امام رضا علیه السلام در خراسان  ( صص 56-46 ) شماره‌ی 2517

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > تعامل مامون با امام (عليه السلام) > سبب درخواست مامون از امام برای قبول خلافت و امامت

خلاصه

ذیلاً مشکلات سیاسی مأمون را مورد بررسی قرار می دهیم:۱- موضع اعراب در برابر مأمون و سیستم حکومتش : اعراب به خلافت و حکمرانی مأمون تن در نمی دادند و این به آن علت بود که مادرش مرئیش و متصدی امورش همه غیر عرب بودند؛ و این امر با تعصب خشک عربی که همه اقوام و ملل را بر خلاف تعالیم قرآن و پیامبر (ص) - زیر دست و اسیر نژادی خاص میخواست سازگار نبود. ۲-کشتن امین کشتن امین به ظاهر یک پیروزی نظامی برای مأمون به شمار می رفت ولی خالی از عکس العملها و نتایج منفی بر ضد مأمون و هدفها و نقشه های او نبود و مردم به ویژه عباسیان و عرب را نسبت به او بدبین ساخت و نفرت افکار عمومی را بر ضد وی برانگیخت. 3- قیام های علویان در آن زمان قیامهای متعددی توسط علویان در نقاط مختلف رهبری می شد. از جمله قيام محمد بن ابراهيم بن طباطبا از نوادگان امام حسن (ع) در نواحی کوفه بصره، اهواز، یمن و مگه ؛ قیام ابراهیم بن موسی بن جعفر (ع) در مکه و یمن ؛ قیام محمد بن جعفر صادق (ع) در مدینه و حجاز ؛ قیام زید بن موسى بن جعفر (ع) در خوزستان و قیام های متعدد دیگر که موجودیت خلافت عباسی را تهدید می کرد.

متن

46

انگیزه های مأمون در واگذاری ولایت عهدی به امام رضا (ع)

بررسی اوضاع و شرایط سیاسی زمان مأمون نشان میدهد که وی با یک سلسله دشواری ها و مشکلات سیاسی روبه رو شده بود و برای رهایی از این بن بست ها تلاش می کرد. او سرانجام به منظور حل این مشکلات یک سیاست چند بعدی در پیش گرفت که همان طرح ولی عهدی امام رضا (ع) بود. ذیلاً مشکلات سیاسی مأمون را مورد بررسی قرار می دهیم:

۱- موضع اعراب در برابر مأمون و سیستم حکومتش : اعراب به خلافت و حکمرانی مأمون تن در نمی دادند و این به آن علت بود که مادرش مرئیش و متصدی امورش همه غیر عرب بودند؛ و این امر با تعصب خشک عربی که همه اقوام و ملل را بر خلاف تعالیم قرآن و پیامبر (ص) - زیر دست و اسیر نژادی خاص میخواست سازگار نبود.

 ۲-کشتن امین کشتن امین به ظاهر یک پیروزی نظامی برای مأمون به شمار می رفت ولی خالی از عکس العملها و نتایج منفی بر ضد مأمون و هدفها و نقشه های او نبود و مردم به ویژه عباسیان و عرب را نسبت به او بدبین ساخت و نفرت افکار عمومی را بر ضد وی برانگیخت. (۲پیشوایی همان ص ۱۳۷)

47

۳- قیام های علویان در آن زمان قیامهای متعددی توسط علویان در نقاط مختلف رهبری می شد. از جمله قيام محمد بن ابراهيم بن طباطبا از نوادگان امام حسن (ع) در نواحی کوفه بصره، اهواز، یمن و مگه ؛ قیام ابراهیم بن موسی بن جعفر (ع) در مکه و یمن ؛ قیام محمد بن جعفر صادق (ع) در مدینه و حجاز ؛ قیام زید بن موسى بن جعفر (ع) در خوزستان و قیام های متعدد دیگر که موجودیت خلافت عباسی را تهدید می کرد.(۱ - ن. ک منتظر القائم. همان، صص ٢١٤-٢١٢.)

اکنون مشکلات مأمون را یک بار دیگر مرور میکنیم از طرفی چهره واقعی او افشا شده است به طوری که دیگر نمی تواند با ادعای دیانت زهد و عمل به کتاب و سنت مردم را بفریبد؛ از طرف دیگر عباسیان از او نفرت پیدا کرده و از او کناره گیری کرده اند اعتماد ایرانیان نیز از او سلب شده است و اعراب غیر عباسی هم به او اعتمادی ندارند از این ها گذشته علویان هر روز حوزه اقتدارشان را گسترش میدهند و در این میان خطر قیام امام رضا (ع) نیز وجود دارد. بنابراین در چنین شرایطی مأمون هم باید اعتماد عباسیان را جلب کند و در کنار آنان قرار گیرد و سرانجام نزد آنان برگردد و هم باید شورش های علویان را سرکوب کند و خطر امام رضا (ع) را از بین ببرد چون تا او باشد حکومت مأمون تثبیت نمی شود. او باید اعتماد ایرانیان به علویان را نیز از بین ببرد تا به ناچار به عباسیان اعتماد کنند. آخر آن که مأمون می بایست اقتدار ایرانیان را در دربار خلافت از بین ببرد تا اعتماد عباسیان را جلب کند.(مرتضوی همان، ص ۵۳)

مأمون دریافته بود که برای رهایی از این ورطه باید چند کار انجام دهد:

۱ - فرو نشاندن قیام های علویان

٢-  گرفتن اعتراف از علویان مبنی بر این که حکومت عباسیان حکومتی مشروع است.

۳- از بین بردن محبوبیت و احترامی که علویان در میان مردم از آن برخوردار بودند.

٤- کسب اعتماد و مهر اعراب نسبت به خویش

۵-  دوام تایید و مشروع شمرده شدن حکومت وی از طرف اهالی خراسان و تمام ایرانیان

- راضی نگه داشتن عباسیان و هواه خواهانش تقویت حس اطمینان مردم نسبت به شخص مأمون؛ چه او بر اثر کشتن برادر، شهرت و حس اعتماد مردم را نسبت به خود سست کرده است.

ایجاد مصونیت برای خویشتن در برابر خطری که او را از سوی شخصیتی گرانقدر تهدید می کرد؛ آری مأمون از شخصیت با نفوذ امام رضا (ع) بسیار بیم داشت و می خواست خود را از این خطر در امان نگه دارد.(۱ پیشوایی همان، صص ۱۳۹ و ۱۳۸)

با انتخاب امام رضا (ع) به عنوان ولی عهد مأمون می توانست به حکومتش جنبه مذهبی بدهد.

۱۰ شناسایی عوامل اصلی شیعه و آگاهی از هویت آنها.

 ۱۱ از جمله هدفهایی که مأمون را وادار به بیعت با امام رضا (ع) کرد، نشان دادن این مطلب بود که امام از تارکان دنیا نیست؛ بلکه از عاشقان بیعت است.(۲- شريف القرشي، همان، ج ۲، صص ٤٤١ و ٤٤٠. )

 ۱۲ مأمون می توانست ادعا کند که فراتر از گرایشهای قومی و طایفه ای فقط به مصالح امت می اندیشد از این رو چون دریافته که خیر و صلاح مسلمانان در انتقال خلافت از عباسیان به بزرگ ترین دشمن آنان یعنی علویان است با این کار اعتماد آنان را به دستگاه خلافت جلب کرد.

 ۱۳ مأمون به زعم خود بدین وسیله از امام و علویان اعتراف می گرفت که خلافت عباسیان مشروعیت دارد و خلافت هرگز به تنهایی برای امام نیست. بنابراین مأمون می توانست با همان سلاحی که در دست داشتند با خودشان مبارزه کند.(ناجی، همان، صص ٣٦ و ٣٥)

49

کاستن از تضاد علویان با عباسیان فرو نشاندن نهضتها نظارت بر امام و محدودیت آن حضرت مخدوش کردن قداست امام مشروع جلوه دادن خلافت و یافتن پایگاه مردمی بخشی دیگر از اهداف مأمون در تحمیل ولایت عهدی را تشکیل می دهد.(۱- معینی همان، ص ۱۳۹)

بدین ترتیب با ولی عهدی امام رضا (ع) و شرکت او در حکومت این هدف ها تامین می شد، زیرا با شرکت آن حضرت که در رأس علویان قرار داشت در حکومت علویان خلع سلاح میشدند و شعارهایشان را از دستشان گرفته میشد و محبوبیتی که در اثر قیام در بین مردم داشتند از بین می رفت از سوی دیگر مأمون از طرف خراسانیان و عموم ایرانیان که طرفدار اهل بیت بودند مورد تایید واقع میشد و نیز چنین وانمود می کرد که اگر برادر خویش را کشته هدفش تفویض حکومت به اهل آن بوده است. مأمون با آوردن امام رضا(ع) می خواست این طور به مردم القا کند که به شعار ( الرضا من آل محمد که شعار بنی عباس بود، جامعه ی عمل پوشانده است تا هم این شعار را از علویان بگیرد و هم بعد از منصوب کردن آن حضرت به ولایت عهدی علویان را سرکوب کند و مناطق خود مختار را تحت سلطه در آورد.(ن ک پیشوایی همان ص ۱۳۹)

معتزلی بودن مأمون و دیدگاه مشترک در خصوص خلافت میان معتزله و شیعه، پرورش مأمون در محیطی ایرانی به علت این که مادرش ایرانی بود متاثر شدن مأمون از اوضاع سیاسی خاصی که به هنگام درگیری با برادرش امین به وجود آمده بود، وجود فضل بن سهل که مظهر آرمان های ایرانی بود و مأمون جز ارضای احساسات ایرانی ها که از خاندان علی (ع) حمایت و با آنان همدردی میکردند چاره ای نداشت به همین سبب مأمون با خدا پیمان بست که اگر بر برادرش پیروز شود خلافت را به یکی از برترین افراد خاندان علی (ع) بسپارد؛ سرانجام پیروزی اش به این منجر شد که به وعده اش وفا کند؛ لذا رضا (ع) را بنا بر پیشنهاد فضل بن سهل به عنوان جانشین خود تعیین کرد.(ن. ک ابوالفرج اصفهانی، صص ٤٥٥ و ٤٥٤ ؛ طفوش محمد سهیل (۱۳۸۰) دولت عباسیان، ترجمه حجت الله جودکی. قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ص ۱۲۷)

50

می توان اسبابی را که باعث شد مأمون ولایت عهدی را به امام بسپارد، در امور زیر خلاصه کرد:

 ۱- جلب رضایت افکار عمومی شیعیان که بر نواحی خراسان و سرزمین های پس از آن سیطره یافته نقشی به سزا در تثبیت حکومت مأمون و پیروزی او بر برادرش امین ایفا کرده بود؛ از این رو چنان چه امام ولایت عهدی را می پذیرفت مشروعیت خلافت تضمین می شد، به این اعتبار که پذیرش امام مهر تایید و اعترافی بود بر مشروعیت خلافت مأمون و این خود آرامش تسلیم و فرمانبرداری مردم را در نواحی خراسان تضمین می کرد. 

۲- علویان از حکومت عباسیان در تمام ادوار سرپیچی و بر ضد آن ها قیام و حکومت آنها را تهدید میکردند و معتقد بودند که عباسیان حکومت را از آنها ربوده اند، زیرا دعوت و قیام مردم بر ضد امویان به نام انتقال خلافت به رضای آل محمد (ص) بوده است. از این رو مأمون در صدد برآمد موجبات برخورد با علویان را بر طرف کند، به ویژه این که او تصمیم داشت تشنجات و بحرانهایی را که موجب ضعف حکومت او شده از میان ببرد و برای استقرار قدرت خود محیط را امن و آرام سازد زیرا از زمانی که برادر خود امین را مقهور گردانید، پیوسته با بغداد پایتخت خلافت عباسی در جنگ و ستیز بود و این امری تصادفی نبوده که حضرت رضا (ع) در آغاز همین جنگ و جدال ها به ولایت عهدی انتخاب شد.

۳- دیگر از انگیزه های مأمون در بیعت با امام رضا (ع) به ولایت عهدی، بیم دادن عباسیان و تنبیه آنان بود زیرا آنان پیمان ولایت عهدی مأمون را شکسته و میثاق خود را با او نقض کرده بودند و مأمون با این اقدام به آنان فهمانید که تمرد و عصیان آن ها و خلع او از ولایت عهدی ضرری به او نمی رساند و او را ناتوان نمی گرداند تا بر آن ها چیره شود و از آن ها انتقام گیرد و خلافت را از خاندان عباسی به دشمنان آنها که علویان اند منتقل سازد.

٤- یکی دیگر از انگیزه های مأمون در بیعت با امام رضا (ع) این بود که موقعیت امام(ع) را محدود کند و او را با داشتن مقام ولایت عهدی از دعوت به امامت باز دارد، زیرا در این

51

صورت از عامل رقابت موجود که خلفای پیشین از آن رنج می بردند و آنان را به رفتاری خشن و بی رحمانه برضد امامان (ع) وا می داشت، آسوده می شد.(۱- فضل الله. همان، صص ۱۲۳-۱۱۸)

از جمله دلایل دیگر اقدام مأمون در واگذاری ولایت عهدی به امام رضا (ع)، محققان موارد زیر را برشمرده اند:

1- مأمون میخواست خلافت خود را صورت مشروع دهد و در حکومت خویش آرامش و استقرار و ثبات برقرار کند زیرا پایگاههای مردمی که به خلافت عباسیان مومن بودند به خلافت مأمون با شک و تردید مینگریستند قتل برادرش امین و ایرانی بودن مادرش - مأمون میخواست امام (ع) را وجه و واسطه ی سازش خود با عباسیان بغداد کند ؛ از طرفی ورقه ی سازشنامه ای بین امام و عباسیان از امام به دست می آورد، از طرف دیگر بین خود و علویان نزدیکی و رابطه برقرار می ساخت و بین خود و شیعیان خراسان ارتباط و دوستی حاصل می کرد.

 ۲ - مأمون گرفتار دشواریهای پایگاههای مردمی که طرفدار امام (ع)، هم چنین طرفدار مکتب امام علی (ع) بودند شد؛ و از طرفی گرفتار جنبشهای انقلابی بود که از قدرت بسیار برخوردار بودند آن سان که برای کرسی زمامداری مأمون خطر جدی و حقیقی به وجود آورده بودند و در همه ی قسمتهای جهان اسلام پراکنده شده بودند مأمون می خواست از خلال اعطای ولایت عهدی به امام رضا(ع) در آن واحد به چند هدف واحد دست یابد، الــف: محاصره ی امام (ع) و زیر نظر گرفتن رفت و آمد او و دور ساختن وی از پایگاه های مردمی ؛ و اگر امام در مرو مستقر می گردید همه ی این کارها صورت می گرفت. 

ب کاشتن تخم شک و تردید در راه رهبری اهل بیت (ع) که مردم با خود بگویند که نپذیرفتن خلیفه و پیشنهاد راه حلهای او چه معنی دارد؟ و معنای قبول ولایت عهدی چیست؟ این کارها با شعارهایی که مکتب اهل بیت اعلام کرده بودند در یک زمینه نبود و با هم نمی خواند.

52

ج آرام کردن دلها و تامین کرسی خلافت؛ زیرا این معنی متوجه امام می گردید و در نتیجه از شورشها و جنبشهای مردم ایمن می شدند.

د زیر نظر داشتن حرکات شورشی و کوشش در جلب عواطف علويان.

همه ی این منظورها وقتی به دست می آمد که مأمون در نقشه ی خود موفق گردد. 

٣- مأمون می دانست که وارد شدن امام (ع) در دستگاه حکومتی او هرگز باعث دگرگونی یا اصلاح آن نخواهد شد؛ زیرا آن دستگاه دچار انحرافی عظیم شده بود که سراسر امت اسلامی را در بر گرفته بود و امکان نداشت آن انحراف در یکی دو روز تغییر و تبدیل یابد و اصلاح شود. مأمون میخواست امام را در دستگاه دولتی خود وارد کند تا او را در برابر دستگاه های مردمی بدنام سازد و به عنوان کاسبی سازشکار و مصلحت اندیش خویش وانمودش کند و ثابت نماید که او دارای نظریه ی حقیقی و مردمی نیست و بدین وسیله مردم را از رهبری آل علی نومید سازد. از این رو بود که امام (ع) با همه ی نیرو بر ضد مأمون برخاست و با رفتار منفی در برابر دستگاه حاکم و نپذیرفتن مشارکت و همکاری با مأمون به هر شکل و صورت قیام می فرمود.

٤-کوشش مأمون برای عزل امام (ع) و دور داشتن وی از پایگاههای مردمی او و محو کردن او در دستگاه حاکم و قرار دادن او در حصاری استوار چنان که نتواند با مردم خود تماس برقرار کند و در نهایت از میان بردن جنبش تشیع و شعله آن، در ضمن چهارچوب خلافت عباسیان.(١ - ن. ک. عادل (١٣٦٦) زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ترجمه اسدالله مبشری ج پنجم تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی صص ٢٤٣-٢٤١.)

در چنین شرایطی به نظر میرسد مأمون با یک تیر چند نشان را بزند. از سویی می تواند مبارزه های گسترده نیروهای انقلابی شیعه را از آن حالت رادیکالی به فعالیت های سیاسی آرام و بی خطر تبدیل کند. یعنی حداقلش این است که اگر امام رضا(ع) را به حوزه قدرت 

53

خودش متصل کند، دیگر علوی ها دست از مبارزه رادیکالی بر می دارند و اگر بخواهند فعالیتی داشته باشند فعالیت سیاسی آرام و بی خطر را خواهند داشت. 

مطلب دوم این که به این ترتیب میتوانست مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافت عباسی را تخطئه کند و به نحوی پایه مشروعیت خلافت خود را تقویت کند. وقتی شخصی مثل امام رضا (ع) که خود رهبر علوی ها و رقیب قدرت است بیاید و منصبی در حکومت مأمون بگیرد، طبیعی است که مشروعیت این نظام را هم امضا کرده است. 

نکته سوم که به نظر میرسد در تحلیل مأمون وجود دارد کنترل امام و پیروان اوست. وقتی به امام منصبی دهد بدین ترتیب هم ایشان را در کنترل خود دارد و هم رفت و آمدهایی که پیروان امام با حضرت دارند کنترل خواهد کرد و از طرفی امین را هم از سد راه خود برداشته است. بنابراین رقیبی در حیطه قدرت ندارد. 

مساله بعدی که به نظر میرسد در تحلیل مأمون میتواند جایگاهی داشته باشد، فاصله انداختن بین امام و مردم است وقتی امام را وارد بلوک قدرت میکند، به هر حال بخش عمده ای از مردم از رابطه با امام محروم میشوند یا به خاطر این که دیگر امکان ارتباط با امام را ندارند؛ یا به خاطر این که دیگر به امام بدبین می شوند.

شاید یک نکته دیگری که در تحلیل مأمون هست این که مأمون تصور می کند وقتی امام رضا (ع) را وارد بلوک قدرت کند امام به توجیه گر قدرت خلافت مأمون تبدیل می شود و با توجه به پیروان زیادی که دارد میتواند پیروان خود را به سربازان جدیدی برای مأمون تبدیل کند؛ اما آن تدبیری که امام رضا (ع) به خرج داد باعث شد این تحلیل ها واژگون بشود و در واقع هیچ کدام از این اهدافی که مأمون برای رفتار و عملکرد خود لحاظ کرده بود، به نتیجه نرسد.(۱ - لک زایی، نجف (۱۳۸۵) امام رضا (ع) و ساختار قدرت خلافت عباسی فصلنامه اندیشه نو سال اول، شماره اول. آذرماه ۸۵ مشهد موسسه فرهنگی قدس، ص ۶۸)

54

مأمون در برابر اعتراضاتی که از سوی هواخواهان حکومت عباسی در مساله ولایت عهدی امام رضا (ع) شد مطالبی را بیان کرد که خطوط اصلی سیاست او در این باره روشن می سازد مأمون گفت: این مرد کارهای خود را از ما پنهان کرده و مردم را به امامت خود می خواند. ما او را بدین جهت ولی عهد قرار دادیم که مردم را به خدمت ما خوانده و به سلطنت و خلافت ما اعتراف نماید و در ضمن فریفتگانش بدانند که او آن چنان که ادعا می کند نیست و این امر - خلافت - شایسته ی ماست نه او و هم چنین ترسیدیم اگر او را به حال خود بگذاریم در کار ما شکافی به وجود آورد که نتوانیم آن را پر کنیم و اقدامی علیه ما بکند که تاب مقاومتش را نداشته باشیم. اکنون که با وی این رویه پیش گرفته و در کار او مرتکب خطا شده و خود را با بزرگ کردن او در لبه ی پرتگاه قرار داده ایم نباید در کار وی سهل انگاری کنیم، بدین جهت باید کم کم از شخصیت و عظمت او بکاهیم تا او را پیش مردم به صورتی در آوریم که از نظر آنها شایستگی خلافت را نداشته باشد سپس درباره ی او چنان چاره اندیشی کنیم که از خطرات او که ممکن بود متوجه ما شود جلوگیری کرده باشیم. »(ا ن ک شیخ صدوق همان، ج ۲، صص ١٦٨ و ١٥٧)

بنابراین مأمون میخواست تا امام رضا (ع) با قبول ولایت عهدی مشروعیت خلافت بنی عباس را بپذیرد؛ و با آوردن امام در تشکیلات خلافت فعالیتهای آن حضرت را کنترل و محدود نماید و نیز مقام و منزلت امام با پذیرش ولایت عهدی کاستی گرفته و از چشم طرفدارانش بیفتد، کنترل امام و استفاده از طرفداران علویان نیز از اهداف دیگر مأمون بود.(۲- ن. ک جعفریان، رسول (۱۳۷۹)، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه قم انصاريان، صص ٤٣٥-٤٣٣ )

ابن خلدون می نویسد کثرت شیعه موجب چنین دعوتی برای ولایت عهدی او از علی بن موسی (ع) بوده است. به همین جهت او از علی بن موسی الرضا دعوت کرد تا به خراسان بیاید. آمدن امام و پذیرفتن دعوت او برای گرفتن خلافت و یا ولایت عهدی، مهر تاییدی برای مأمون بود. این نیز یکی از اهداف مهم این اقدام بود.(همان (۱۳۹۹) تاریخ تشیع در ایران ج دوم تهران سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۱۵۲)

55

دعوت از امام برای آمدن به مرکز خلافت که در آن عهد در شهر مرو خراسان بود، نشانگر وجود علاقه به تشیع در این بلاد است. مأمون برای این که امام در مسیر خود به شهرهای شیعی بر خورد نکند، دستور داده بود تا او را از طرف بصره به اهواز از آن جا به فارس و بعد به خراسان بیاورند رجا بن ابی ضحاک چنین دستور یافته بود که امام را از طریق کوفه نیاورد.(۱- شیخ صدوق، همان، ج ۲، صص ١٥٠ - ١٤٨) زيرا مأمون می ترسید که شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این موید آن است که عامل فراخواندن امام به خراسان عاملی سیاسی بوده است و مأمون می ترسیده است که کثرت شیعیان در کوفه یا قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار به کلی از دست مأمون خارج گردد.(۲- ن ک گروه مؤلفان (۱۳۸) دایره اللمعارف تشیع ج ۲ تهران سازمان دایره المعارف تشیع، ص ٣٦٥.)

صداقت مأمون در این کار برای مردم قابل قبول نبود زیرا مأمون برادرش امین را به خاطر خلافت به قتل رسانده بود و خود نیز از دشمنان اهل بیت به شمار می رفت ؛ بنابراین نیاز داشت بیشتر فعالیت کند تا صداقت و اخلاص خود را به اثبات رساند پس نخست جامه ی سیاه را که شعار عباسیان بود از تن در آورد و جامه سبز پوشید - لباس سبز شعار علویان بود در مرحله ی دوم دستور داد به نام امام رضا (ع) سکه بزنند از نظر اجتماعی این کار معنایی جز عوام فریبی حساب شده نداشت؛ زیرا هیچ زیانی به حکومت نمی رساند. در مرحله ی بعد دختر خود را به همسری حضرت رضا (ع) در آورد او در تمام این مراحل امام رضا (ع) را بسیار بزرگ می شمرد و گرامی میداشت. مأمون در محافل خصوصی می گفت: انتخاب امام به ولایت عهدی سیاست و زیرکی است و جز هدفهای سیاسی به چیزی نمی اندیشد.(نصیری، محمد (۱۳۸۱) تاریخ تحلیلی اسلام چاپ هشتم، قم، نشر معارف، ص ١٧٤.)

واقعیت این است که هر اندازه که مأمون در موضوع ولایت عهدی امام (ع) از خود زیرکی و مهارت سیاسی نشان داده به همان اندازه امام (ع) هشیاری خویش را نسبت به موقعیت خود

56

اظهار و عملاً با دوری جستن از قبول مسئولیتها آگاهی خویش را نسبت به عواقب این امر اثبات فرموده است.(ا فضل الله همان، ص ۱۳۹)

به طور کلی در رابطه با ماهیت ولایت عهدی دو نوع نگرش در میان مورخان و نویسندگان رواج دارد. عده ای از آنها خاستگاه مأمون را از طرح ولایت عهدی، کاملاً صادقانه یافته اند و به همین دلیل شهادت امام رضا (ع) را نیز بدون دخالت مأمون و بدور از اراده او؛ و یا آن را توطئه عباسیان متعصب و مخالفان سیاسی امام رضا (ع) و مأمون می دانند و یا اصولاً آن را مرگی طبیعی قلمداد می کنند گروه دیگر خاستگاه مأمون را از مساله ولایت عهدی کاملاً مکارانه و سیاسی می پندارند و شهادت امام علی بن موسی الرضا (ع) را نیز توطئه ی از پیش طراحی شده ای میدانند که مأمون با ماجرای ولایت عهدی از همان ابتدا آن را ترسیم کرده بود.(۲- ن. ک ابن اثیر، ج ۱۰، ص ۳۸۸۳ طبری ج ۱۳، ص ٥٦٧٥. ابن خلدون، ج ۲، ص ٤٥٥ ) به نقل از عرفان منش. جلیل (۱۳۸۷) جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا (ع) از مدینه تا مروج ششم مشهد: بنیاد پژوهش اسلامی صص ١٧٧ و ١٧٦).)

سهم عمده ای از این اختلافات بی توجهی مورخان به تغییر شرایط و موقعیت هایی است که انگیزه واگذاری ولایت عهدی را دچار ماهیتها و خاستگاههای مختلف کرده است. زیرا مأمون در مرحله اول در دوران بحران هنگامی تصمیم گرفت خلافت مسلمین را به محلی که خداوند قرار داده است باز گرداند که خود در شرایط کاملاً بحرانی قرار داشت.( ۳ ن که شیخ صدوق، ج ۲، صص ۱۹۱ و ۱۸۶ بیهقی، ج ۱، صص ۱۹۲ و ۱۹۱ ابن اثیر، ج ۱۰، ص ۲۱۷. دنیوری، صص ٤٤١-٤٢٩. يعقوبی، ج ۲، صص ٤٥٢-٤٥٠ مسعودي مروح الذهب ج ۲، ص ۳۹۱ ) به نقل از عرفان منش همان، ص (۱۸۱))

در مرحله دوم یعنی دوران تلاطم سیاسی بعد از کشته شدن امین در محرم سال ۱۹۸ هجری و بازگشت قدرت به مأمون فضل بن سهل که شاهد این اعتراف بوده است، عهد و

57

نذری که مأمون با خدای خود بسته بود به او خاطر نشان میکند. مأمون در پاسخ می گوید این کار به صواب است و سپس تصمیم میگیرد آن عهد و پیمان را عملی کند. 

اما در مرحله ی سوم باید گفت هدف مأمون از واگذاری ولایت عهدی به علی بن موسی الرضا (ع) كاملاً روشن بود. او علاوه بر مأیوس کردن دسیسه چینان بغداد که سرگرم کودتایی بر ضد وی بودند قیامهای علوی را آرام می ساخت و امام علی بن موسی الرضا (ع) را بلاگردان قرار داد تا خود را از مخاطرات دشمنانش مصون نگه دارد. مأمون در زیر لوای اقتدار معنوی امام به خود و حکومتش مشروعیت می بخشید اما زمانی که مأمون با مخالفت های شدید عباسیان متعصب روبرو شد و آنها برای حفظ بقای خاندان عباسی با ابراهیم بن مهدی دست بیعت دادند. مأمون دریافت که ولایت عهدی امام رضا (ع) عملاً نه تنها سپری بلا گیر نبوده بلکه به عاملی برای نفوذ شخصیت علمی و معنوی امام در جامعه تبدیل شده است و زمانی که از حوادث بغداد و سیاستهای جاه طلبانه فضل بن سهل و برادرش آگاه شد. چاره ای جز بازگشت از مواضع اولیه برای خود ندید بنابراین ابتدا فضل بن سهل را در حمام سرخس به قتل رسانید و سپس با طرح توطئه قتل پنهانی امام رضا (ع) طی یک حادثه به ظاهر طبیعی به شهادت رساند نشان علویان را که لباس سبز بود از تن بیرون کرد لباس سیاه پوشید و به بغداد بازگشت.(۱ - ن. ک میرخواند، صص ٤٧-٤٢ و ٤٥٨-٣١٣ شیخ مفید، ج ۲، ص ٢٥ و ٤٤٨-٤٢٧ ) به نقل از عرفان منش. همان، صص(۱۸۵) ۱۸۹)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان