نزد خود طلبید ، هنگامیکه چشمش به آن حضرت افتاد او را سبک شمرد و بی اعتنائی نشان داد .

امام رضا علیه السلام با حالت غضب و ناراحتی از نزد مامون بیرون شد در حالتیکه چیزی زیر لب زمزمه میکرد و میگفت : به حق مصطفی و مرتضى وسيده زنان و باحول وقوه پروردگار با دعای خود سگهای این منطقه را از اطراف او دور میکنم ، و او را درمیان خاص و عام رسوا میکنم .

بعد از این حضرت رضا علیه السلام به منزل خود مراجعت کرد ، و آب وضوء

-۱۸۹-

خواست ، بعد از اینکه وضو گرفت دور کعت نماز بجای آورد و در رکعت دوم در قنوت گفت

«اللهُمَّ يَا ذَا الْقُدْرَةِ الْجَامِعَةِ ، وَ الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ ، وَالْمَنَنِ الْمُتَابَعَةِ ، وَالْآلَاءِ الْمُتَوَالِيةِ ، وَالْأَيادِي الْجَمِيلَةِ ، وَالْمَوَاهِبِ الْجَزِيلَة .

يَا مَنَ لا يُوصَفُ بِتَمْثِيلِ ، وَلَا يُمَثَلُ بِنَظِيرٍ ، وَلا يُغْلَبُ بِظَهير .

 يَا مَنْ خَلَقَ فَرَزَقَ ، وَالْهُمْ فَأَنْطَقَ ، وَابْتَدَعَ فَشَرَعَ ، وَعَادَ فَارْتَفَعَ ، وَقَدَرَ فَأَحْسَنَ وَصَوَّرَ فَأَتْقَنَ وَاحْتَجَّ فَأَبْلَغَ ، وَأَنْعَمَ فَأَسْبَعُ ، وَأَعْطَى فَأَجْزَلَ .

يَا مَنْ سَمَا فِي الْعِرْفَاتِ خَواطِفَ الْأَبْصَارِ ، وَدَنِي فِي الْأَطْفِ فَجَازَ هَوَاجِسَ الأفكار .

 يَا مَنَ تَفَرَّدَ بِالْمُلْكِ فَلَائِدَ لَهُ فِي مَلَكُوتِ سُلْطَانِهِ ، وَتَوَحَدَ بِالْكِبْرِيَاءِ فَلَا ضِدَّ لَهُ فِي جَبَرُوتِ شَأْنِهِ .

يا مَنْ خَارَتْ في كبرياءِ هَيْبَتِهِ دَقَائِقُ لَطَائِفِ الْأَوْهَامِ ، وَ حَسَرَتْ دُونَ إِدْرَاكِ عَظَمَتِهِ خَطَائِفَ أَبْصَارِ الْأَنَامِ يَا عَالِمَ خَطَرَاتِ قُلُوبِ الْعَارِفِينَ ، وَشَاهَدُ لَحَظَاتِ أَبْصَارِ الناظرين .

يا مَنْ عَنَتْ الْوُجُوهُ لِهَيْبَتِهِ ، وَخَضَعَتِ الرِّقَابُ لِجَلالَتِهِ ، وَوَجِلَتِ الْقُلُوبُ مِنْ خيفَتِهِ ، وَارْتَعَدَتِ الْفَرَائِصُ مِنْ فرقه ، يا بديه ، يا بديع ، يا قوي يا منيع .

 صَلِّ عَلَى مَنْ شَرَفْتُ الصَّلَواةُ : بالصلاةِ عَلَيْهِ ، و وانتقم لي . مِمَّنْ ظَلَمَنِي ، وَ اسْتَخَفَّ بِي ، وَطَدَ الشيعَةَ عَنْ . بابي ، وَأَذَهُ . مَرَارَةَ الذُّلَّ وَالْهَوَانِ ا ، كَمَا ) ا أذنيها ، وَاجْعَلْهُ طَرِيدَ الْأَرْجَاسِ ، وَشَرِيدَ الأَنْجَاسِ » .

ابو الصلت گوید : هنوز دعای مولا و سرورم تمام نشده بود ، که تکانی در مرو پدید آمد ، و شهر به خود لرزيد ، وفرياد شيون وغوغا وداد و فریاد بلند شد و

-١٩٠-

مردم از این سو به آن سو بر آمدند .

من از جای خود حرکت نکردم ، در این هنگام على بن موسى عليهما السلام آمدند و فرمودند: ای اباصلت خود را به پشت بام برسانید ، هنگامیکه پشت بام رسیدی زنی بدکار لاغر اندام و بدهیکل را مشاهده میکنی .

این زن بدکاران را به هیجان میآورد، و جامه های چرکین میپوشد ، مردم این شهر اورا سمانه » مینامند ، این زن بد زبان و کودن است، این زن بجای نيزه يك چوب نی در دست گرفته و يك پارچه قرمز رنگی هم به جای پرچم بر آن آویخته است ، این زن لشکریان شرور و پست را بسوی قصر مأمون هدایت میکند و در نظر دارد مامون و رجال کشورش را مورد حمله قرادهد.

ابو الصلت گوید : من مردم را در حالیکه با عصا مضروب شده و سرهائیکه با سنك شكسته گردیده بود مشاهده کردم .

مامون را دیدم در حالیکه زره پوشیده از قصر شاهجهان بر آمده بود ، و میخواست فرار کند.

در این هنگام ديدم يك شاگرد حجام آجر بزرگی را از پشت یکی از بامها بر فرق مامون کوبید، خود از سر مامون افتاد و پوست سرش مجروح شد و از هم شکافته گردید .

یکی از کسانیکه مامون را شناخته بود به شاگرد حجام گفت : این امیر المؤمنین است .

سمانه گفت : ای بی مادر سخن نگو ، امروز روز فخر فروشی و اختلاف طبقاتی نیست ، اگر این شخص امیر المؤمنین بود مردان بد کار را بردامن دوشیزگان مسلط نمیکرد ، در این روز در اثر انقلاب مردم مأمون سرکوب شد و لشکریان و

-۱۹۱-

طرفدارانش با خفت و خواری رانده شدند.

محمد بن سنان گوید : در خراسان خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم ، مامون او را دست راست خود مینشانید .

مأمون معمولا روزهای دوشنبه و پنجشنبه جلوس میکرد.

یکی از روزها به مامون گزارش دادند که مردی از صوفیه سرقت کرده است مامون دستور داد او را احضار کردند، هنگامیکه چشمش به او افتاد ، دید لباس درشت پوشیده و در پیشانیش اثر سجود هست.

مأمون گفت: با این آثار زیبا که در ظاهر داری بدعملی را مرتکب شده ای تو را به سرقت متهم کرده اند در حالیکه دارای چهره ای زیبا و رخساری آراسته هستی واثر عبادت در پیشانی تو هویدا است.

آن مرد صوفی گفت : من از روی اضطرار مرتکب سرقت شده ام ، و با اختیار این عمل را انجام نداده ام.

ای مأمون تو حق ما را از خمس و غنائم غصب کرده ای و مانا گزیر هستیم برای امرار معاش دست به سرقت بزنیم .

مأمون گفت : تو از کجا در خمس وغنائم حق داری ؟

مرد صوفی گفت : خداوند متعال خمس را برشش بخش تقسیم کرده و فرموده : « وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ لِلَّهِ خُمْسَهُ وَالرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ التَقَى الجمعان» وغنائم را به شش بخش تقسیم کرد و فرمود :

«مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْلا يَكُونَ دُولَةٌ بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ » .

مرد صوفی گفت : تو مرا از حق خود محروم کردی ، من مردی ابن السبیل

-۱۹۲-

هستم ، و از منزل و خاندان خود دور مانده ام و به جایی دسترسی ندارم و خود نیز از حافظان قرآن مجید میباشم .

مأمون گفت: یکی از حدود خداوند را تعطیل کنم و به این سخنان بیهوده ات گوش فرا دهم ، تو دزدی کرده ای و حکم سارق باید درباره تو اجرا شود.

صوفی گفت : ابتداء دست خود را قطع کن سپس حدود خداوند را درباره دیگران اجراء نما .

در این هنگام مامون متوجه حضرت رضا علیه السلام شد و گفت : این مرد چه میگوید ؟

حضرت فرمود: این مرد خود مقر است که دزدی کرده است.

مامون در غضب شد و به صوفی گفت: به خداوند سوگند دست تو را قطع خواهم کرد.

وی گفت : دست مراقطع میکنی در صورتیکه تو بنده من هستی !

مأمون گفت : وای بر تو من از کجا بنده تو شدم ؟

گفت : برای اینکه مادرت را از مال مسلمانان خریده اند ، و تو بنده همه مسلمانان در شرق و غرب عالم هستی ، و آنها باید تو را آزاد کنند ، من هنوز تو را آزاد نکرده ام ، تو خمس را خورده ای و فرزندان حضرت رسول صلی الله علیه و آله را از آن محروم کرده ای، و حقوق من و امثالم را پامال نموده ای .

دیگر اینکه خبیث نمیتواند خبیث را پاک کند ، بلکه باید مردی پاک خبیث را پاک سازد ، کسیکه در گردنش حدود خداوند باشد نمیتواند درباره دیگران حدود جاری کند ، او باید نخست از خود شروع نماید .

ای مامون آیا نشنیده ای که خداوند متعال فرموده : « أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبَرو تَنْسُونَ أَنْفُسَكُمْ ، وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ » .

-۱۹۳-

در این هنگام مامون متوجه حضرت رضا علیه السلام شد و گفت : درباره این مرد چه نظری داری ؟

حضرت رضا علیه السلام فرمود: خداوند متعال به پیغمبرش محمد صلی الله عليه و آله فرمود : «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ» و این حجت به جاهل به خاطر جهلش نرسیده همانطور که عالم بوسیله علمش از آن اطلاع دارد .

دنیا و آخرت به حجت و برهان بر پای هستند ، و این مرد حجت خود را بر تو تمام کرد .

مامون پس از شنیدن این سخن دستور داد مرد صوفی را آزاد کردند ، و خود از مردم دوری کرد و در خانه خود را بروی مردم بست ، و همواره درباره حضرت رضا علیه السلام مشغول مطالعه بود تا سرانجام بوسیله سم آن جناب را مسموم کرد ، و فضل بن سهل را با گروهی از شیعیان کشت .

ریان بن شبیب دائی معتصم گوید: مامون هنگامیکه تصمیم گرفت برای خود بعنوان خلافت و برای علی بن موسی الرضا بعنوان ولایت عهدی و جهت فضل ابن سهل بعنوان وزارت بیعت بگیرد، فرمان داد سه کرسی مخصوص برای آنها نصب کنند

هنگامیکه آن سه نفر بر کرسیها قرار گرفتند، دستور داد مردم واردشوند ، و بیعت کنند. مردم وارد شدند و دست راست خود را در دست راست آن سه نفر میگذاشتند و بیعت میکردند .

جریان بیعت از این قرار بود که بیعت کننده دست راست خود را از ابهام گرفته تا انگشت کوچک در دست آنها میگذاشت ، و به این طریق بیعت میکرد و از در خارج میگردید .

در آخر مجلس جوانی از انصار وارد شد و دست راست خود را از بالای

- ١٩٤-

انگشت كوچك تا بالای ابهام دست بیعت گیرنده نهاد ، و این چنین بیعت کرد .

در این هنگام حضرت رضا علیه السلام فرمود : تمام کسانیکه با ما بیعت کردند از روی عقیده نبود جز این جوان انصاری .

مسامون گفت: قضیه چیست ؟ .

امام علیه السلام فرمود : عقد بیعت از بالای انگشت كوچك تا بالای انگشت بزرك است ، و فسخ بیعت از بالای ابهام تا انگشت كوچك میباشد

راوی گوید: در این هنگام مردم به گفتگو رفتند و سخنان زیر گوشی شروع شد .

مامون دستور داد بار دیگر بیعت شروع گردد همانطور که حضرت رضا عليه السلام فرموده بودند .

مردم میگفتند کسیکه طرز بیعت را نمیداند چگونه سزاوار خلافت میباشد .

این موضوع سبب شد آن جناب را مسموم کند .

احمد بن علی انصاری گوید: از ابوصلت هروی پرسیدم چگونه مامون حاضر شد که حضرت رضا علیه السلام را بقتل برساند با اینکه آن جناب را مورد تعظیم و تکریم قرار میداد و اور اولیعهد خویشتن ساخت .

ابو الصلت گفت : مامون او را از این جهت گرامی میداشت و او را احترام میکرد که دارای فضل و علم بود ، و او را ولیعهد خود قرارداد برای اینکه به مردم بفهماند که او اهل دنیا میباشد و در نظر داشت موقعیت او را متزلزل کند ، و مقام او را در جامعه کاهش دهد .

هنگامیکه مشاهده کرد که فعالیتهای وی نتوانست مقام و موقعیت امام رضا علیه السلام را در انظار جامعه پائین بیاورد. بلکه روز بروز بر اعتبار و آبروی آن

- ١٩٥-

حضرت افزوده میشد، از این رو متکلمان و دانشمندان را از شهرها در مرو گرد آورد و در نظر داشت از جهت علمی آن حضرت را مجاب کند و او را به پندار خود شکست دهد .

متکلمان و دانشمندان از فرق مختلف در مرو گرد آمدند ، و با آن جناب گفتگو کردند .

علمای نصاری ، یهود ، مجوس ، برهمنان ، صابئین ، ملحدان و دهريه و هم چنین علمای مسلمین از هر فرقه با حضرت رضا مجادله و مباحثه کردند. و امام علیه السلام همه آنها را مجاب کرد و پیروز گردید .

در این هنگام مردم گفتند حضرت رضا علیه السلام از مأمون برای خلافت شایسته تر است .

مامورین این اخبار را به مامون میرسانیدند و او از شنیدن این مطالب به خشم میآمد ، وحسد میورزید .

امام رضا همواره کلمات حق را بر زبان جاری میکرد و از مامون وسطوت او نمیترسید ، و او هم از سخنان آن جناب ناراحت میشد و لیکن چیزی اظهار نمیداشت و در دل خود آنها را حفظ میکرد و سرانجام با حیله و تزویر حضرت رضا را مسموم کرد.

على بن الحسين كاتب بغاء كبیر نقل میکند ، حضرت رضا علیه السلام را ، تب فرا گرفت ، و تصمیم داشت که از بدن خون بگیرد .

مامون سوار شد و قبلا به یکی از غلامان خود گفته بود: دست خود را با چیزی که به او داده بود آلوده کند، و به او دستور داده بود که همواره با او باشد

مامون به منزل حضرت رضا علیه السلام آمد و در خدمت آن جناب نشست ، تا از آن حضرت خون گرفتند ، عبیدالله گفته : حضرت رضا خون گرفتن را

- ١٩٦-

به تاخیر انداخت

مامون به غلام مخصوص خود گفت: از انارهای باغی که حضرت رضا (ع) در آن منزل کرده بود بیاورد .

آن غلام رفت و تعدادی انار چید و نزد مامون آورد .

 مامون گفت : بنشین و آب این انارها را در ظرفی بگیر . غلام آب انارها را گرفت و به مامون داد .

مامون به حضرت رضا (ع) پیشنهاد کرد آب انار را میل کند ، حضرت رضا فرمود : بعداً خواهم خورد .

مامون گفت : نه به خداوند سوگند باید در حضور من بخوری ، و اگر از معده ام نمی ترسیدم خودم هم میخوردم .

امام رضا (ع) چند قاشق از آن میل کردند سپس مامون از اتاق بیرون شد . راوی گوید: ما هنوز نماز عصر را نخوانده بودیم که امام (ع) پنجاه بار از جای خود برخاستند

مامون قاصدی نزد آن جناب فرستاد و گفت: یقین دارم این ناراحتی از خون گرفتن شما است .

حالات حضرت رضا (ع) در شب شدت کرد و با مداد جان مقدسش از بدن پاکش بیرون شد .

آخرین سخنی که از زبان آن جناب جاری شد این بود : «قُلْ لَوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ، وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُورا» .

مامون بامداد در منزل حضرت رضا (ع) حاضر شد و امر کرد آن جناب را غسل دادند و کفن نمودند و خود با پای برهنه در پشت جنازه حرکت کرد و میگفت :

۱۹۷-

ای برادرم با مرگ تو در اسلام رخنه ایجاد شد و مقدرات بر تصمیم من چیره شد

مامون فرمان دادگور رشید پدرش را باز کردند و او را پهلوی پدرش دفن نمودند ، و گفت امیدوارم خداوند رشید را از قرب جوار علی بن موسی بهره‌مند سازد .

یاسر خادم گوید : هنگامیکه در هفت منزلی طوس بودیم علی بن موسی الرضا عليهما السلام را عارضه ای پیدا شد چون به طوس رسیدیم آن مرض شدت پیدا کرد ، ما در طوس چند روز توقف کردیم و در این ایام مامون از آن جناب دیدن می کرد .

در آخرین روزی که آن حضرت از دنیا رفت بسیار ضعیف شده بود ، پس از اینکه نماز ظهر را اداء فرمود گفت: ای یا سر مردمان اطراف من غذا نخورده اند

یاسر گوید : عرض کردم با این حالی که تو داری کسی نمیتواند غذا بخورد امام رضا (ع) در این هنگام برخواست و فرمود : اينك سفره را حاضر کنید، پس از اینکه سفره را پهن کردند تمام خدمتکاران و کار گذاران خود را سرسفره طلب کردند و از همه دلجوئی و تفقد فرمودند .

هنگامیکه غذا خورده شد فرمود: برای زنان هم طعام ببرید ، برای زنان نیز غذا برده شد .

چون از غذا خوردن فارغ شدند حال آن حضرت رو به وخامت نهادو بیهوش شد ، در این هنگام فریاد ضجه و شیون از خانه بلند شد ، زنان و کنیزان مامون پای برهنه از منازل خود بیرون شدند، و در طوس اضطرابی پدید آمد .

مامون نیز با پای برهنه در حالیکه به سروصورت خود میزد و متأسف و گریان بود بیرون گردید و اشك از دیدگانش جاری بود .

-۱۹۸-

مامون آمد در کنار بدن حضرت رضا (ع) قرار گرفت ، امام (ع) در این هنگام بهوش آمد .

مامون گفت : ای سید من نمیدانم کدامیک از دو مصیبت بر من گران است ؟

فقدان تو برای من و یا تهمت مردم که میگویند من وسیله مرگ تو را فراهم آورده ام .

راوی گوید : حضرت رضا (ع) دیدگان خود را باز کرد و گفت : با فرزندم ابو جعفر نيكو رفتار كن ، عمر تو و عمر او همینطور است ، در این هنگام سبابه های خود را بهم پیوست

یاسر گوید : در آن شب امام رضا (ع) در گذشت ، هنگام صبح مردم در خانه جمع شدند و گفتند : مامون او را فریب داده و کشته است ، و گفتند فرزند رسول خدا کشته شد، و در این مورد سخن بسیار گفته شد .

در این موقع محمد بن جعفر عموی حضرت رضا هم در خراسان بود و مامون او را امان داده و در آسایش زندگی میکرد .

مامون گفت : ای ابو جعفر بیرون شوید و به مردم اعلام کنید که ابوالحسن امروز بیرون نمیگردد، مامون میل نداشت جنازه آن حضرت را بیرون بیاورد زیرا بیم فتنه و آشوب میرفت .

محمد بن جعفر بیرون شد و به مردم اعلام کرد که حضرت رضا امروز بیرون نمیشود ، مردم باشنیدن این خبر پراکنده شدند

بدن مبارک امام (ع) را غسل دادند و شبانه دفن نمودند

علی بن ابراهیم گوید : یاسر مطالب دیگری هم نقل میکرد که من دوست ندارم آنها را نقل کنم .

شیخ مفید - رضوان الله علیه گفته : حضرت رضا (ع) در خلوت مامون را بسیار موعظه میکرد و او را از خداوند میترسانید و اعمال خلاف اورا تقبیح میکرد .

- ۱۹۹-

مامون در ظاهر گفته های آن جناب را قبول مینمود و لیکن در باطن ناراحت میشد و کینه آن حضرت را در دل میگرفت .

یکی از روزها امام (ع) برمامون وارد شد دید وی وضو میگیرد و غلام آب بردستش میریزد

فرمودند: در عبادت پروردگار برای خود شریکی اتخاذ نکن .

مامون غلام را از خود دور کرد و خود مشغول وضو گرفتن شد و نسبت به امام رضا خشمگین گردید .

در ماه صفر سال ۲۰۳ در طوس خراسان در حالیکه پنجاه و پنج سال از عمر شریفش میگذشت جهان را وداع گفت و به جوار رحمت حق شتافت.

ایام امامت و خلافت آن حضرت بعد از پدرش بیست سال طول کشید . مامون امر کرد او را غسل دادند و کفن نمودند و خود در حمل جنازه شرکت کرد و تا کنار قبرش آمد و او را دفن کرد .

محل قبر او منزل حمید بن قحطبه بود، و این منزل در قریه سناباد نوقان در سرزمین طوس که قبر هارون الرشید نیز در آن قرار دارد واقع شده است ، و قبر حضرت رضا (ع) در قبله قبرهارون واقع گردیده است .

کلینی - رحمة الله علیه - گوید: امام رضا در ماه صفر سال ۲۰۳ در حالی که پنجاه و پنج سال از عمرش میگذشت در دهکده سناباد نوقان از سرزمین طوس دیده از جهان فروبست و در همانجا دفن شد .

مامون آن جناب را از مدینه احضار کرد و از طریق بصره و فارس وارد مرو شد .

هنگامیکه مامون از خراسان بطرف بغداد حرکت میکرد آن حضرت را هم با خود حرکت داد ، و امام رضا در این قریه در گذشت .

- ۲۰۰-

محمد بن سنان گوید : علی بن موسى عليهما السلام در حالیکه ٤٩ سال و چند ماه از عمرش میگذشت در سال ۲۰۳ در گذشت .

حضرت رضا (ع) مدت بیست سال بعد از پدرش موسى بن جعفر عليهما السلام زندگی کرد.

طبرسی - قدس الله سره - گفته: علی بن موسی الرضا عليهما السلام در سنا با دطوس وفات کرد .

وفات آن حضرت در آخر ماه صفر واقع شد و گفته شده در ۲۳ ماه رمضان روز جمعه سال ۲۰۳ در گذشته ، و عمر شریفش در آن وقت ۵۵ سال بوده است .

ایام امامت و خلافتش بیست سال بود ، وی ایام خلافت هارون و امین و مامون را درك كرد و در روز گار حکومت مأمون به شهادت رسید .

ابراهیم بن عباس گوید : مامون در پنجم ماه رمضان سال ۲۰۱ برای آنجناب بیعت گرفت ، و دختر خود ام حبیبه را در اول سال ۲۰۲ به آنجناب تزویج کرد ، و در سال ۲۰۳ هنگامیکه مامون عازم عراق بود در گذشت .

حضرت رضا (ع) از انگور خوشش می آمد، برای آنحضرت مقداری انگور تهیه کردند و سوزنهای مسموم را در سردانه فرو بردند و چند روز این سوزنها در دانه های انگور بودند .

پس از آن سوزنها را بیرون کشیده و انگورها را برای آن جناب آوردند ، امام (ع) از انگورها میل فرموده و در گذشتند .

کفعمی می گوید

حضرت رضا (ع) در هفدهم ماه صفر روز سه شنبه سال ۲۰۳ در گذشت ، مامون او را با انگور مسموم شهید کرد، و در هنگام مرگ پنجاه و يك سال از عمر

-۲۰۱-

شریفش گذشته بود .

فتال نیشابوری گفته :

امام رضا صلوات الله علیه روز جمعه ماه رمضان سال ۲۰۳ در حالیکه ۵۵ سال از عمرش میگذشت در گذشتند ، مدت خلافت آنجناب بیست سال بود .

شهید در دروس گوید

امام رضا (ع) در ماه صفر سال ۲۰۳ در طوس در گذشت .

در کتاب عدد گوید

حضرت رضا در بیست و سوم ذی قعده در گذشت.

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب گفته : امام رضا (ع) روز جمعه بیست و سوم ماه رمضان سال ۲۰۲ و گفته شده سال ۲۰۳ در گذشت

در کتاب در گوید :

در جمعه اول ماه رمضان سال ۲۰۲ حضرت رضا (ع) در گذشتند و همینطور در ذخیره نیز ضبط شده است .

مؤلف گوید :

در کتاب امامت باب دلالات حضرت رضا (ع) روایاتی در باره شهادت آن حضرت رسیده و مطالبی در این موضوع از ابو الصلت هروی و هر ثمة بن اعين نقل شده است .

خوانندگان محترم به آن اخبار در جلد دوم مراجعه کنند .

-٢٠٢-

ابن خلکان گفته

علی بن موسی در آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۲ در گذشت ، و گفته شده در پنجم ذیحجه و یا سیزدهم ذیقعده سال ۲۰۳ در طوس وفات کردند.

مامون بر جنازه او نماز گذارد و در پهلوی قبر پدرش دفن کرد .

علت مرگ او از خوردن انگور بود ، و گفته شده که آن انگور مسموم بوده است ، وی پس از خوردن انگور مریض شد و در گذشت - رحمه الله -

ابن الوردی گفته:

در سال ۲۰۳ علی الرضا بطور ناگهانی در طوس در گذشت .

مامون بر جنازه او نماز خواند و در نزديك قبر پدرش هارون اور ادفن کرد ، و او هشتمین امام از امامان دوازده گانه امامیه میباشد .

ابن طقطقی گفته : علی بن موسی الرضا در اثر خوردن انگور در گذشت .

 گفته شده که مامون هنگامیکه مشاهده کرد مردم بغداد از انتقال خلافت به فرزندان علی ناراحت شدند ، و گمان کردند که فضل بن سهل موجبات این کار را فراهم کرده، بسیار نگران شد و از فتنه و فسادی که در بغداد و عراق پیش آمده بود سخت مضطرب و ناراحت گردیده بود. برای همین جهت گروهی را واداشت تا فضل بن سهل را در حمام کشتند ، سپس دستور داد کشندگان فضل را حاضر کردند و آنها را برای کشتن آماده ساختند.

آن جماعت گفتند: تو خود ما را به کشتن فضل تحريك كردى و اينك در نظر داری ما را بکشی .

مامون گفت: شما خود به کشتن فضل اقرار کردید، و اما ادعای شما که مرا متهم میکنید من دستور کشتن او را به شما داده ام مدعای باطلی است و شاهد و بینه برای آن ندارید .

-٢٠٣ -

بعد از این مامون امر کرد گردن آنها را زدند و سرهای آنان را برای برادرش حسن بن سهل در عراق فرستاد و به او مرگ برادرش را تسلیت و تعزیت گفت ، سپس با حیله و نیرنگ انگور مسمومی را فراهم کرد ، و علی بن موسی الرضا را مسموم ساخت

علی بن موسی که انگور را دوست داشت از انگور مسموم خورد و دردم جان سپرد ، مامون برای بنی عباس در بغداد نوشت: علی بن موسی الرضا در گذشت ، و دیگر شما با من نباید مخالفت کنید .

سمعانی در انساب گفته :

رضا بكسر راء لقب ابو الحسن علی بن موسی بن جعفر است .

وابو الصلت هروی از وی روایت میکند ، علی بن موسی در آخر ماه... سال ۲۰۳ در گذشت ، وی را با آب انار مسموم کردند و رضا علم و فضل را با شرافت نسب بهم آمیخته بود

شیخ ابوزکر یا موصلی گوید :

على بن موسى الرضا وليعهد مأمون در ماه صفر سال ۲۰۳ در گذشت ، و مامون بروی نماز خواند و در نزد قبر پدرش در ناحیه طوس دفن کرد .

در مورد وی قصه ای نقل شده که در اثر آن در گذشت .

مؤلف گوید :

مقصود از قصه ای که درباره آن حضرت رسیده و موصلی آن را ذکر نکرده همان داستان مسموم شدن آن جناب است .

ابو زکر یا موصلی که در زمان خلفاء عباسی زندگی میکرده شاید روی مصلحت زمان نتوانسته و یا نخواسته حقیقت را آن طور که هست بنویسد ، و از

-٢٠٤-

این نوع تعصبات حق کشی ها در تاریخ زیاد دیده میشود.

ابو الفرج اصفهانی گوید :

حضرت رضا علیه السلام مریض شد و در همان مرض در گذشت ، وی قبل از مرگ خود از فضل بن سهل و برادرش حسن در نزد مامون سخن می گفت ، و اعمال و کردار ناشایسته آن دو برادر را برای وی نقل میکرد و مامون را از گرایش به آنان منع نموده و از تبعیت آنها باز میداشت .

یکی از روزها علی بن موسی مشاهده کرد مامون وضوء میگیرد و غلامی بر دست او آب میریزد ، علی بن موسی گفت: در عبادت خداوند شريك مگير.

مامون همواره بر آن حضرت داخل میشد.

یکی از روزها مامون اظهار سنگینی در بدن خود کرد و گفت : یا علی بن موسی طعامی خورده ام و شاید از خوردن آن مریض شده ام .

علی بن موسی همواره علیل بود تا در گذشت، در علت در گذشت او اختلاف شده ، و در چگونگی مسموم شدن آن جناب ، و اینکه چگونه آن سم را نوشید نیز اختلاف است .

محمد بن حمزه گوید: منصور بن بشیر از برادرش عبد الله بن بشير نقل کرده که مامون به او دستور داد ناخنهای در از نگهدارد و آنها را نچیند .

وی هم دستور مامون را مورد عمل قرار داد سپس چیزی که شبیه به تمر هندی بود به اوداد و گفت: این را با دست خود به هم مخلوط کن ، او نیز همین کار را کرد ، بعد از این جریان امام رضا علیه السلام داخل شد.

مامون گفت : حالت چگونه است؟ .

حضرت رضا علیه السلام فرمود: امیدوارم حال من خوب باشد.

-٢٠٥-

مامون گفت : امروز کسی از خدمت کاران این جا آمده است؟ .

فرمود : کسی نیامده است .

مامون در خشم شد و غلامان خود را صدا زد ، در این هنگام غلام مخصوص آمد مامون به او گفت: اينك مقداری آب انار بگیر که امروز نمیتوان از آن گذشت ، پس از آن چند عدد انار طلب کرد و به عبدالله بن بشیر داد و گفت آب این انارها را بگیر .

عبد الله بن بشیر آب انارها را گرفت و به مامون داد.

مامون با دست خود آن آب را به حضرت رضا علیه السلام داد و آن جناب از آن نوشید، و همین آب انار موجب قتل او شد، و بیش از دو روز

زنده نماند .

محمد بن علی بن حمزه و یحیی گفته اند که عبد السلام ابو الصلت هروی گفته: که او بعد از خوردن آب انار حضور امام علیه السلام رسیده است.

حضرت رضا به ابو الصلت فرمود: اینان کار خود را کردند یعنی مرا مسموم ساختند

على بن موسی همواره خداوند را تسبیح میکرد و زبانش به او راد و اذکار مشغول بود .

راوی گفت : از محمد بن جهم شنیدم میگفت : حضرت رضا عليه السلام از انگور خوشش میآمد و این میوه را بسیار دوست میداشت ، برای وی مقداری انگور فراهم کردند و سوزنهای مسموم را در جای دم آن قرار دادند ، پس از چند روز همان انگورها را میل کردند و شهید شدند.

پس از اینکه امام رضا علیه السلام جهان را وداع گفتند مأمون مرگ آن حضرت را در موقع خود اعلام نکرد و يك شبانه روز که از این جریان گذشت ، محمد

- ٢٠٦ -

ابن جعفر و گروهی از آل ابوطالب را احضار کرد ، وجسد امام علیه السلام را که آثاری در آن دیده نمیشد به آنان نشان داد.

سپس گریه کرد و گفت: ای برادر بسیار سخت است که تو را در این حالت مشاهده کنم، و دوست داشتم قبل از تو بمیرم ، ولیکن خداوند مشیت خود را انجام داد .

مامون بسیار جزع و فزع میکرد و اظهار اندوه و ناراحتی مینمود .

مامون همراه جنازه امام رضا علیه السلام از خانه بیرون شد و خود در حمل جنازه شرکت کرد و تا کنار قبری که برای او تهیه کرده بود آمد .

مامون دستور داد در کنار قبر پدرش هارون الرشید قبری حفر کردند و امام رضا علیه السلام را در آن دفن نمودند .

حسن بن علی خفاف از ابو الصلت هروی روایت کرده که گفت : مامون نزد علی بن موسی الرضا آمد و میخواست از وی عیادت کند.

مامون مشاهده کرد که امام رضا علیه السلام به خود مشغول است ، و از درد رنج میبرد .

مامون گفت : بر من بسیار گران است که تو را در این حال مشاهده میکنم ، و دوست نداشتم بعد از تو زندگی کنم ، و در بقاء تو آرزوها داشتم .

سخت تر از همه این است که مردم مرا بکشتن تو متهم میکنند ، در صورتیکه خدا میداند من در این جریان تقصیری ندارم .

بعد از این مامون از نزد آن جناب بیرون شد ، و امام رضا علیه السلام در گذشت.

پیش از اینکه قبری برای امام رضا حفر شود مامون آمد و دستور داد در کنار قبر پدرش هارون قبری حفر کردند، سپس مامون طرف ما آمد و گفت: صاحب

-۲۰۷-

این قبر به ما خبر داد که قبر او را خواهند شکافت ، و در آن مقداری آب و يك ماهی ظاهر خواهد شد ، اينك حفر کنید .  

هنگامیکه زمین را کندند آب و ماهی ظاهر شد ، پس از آن آب فروکش کرد و امام را دفن کردند

مسعودی گوید :

علی بن موسی الرضا از خوردن انگور زیاد در طوس در گذشت و گفته شده که آن انگور مسموم بوده است .

وفات علی بن موسی در ماه صفر سال ۲۰۳ واقع شد.

مامون بر جنازه او نماز گذارد ، و دخترش ام حبیبه را به او تزویج کرده بود و دختر دیگرش را نیز به فرزندش محمد بن علی داده بود .

ابن تغری بردی گوید :

در سال ۲۰۳ علی بن موسی بن جعفر امام ابو الحسن هاشمی علوی حسینی در گذشت .

وی امامی عالم بود ، از پدرش و عبيد الله بن ارطاة روایت میکرد ، و از او فرزندش ابو جعفر محمد و ابو عثمان مازنی و مامون و گروهی روایت دارند ، و مادرش هم ام ولد بود.

این علی در زمان خود سید بنی هاشم و بزرگتر آنان به شمار میرفت.

مامون او را تعظیم و تکریم میکرد و او را بر همگان ترجیح میداد ، تا آن جا که او را ولیعهد خود قرار داد و همه مردم را واداشت با او بیعت کنند ، در نتیجه مملکت او مضطرب شد و تا هنگام مرگ او اضطراب ادامه داشت.

محمد بن جریر طبری گفته

در سال ۲۰۳ مامون از سرخس حرکت کرد و به جانب طوس آمد ، هنگامیکه

-٢٠٨-

به طوس رسید چند روز در کنار قبر پدرش اقامت کرد، بر این وقت علی بن موسی الرضا انگور زیادی خورد و ناگهان در گذشت.

این واقعه در آخر ماه صفر همان سال انجام گرفت ، مامون دستور داد علی بن موسی را در کنار قبر پدرش هارون دفن کردند ، و مامون خود بروی نماز خواند .

مامون برای حسن بن سهل نوشت که علی بن موسی بن جعفر در گذشت ، و از این روغمگین و مصیبت زده است و هم چنین برای بنی عباس و موالیان آنها و اهل بغداد اعلام کرد که علی بن موسی در گذشت و آنها برای اینکه او به ولایت عهدی انتخاب شده است بر مامون خشم گرفته‌اند، و اکنون بامرك او موضوع منتفى است ، و باید مردم بغداد از وی تبعیت کنند.

مردم بغداد برای مامون وحسن بن سهل جواب های تندی نوشتند.

ابن اثیر جزری گوید :

علی بن موسی الرضا با خوردن انگور بطور ناگهانی در گذشت ، و این حادثه در آخر ماه صفر سال ۲۰۳ واقع شد.

و گفته شده که مامون او را مسموم کرد و لیگن این مطلب نزد من بعید است . مرك او در شهر طوس پیش آمد ، مامون خود بروی نماز خواند و در کنار قبر پدرش دفن کرد.

یعقوبی گوید

على بن موسى بن محمد علیهم السلام در آغاز سال ۲۰۳ در قریه نوقان در گذشت و مرض او فقط سه روز طول کشید.

 گفته شده علی بن هشام يك انار مسموم به او خورانید ، و مامون در مرك او اظهار جزع و فزع میکرد و بسیار ناراحت بنظر میرسید .

-۲۰۹-

ابو الحسن بن ابی عباد برای من نقل کرد: مامون را دیدم دنبال جنازه رضا پای برهنه حرکت میکرد و لباس سفیدی هم در بر کرده بود.

مامون میگفت : ای ابوالحسن بعد از تو کجا بروم .

 مامون مدت سه روز در نزد قبر او بسر برد ، هر روز یک گرده نان با مقداری نمك برای او میآوردند و او میخورد، در روز چهارم از آنجا حرکت کرد .

سن علی بن موسی در هنگام وفات چهل و چهار سال بوده است.

سیوطی گوید :

مامون از خراسان بطرف عراق حرکت کرد، علی بن موسی الرضا ناگهان در همان سال ۲۰۳ در گذشت .

مامون برای اهل بغداد نوشت که علی بن موسی در گذشت ، و اینک جای مخالفتی برای آنها نیست .

ابن کثیر دمشقی گوید :

مامون از طوس گذشت و در آن جا منزل کرد و چند روزی در کنار قبر پدرش اقامت گزید ، در روزهای آخر ماه صفر ، علی بن موسی مقداری انگور خورد و در گذشت

مامون بر او نماز خواند و در کنار قبر پدرش رشید او را دفن کرد ، و از مرگ او اظهار تأسف نمود و جریان در گذشت او را برای حسن بن سهل نوشت و اعلام کرد که من از مرگ او متأسف و متأثر هستم .

یافعی گوید :

على الرضا در پنجم ذی حجه و یا سیزدهم ذی قعده سال ۲۰۳ و گفته شده : در آخر ماه صفر سال ۲۰۲ در طوس در گذشت .

مامون بر جنازه او نماز کرد و در کنار قبر پدرش هارون دفن نمود.

-۲۱0-

علت مرگ او بطوریکه نقل کرده اند از خوردن انگور زیاد بوده ، و گفته شده که آن انگور مسموم بوده است.

مؤلف گوید :

از طبری نقل کردیم که وی گفته است: امام رضا علیه السلام از کثرت خوردن انگور در گذشت .

مورخین و محدثین بعداً این مطلب را از وی اخذ کرده و بدون مطالعه و تحقیق در آثار و تألیفات خود ذکر نموده اند

معلوم نیست طبری روی چه مأخذی این گفته را نقل کرده در صورتیکه مورخین قبل از او چنین مطلبی را در کتب خود نیاورده اند.

 باید از طبری که چنین دروغ و افترائی بر امام رضا علیه السلام بسته است پرسید آیا تا کنون کسی از خوردن انگور در گذشته است؟ .

آیا میتوان شخصیتی مانند امام رضا علیه السلام را به پرخوری متهم کرد و یا گفت : آن جناب از پرخوری مرده است؟ .

آیا طبری از سرگذشت حضرت رضا و روابط او با مامون اطلاع نداشته است که این سخنان را در کتاب خود نوشته است؟

آری طبری خود مورخ بزرگی است و زمان او با حضرت رضا علیه السلام چندان دور نبوده است.

طبری گروهی از مورخین و محدثین را که زمان حضرت رضا را درک کرده بودند مشاهده کرده و از آنها اخذ حدیث کرده است

شاید طبرى تحت تأثیر و نفوذ افرادی قرار گرفته و با نسبت به حضرت رضا دشمنی و عناد میورزیده که این اتهام را به آن جناب وارد آورده است .

-۲۱۱-

مورخین بعد از طبری مانند : مسعودی ، ابن اثیر، ابن الوردي ، ابن حجر و دیگران این مطلب را از وی گرفته و عین عبارت او را نقل کرده اند.

نگارنده احتمال میدهد که این اتهام ابتداء از طرف خود مامون القاء شده و یا اطرافیان او برای تبرئه وی این شایعه را ترویج کرده و به وسیله عمال وجیره خواران خود برای او سندی هم درست کرده باشند و سپس مورخین مانند طبری این سخن دروغ را با سند نقل کنند ، و مامون را تبرئه نمایند .

علامه مجلسی گوید :

امامیه و مخالفین در اینکه حضرت رضا علیه السلام به اجل طبیعی در گذشته و يا باسم به شهادت رسیده اختلاف کرده اند و در صورتیکه آن جناب شهید شده باشد آیا مامون او را شهید کرده یا غیر از او ؟

مشهور بین علمای امامیه این است که مامون آن حضرت را باسم جفا شهید کرد .

از سید بن طاووس رضوان الله علیه نقل شده که وی مامون را در این جریان مسئول ندانسته است .

علی بن عیسی اربلی در کشف الغمه باشيخ مفيد مخالفت کرده و با مطالب سست و بی پایه ای سخنان مفید را رد میکند و مدعی است که مامون امام رضا را مسموم نکرده است ، و او از قضیه بی اطلاع بود .

اربلی بعد از نقل کلمات شیخ مفید میگوید :

یکی از افراد مورد اطمینان به من اطلاع داد که سید بن طاووس (رحمة الله عليه) با این عقیده که مامون حضرت رضا علیه السلام را مسموم کرده مخالف بوده است.

سید بن طاووس اهل تحقيق و تتبع بود و بدون مطالعه این عقیده را ابراز

-٢١٢-

نمیکند .

مامون به حضرت رضا علاقه و میل داشت و او را بر برادران و خویشاوندان و فرزندان خود ترجیح داد و به خلافت برگزید .

شیخ مفید در مورد مامون مطلبی نقل کرده که عقلم او را قبول نمیکند ، شاید من در این باره اشتباه میکنم

و آن اینست که امام علیه السلام از فرزندان سهل در نزد مامون عیب جولی میکرده ، ولیکن حضرت رضا علیه السلام با اشتغال به امور دینی و اخروی هرگزوقت این گونه مطالب را نداشت.

بنا بر رأی شیخ مفید دولت بنی عباس از ریشه فاسد بود و اساس آن بر غیرتقوى و فضیلت بنا نهاده شده .

اهتمام امام رضا عليه السلام در مورد فرزندان سهل و عیب جولی از آنها درنزد مامون ، تا هنگامیکه رأی و نظر مامون از آنها برگشت مورد قبول نیست و این سخن ثابت نشده است .

علاوه بر اینها نصیحت کردن مامون و واداشتن او به امور دینی سبب قتل آن حضرت نمیگردد و مامون را وادار به این جنایت بزرگ نمیکند، و ممکن بود مامون با آن جناب ارتباط و رفت و آمد نداشته باشد و با جلو وعظ و ارشاد او را بگیرد.

علاوه بر این ما قبول نداریم که سوزنهای مسموم در انگور اثر بگذارد ، و انگور را مسموم کند ، و این مطلب در طب هم ثابت نشده است.

خداوند متعال به همه امور دانا است، و همگان بطرف او بر میگردند و در آن جا به مخاصمه میپردازند.

این کلام از بلی بسیار است است، زیرا بد گوئی از فرزندان سهل برای

-٢١3-

امور دنیوی نبوده است تا اشتغال به امور اخروی مانع آن باشد، بلکه از باب امر به معروف و نهی از منکر لازم بود که امام علیه السلام اعمال و افعال آنها را به مامون بگوید و جامعه را از کارهای خلاف آنان برهاند، و مسلمانان را از شر و فساد و ظلم آنان آسوده سازد .

حق همان است که شیخ صدوق و مفید و سایر بزرگان امامیه گفته اند و حضرت مسموم شده است، و مامون خود او را مسموم ساخته است.

مؤلف گوید :

ما در باب حرکت حضرت رضا عليه السلام بطرف خراسان علل وجهات ولایت عهدی را ذکر کردیم .

و بیان مطلب از این قرار است که مامون پس از کشتن برادرش امین موقعیت خود را در میان بنی عباس و خویشاوندانش از دست داد، و اکثر ممالک اسلامی از مصر ، شام ، عراق ، حجاز ، یمن ، خوزستان ، و فارس را از دست داد و در هر يك از این نواحی حاکمی بالاستقلال حکومت میکرد .

مامون خود مردی عالم و سیاستمدار بود و در میان خلفای بنی عباس مردی به زیرکی و تیز هوشی او دیده نشد.

وی از این اوضاع و احوال سخت هراسان شد و بیم آن داشت که در خراسان هم بر علیه وی توطئه شود و یکسره کار او به ضعف و نابودی گراید.

از این رو تصمیم گرفت حضرت رضا علیه السلام را که در آن روز محبوب ترین فرد جامعه اسلامی بود به خراسان فرا خواند و با نقشه های معینی که به کمک طراحان سیاسی خود کشیده بود اوضاع را آرام کند .

نقشه های او با موفقیت انجام گرفت ، وی پس از اینکه علی بن موسی الرضا

-٢١٤-

عليهما السلام را به ولایت عهدی بر گزید ، تمام مخالفان و مدعیان امامت را که هر يك در گوشه ای قیام کرده بودند آرام ساخت .

از اوضاع و احوال آن روز چنان بر میآید که مامون از فرزندان علی (ع) که درمیان جامعه اسلامی محبوب بودند، زیاد هراسان بود و از بنی عباس و سایرین چندان بیم نداشت .

پس از اینکه اولاد موسی بن جعفر سر جای خود نشستند و همه گردنکشان رام شدند ، دیگر مامون وجود حضرت رضا را برای خود مفید نمیدانست .

از این رو با سیاستی که داشت ابتداء فضل بن سهل ، و سپس حضرت رضا و بعد از آن محمد بن جعفر را با نقشه های مخصوصش از بین برد، و ما اقوال مورخين ومحدثين وارباب رجال و تراجم را بطور مشروح نقل کردیم .

- ٢١٥ –

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی