امام رضا (ع) و ولایت عهدی
زمانی که حضرت امام رضا (ع) به مرو رسیدند در مکانی که مأمون برای ایشان در نزدیکی قصر خود تدارک دیده بود، مستقر شدند. مأمون بارها خدمت امام رسید و گفت: ای فرزند پیامبر ! من به فضل و پارسایی و عبادت تو آگاهم از این رو تو را به خلافت سزاوارتر از خود می بینم و می خواهم خود را خلع کنم و شما را به جای خود برگزینم و با شما بیعت کنم. حضرت فرمودند: اگر این خلافت حق توست و خدا به تو داده جایز نیست خود را خلع کنی و اگر حق تو نیست نمی توانی چیزی را که حق تو نیست به من بدهی.
اگرچه مامون اصرار زیادی برای پذیرش خلافت از سوی حضرت امام رضا (ع) داشت ، اما امام با علم و درایتی که داشتند و چون هدف مامون را از این کار می دانستند ، خلافت را نپذیرفتند و مامون ناچار شد موضوع ولایت عهدی را مطرح سازد. مامون وقتی با این پاسخ قاطع امام روبرو شد به امام رضا (ع) پیشنهاد ولایت عهدی را داد و گفت که اگر آن را نپذیری با زور و ادارات میکنم و تو بعد از من باید خلافت کنی امام رضا (ع) در جواب مامون گفتند: من از پدرانم شنیدم که من قبل از تو به وسیله زهر ستم از دنیا می روم و در بلاد غریب در کنار قبر هارون مدفون خواهم شد. یاسر خادم آن حضرت در تشریح چگونگی پذیرش ولایت عهدی توسط امام (ع) می گوید وقتی امام رضا (ع) ولی عهد شد و ولایت عهدی را پذیرفت دیدم آن حضرت دستهای خود را به آسمان بلند کردند و گفتند: خدایا ! تو میدانی که به زور ولایت عهدی را پذیرفتم ، مرا مواخذه نفر ما همچنان که یوسف پیامبر را مو آخذه نکردی وقتی که عهده دار فرمانروایی مصر شد. امام رضا علیه السلام به این حقیقت توجه داشت که در صورت نپذیرفتن ولا يتعهدي نه تنها جان خود؛ بلکه جان علویان و دوستدارانش نیز در معرض خطر قرار خواهد گرفت. افزون بر آنچه گفته شد بر امام لازم بود که جان خویش و شیعیان را از گزندها برهاند؛ زیرا امت اسلامی به وجود آنان و آگاهی بخشید نشان بسیار نیاز داشت. اینان باید باقی می ماندند تا برای مردم چراغ راه و راهبر و مقتدا در حل مشکلات و هجوم شبهه ها باشند. آری مردم به وجود امام و دست پروردگان مکتب وي نياز داشتند؛ چرا که در آن زمان موج فکری و فرهنگي بيگانه اي بر جامعه اسلامي چيره شده بود که در قالب بحثهاي فلسفي و تردید برانگیز نسبت به مبادی خداشناسی با خود کفر و الحاد به ارمغان می آورد. روشن است که رد قاطع ولا يتعهدي امام و پیروانش را به دست نابودي مي سپرد؛ علاوه بر این، پذیرش از سوی امام علیه السلام نوعي اعتراف از سوي عباسیان به سهیم بودن علویان در حکومت بود. از دیگر دلایل قبول ولا يتعهدي از سوي امام این بود که مردم، اهل بیت علیهم السلام را در صحنه سیاست حاضر بیابند و آنان را به دست فراموشی نسپارند و نیز گمان نکنند که آنان همان گونه که شایع شده بود فقط عالمان و فقیهانی هستند که در عمل، هرگز به کار ملت نمی آیند. امام خود نیز به این نکته اشاره نموده است؛ هنگامی که «ابن عرفه» از حضرت پرسید: «ای فرزند رسول خدا با چه انگيزه اي وارد ماجراي ولا يتعهدي شدي؟» امام پاسخ داد: با همان انگيزه اي که جدم علي عليه السلام وادار به حضور در شورا شد.» و نیز امام با پذیرش این مسئولیت، چهره واقعی مأمون را به همه شناساند و با افشا ساختن نیت و هدفهاي وي هر گونه شبهه و تردیدی را در مورد نيتهاي شوم او بر طرف نمود.