وداع امام رضا
چون مأمون امام رضا را از مدینه به خراسان طلب کرد حضرت به جهت وداع با قبر پیامبر اکرم له داخل مسجد شد و مکرر با قبر آن حضرت وداع میکرد و نزد قبر میآمد و بر می گشت و در هر دفعه صدای مبارکشبه گریه بلند بود راوی میگوید من نزدیک آن حضرت رفتم و سلام کردم حضرت جواب داد و من به آن سفر تهنیت گفتمش حضرت فرمود: مرا زیارت کن همانا من بیرون می شوم از جوار جدم و میمیرم در غربت و کنار هارون دفن میشوم.
شيخ يوسف بن حاتم شامی می گوید:
جماعتی از اصحاب امام رضا بودند که آن حضرت فرمود: زمانی که من میخواستم از مدینه به سوی خراسان بیرون بیایم عیال خود را جمع کردم و امر نمودم ایشان را که بر من گریه کنند تا گریه ایشان را بشنوم و بین ایشان دوازده هزار دینار تقسیم کردم و به ایشان گفتم که من به سوی عیالم هرگز برنمی گردم سپس دست فرزندم جواد را گرفتم و او را در مسجد پیامبر اکرم له بردم و دست او را کنار قبر گذاشتم و او را به آن قبر شریف چسبانیدم و حفظ او را به سبب پیامبر اکرم خواستم و جمیع و کیلان و حشم خود را به شنیدن و اطاعت فرمان او امر کردم که با او مخالفت نکنند و به ایشان فهماندم که او قائم مقام من است.(۱ اخبار و آثار حضرت امام رضا، ص ۹۹)