گذری بر سیره عملی امام رضا (ع)  ( صص 208-204 ) شماره‌ی 2548

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > تعامل امام رضا (عليه السلام) با دشمن خود

خلاصه

با آنکه مأمون مقام ولایتعهدی را به آن حضرت تفویض کرده بود، در عین حال آن حضرت بدون هیچ گونه مماشاتی هر جا که لازم بود، هم به مأمون اعتراض میکرد و خطاهایش را گوشزد میکرد و هم به روشنگری دیگران، علیه دستگاه خلافت میپرداخت در اینجا به چند مورد از روشنگریهای امام علیه مأمون بسنده می شود.یک امام رضا علیه السلام که از وضع نابسامان مدینه در زمان مأمون به خشم آمده بود روزی بر آشفت و خطاب به او فرمود: تو امور مسلمانان را ضایع ساختی و کار آنان را به افرادی تفویض کردی که بر اساس احکام الهی با مردم رفتار نمیکنند و تو این شهر را که بیت الهجره و فرودگاه وحی خداست مهجور ساختی مهاجران و انصار در دوره حکومت تو از سوی دیگران مورد ستم واقع میگردند و در این دوره حقی رعایت نمی شود روزگار بر مظلوم سخت میگذرد و اینان دچار رنج و تعبی فراوان شده اند. پس ای خلیفه درباره امور مسلمانان از خداوند بترس به بیت النبوه و پناهگاه مهاجران و انصار برگرد.

متن

موضع گیری در برابر نا اهلان

با آنکه امام رضا شخصی مهربان و امامی رئوف بود و همواره خطاکاران خود را می بخشود اما گاهی که ضرورت ایجاب میکرد در برابر طاغوتیان و

تبهکاران تصمیمی قاطع می گرفت.

الف: اقدام های امام علیه مأمون

با آنکه مأمون مقام ولایتعهدی را به آن حضرت تفویض کرده بود، در عین حال آن حضرت بدون هیچ گونه مماشاتی هر جا که لازم بود، هم به مأمون اعتراض میکرد و خطاهایش را گوشزد میکرد و هم به روشنگری دیگران، علیه دستگاه خلافت میپرداخت در اینجا به چند مورد از روشنگریهای امام علیه مأمون بسنده می شود.

یک امام رضا که از وضع نابسامان مدینه در زمان مأمون به خشم آمده بود روزی بر آشفت و خطاب به او فرمود:

.... تو امور مسلمانان را ضایع ساختی و کار آنان را به افرادی تفویض کردی که بر اساس احکام الهی با مردم رفتار نمیکنند و تو این شهر را که بیت الهجره و فرودگاه وحی خداست مهجور ساختی مهاجران و انصار در دوره حکومت تو از سوی دیگران مورد ستم واقع میگردند و در این دوره حقی رعایت نمی شود روزگار بر مظلوم سخت میگذرد و اینان دچار رنج و تعبی فراوان شده اند. پس ای خلیفه درباره امور مسلمانان از خداوند بترس به بیت النبوه و پناهگاه مهاجران و انصار برگرد. (1. يوسف عبد القادر احمد علی بن موسی الرضا، ص ۱۴۸)

دو مأمون روزهای دوشنبه و پنجشنبه را اختصاص به رسیدگی به کارهای مردم داده بود. در این روزها امام رضا را در کنار خود می نشاند. در یکی از  این روزها مردی را به اتهام دزدی به نزد او آوردند همین که چشم مأمون به او افتاد گفت چه زشت است با این ظاهر شایسته چنین عملی زشت از تو سر زند. آن مرد جواب داد چون حق مرا از خمس و غنیمت ندادی، مجبور به دزدی شدم. مأمون گفت تو در خمس و غنیمت چه حقی داری؟ جواب داد خداوند خمس را در این آیه به شش قسمت تقسیم کرده است که فرمود:

واعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّه خُمُسَهُ وللرَّسُول ولذى القربى واليتامى و المساكين و ابن السبيل (1. انقال (۸): ۴۱)

او ادامه داد و گفت خداوند در این آیه هم سهمی برای ابن السبیل مقرر داشته است و هم سهمی برای فقرا و من هم ابن سبیلم و هم فقیر و چون تو حق مرا ندادی مجبور به دزدی شدم.

مأمون گفت تو میخواهی با این یاوه گویی ها از اجرای حد سرقت بر تو دست بردارم آن مرد پاسخ داد اول حد را بر خود جاری کن، آنگاه بر دیگران. مأمون که در پاسخ به آن مرد ناتوان شده بود رو به امام رضا کرد و گفت: شما چیزی بفرمایید یا بن رسول الله؟ آن حضرت بدون هیچ مماشاتی فرمود: این مرد می گوید تو دزدی کردی و من نیز دزدی نموده ام.

مأمون که چنین پاسخی از امام رضا انتظار نداشت رو به آن مرد کرد و گفت: دستور میدهم دستت را قطع کنند او در جواب گفت: چگونه دست مرا قطع میکنی با اینکه تو بنده من هستی مأمون که به سختی می خندید گفت: من از کجا بنده تو شده ام؟! جواب داد مادرت را از بیت المال مسلمانان خریداری کرده اند تو بنده هر مسلمانی هستی که در شرق و غرب جهان زندگی می کند مگر آنکه آزادت کنند و من از سهم خودم تو را آزاد نکرده ام.

مأمون رو به امام رضا کرد و گفت درباره این مرد چه می فرمایید؟ امام فرمود: خداوند در قرآن میفرماید: « فَلله الحجة البالغه؛ از برای خداست استدلال رسا و محکم(1. انعام (۶): ۱۴۹ ) یعنی اینکه این مرد خوب استدلال کرد، استدلالی که برای همه قابل فهم و قابل قبول است.(2. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۲۸۸)

سه امام رضا گاه به صراحت و به طور مستقیم و گاه به اشاره و به طور غیر مستقیم نظر خود را درباره مأمون و اینکه او غاصب مقام خلافت است و رفتاری خوب ندارد ابراز نظر میکرد.

یکی از مواردی که دیدگاه آن حضرت را درباره مأمون روشن می کند این مطلب است که حر عاملی در وسائل الشیعه آورده است: دو نفر خدمت امام رسیدند و از حکم نمازشان پرسیدند و گفتند ما دو نفر از فلان جا آمدیم و اکنون که در اینجا هستیم آیا نماز ما قصر و دو رکعتی و یا آنکه تمام است؟ در جواب آنان فرمود:

فقال لأحدهما: وَجَبَ عَلَيْكَ التَّقْصيرُ لِأَنَّكَ قَصَدتَني، وقالَ لِلْآخَرِ وَجَبَ عَلَيْكَ التَّمَامُ لأنك قصدت السلطان؛ به یکی از آن دو فرمود بر تو واجب است که نمازت را دو رکعتی ادا کنی؛ زیرا منظور شما از این سفر دیدن من بود و به دیگری فرمود: بر تو واجب است نمازت را تمام بخوانی زیرا قصد شما از این مسافرت دیدن سلطان [ مأمون ] بود. (3. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج ۳، ص ۵۱۰)

در فقه اسلامی آمده است که اگر کسی به سفر معصیت برود، مشمول لطف اسلام در خصوص نماز مسافر نمیشود؛ زیرا حکم به نماز قصر در سفر حاکی از لطف و عنایت اسلام به مسافر است اما این عنایت مشروط بر این است که سفر مسافر سفر معصیت نباشد.

همان طور که ملاحظه میشود امام رضا الله در این سخن نورانی بدون محافظه کاری و مصلحت اندیشی میان آن دو نفر که در ظاهر از شرایطی یکسان برخوردار بودند تفاوت قائل شده است به یکی فرمود چون هدف شما از آمدن به اینجا دیدن من بوده است سفر شما سفر مباح و سفر اطاعت است و شما نمازت را دو رکعتی بخوان ولی به دیگری رو کرد و فرمود: از آن رو که قصد شما از آمدن به اینجا دیدن سلطان بوده است سفر شما سفر معصیت است و باید نمازت را تمام بخوانی.

 این تفاوت حاکی از آن است که امام مأمون را سلطانی ظالم و حاکمی ناحق می دانست به طوری که اگر کسی به دیدن او برود مرتکب گناه شده است از این رو هر چند کسی از راه دور برای ملاقات با آن حاکم آمده باشد باید نمازش را تمام بخواند.

چهار یکی از توصیه های سیاسی اسلام عدم همکاری با ظالمان و دستگاه حکام ستم پیشه است؛(1. و لا تعاونوا على الإثم والعدوان، مائده (۵): ۲. ) زیرا همکاری با این حکومتها نوعی تعاون ظلمه بر اجحاف بر مردم است. یکی از دوستان امام رضا چندین نوبت با آن حضرت مکاتبه می کرد و از او میخواست تا به وی اجازه ورود به دستگاه حکومت عباسیان بدهد اما امام همواره او را از ورود به دستگاه خلافت منع می کرد تا اینکه سرانجام، جواز ورود به آن را مشروط به گره گشایی از کار مؤمنان کرد و فرمود:

اگر اطمینان داری که پس از ورود به دستگاه حکومت می توانی به دستورات پیامبر خدا عمل کرده و دستیاران خود را از میان افراد صالح برگزینی و از امکاناتی که به دست تو میسپارند به سود مؤمنان و کمک به تهی دستان استفاده کنی می توانی آن را بپذیری کار تو باید خدمت به برادران دینی باشد و گرنه روا نیست که در دستگاه حکومت عباسیان کمر به کار بندی.(1. کليني محمد بن يعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۱۱۱)

ص208

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان بلند و رمان