گفتار امام رضا در یکتاپرستی
یکی از ویژگیهای قرآن و اثبات دین نسبت به دیگر کتب آسمانی آن است که ایمان و حقانیت اسلام را به دیگر کتب آسمانی به اثبات می رساند. به راستی که بهترین هدایتگر بشر و ترسیم کننده دقیق ترین نکات درس آموز درباره گذشتگان قرآن است؛ چرا که یکتا پرستی با دلایل اثبات خداشناسی بیان شده است.
عمران صابی در مجلس بزرگی که مأمون در آن سخنگویان ادیانی مخالف اسلام را گرد آورده بود و امام رضا همگی را مغلوب کرده بود، از امام پرسشهایی کرد عمران صابی به او گفت: به من بگو که ما خدا را به حقیقت الهی اش یکتاشناسیم یا به وصف یکتایی اش دانیم؟
امام رضا به او گفت به راستی آن پرتو یگانه آغازین آن نخستین هستی یکی است نه انبازی برای او است و نه چیزی با او یکتا است و دومینی با او نیست. نه معلوم است و نه مجهول، نه محکم و نه متشابه و نه یاد شده و نه فراموش گشته و نه چیز است که نام چیزی از تمامی چیزها بر او نهاده آید.
آن سرآغاز به خود پایدار است. پرتوی بی نیاز از غیر خود است. نه از وقتی بوده و نه تا وقتی باشد.
نه بر چیزی ایستاده و نه به چیزی پوشانده و نه در چیزی نهفته است. گوینده از آنچه در خاطرش گذرد چون تابش یا نمودگار یا شبح یا سایه، تعبیری که او را در برگیرد نیابد؛ زیرا او پیش از آفرینش بود، در حالی که چیزی جز او در آن حال نبود و حال نیز در همین وضع است. به راستی اینها صفاتی پدید شده و ترجمان و تعبیری از پندارگر است تا خود بفهمد.
ای عمران آیا فهمیدی؟ عرض کرد: آری! امام رضا فرمود:
بدان که پندار و خواست و اراده یک معنی دارد که به سه نام آمده است. نخستین پندار و خواست و اراده او حروفی بودند که آنها را بنیاد هر چیز و روشنگر هر مشکلی قرار داد و در پنداشت خویش معنایی جز همان معانی متناهی مقرر نداشت و آنها را هستی نبود؛ زیرا پنداشته به پندار بودند و خداوند بر پندار پیشی داشت؛ از آن رو که پیش از او و با او چیزی نبود و پندار بر حروف پیشی داشت و حروف پدید آمده به پندار بودند و پندار بود و پیش از خدا مذهبی نبود و پندار ناشی از خدا جز ذات خدا است؛ از این رو کار و آثار هر چیزی جز ذات او شد و حد يا تعریف هر چیزی غیر از خود آن است و صفت هر چیزی غیر از خود موصوف است و تعریف هر چیزی غیر از خود تعریف شده است؛ چه به راستی حروف همان الفاظ جدا جدایی هستند که بر خویش استوارند و جز بر خود دلالت نمیکنند پس آن گاه که آنها را با یکدیگر ترکیب کنی و مجموعه حروفی به صورت کلمه از آنها گردآوری بر دیگر چیزها جز خود از قبیل نامها و صفتها دلالت کنند.
بدان که به راستی صفتی بی موصوف و نامی بی معنی و تعریفی بی تعریف تعریف شده ای نباشد و نامها و صفتها همگی بر کمال و هستی دلالت کنند و بر احاطه و فراگیری مطلق دلالت ندارند؛ همچنان که بر هستی از جهت صورت آن که چهار گوشگی و گردی و سه گوشگی و امثال آن است دلالت کنند؛ زیرا خداوند را به نامها و صفتها شناسند نه به حد واقع و کنه ذات و چیزی از این تعریفها به خداوند در نیاید و تعلق نگیرد تا آنکه آفریدگانش او را بشناسند؛ چنانکه خود را می شناسند و اگر صفاتش بر او دلالت نداشت و از نامهایش بر او راه نمی بردند پرستش مردم منحصر به همان نامها و صفتهای او، بدون معنای او می بود و اگر چنین میبود لازم می آمد که پرستیده یگانه ای جز خداوند باشد؛ زیرا صفاتش جز خود او است.
عمران گفت به من بگو آیا پندار آفریده است یا نا آفریده؟
امام رضا فرمود بلکه آفریده ای است ساکن که به حال سکون درک نشود و از این رو آفریده باشد که چیز پدید آمده است و خداوند پدیدش کرده و چون نام چیزی دارد آفریده باشد و به راستی، خدا و آفریدگان او هست و چیز سومی جز این دو نیست و آفریده بسا که ساکن باشد و در حالت کمون و بسا که متحرک و متحرک در رفت و آمد است و گرد آینده و معلوم و متشابه و هر چه بر آن نام چیز نهاده شود همان آفریده باشد.(ا تحف العقول، ص ٤٣٥.)