ابو زرعه و محمد بن اسلم به آن حضرت عرض کردند به حق پدران و پاکیزه و گذشتگان گرامی خود صورت مبارک خود را به ما بنما و برای ما حدیثی از پدران خود روایت کن که ما تو را به آن حدیث یاد کنیم.
چون ابو زرعه و ابن اسلم این خواهش را نمودند حضرت استر خود را نگاه داشت و سایبان مهد را برداشت و چشم های مسلمانان را به طلعت مبارک خود روشن کرد و مردم بر طبقات خود ایستاده بودند بعضی صرخه میکشیدند و گروهی میگریستند و بعضی جامه بر تن می دریدند و برخی خود را به خاک افکنده بودند و آنها که نزدیک بودند تنگ استر آن حضرت را میبوسیدند و بعضی به سایبان مهد گردن کشیده بودند.
مردم به همان حال بودند تا روز نیمه رسید و آن قدر مردم گریستند که اگر جمع میگشت مثل نهر جاری میشد و صداها ساکت شد پیشوایان مردم و قاضیان فریاد کشیدند که ای مردم گوش بدهید و یاد گیرید و اذیت نکنید پیامبر اکرم له را در عترتش و سکوت کنید تا امام رضا بتواند حدیث بفرماید.
مردمان نیشابور گوش دادند که امام رضا حدیث بفرماید، حضرت این حدیث را کلمه کلمه املا میفرمود و ابو زرعه و محمد بن اسلم کلمات آن حضرت را به مردم میرسانیدند و برای نوشتن این حدیث بیست و چهار هزار قلمدان به غیر از دواتها کشیده شد. حضرت فرمود:
مرا پدرم حضرت موسی بن جعفر كاظم حدیث خواند و فرمود مرا پدرم جعفر بن محمد صادق حدیث خواند و فرمود: مرا پدرم محمد بن على باقر حدیث خواند و فرمود: مرا پدرم علی بن الحسين زين العابدين حدیث خواند و فرمود مرا پدرم حسین بن علی - شهید زمین کربلا - حدیث خواند و فرمود مرا پدرم امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب در زمین کوفه حدیث خواند و فرمود مرا برادرم و پسر عمم محمد رسول الله الله حدیث خواند و فرمود: مرا جبرئیل حدیث خواند و فرمود: شنیدم حضرت رب العزة سبحانه و تعالی می فرماید:
كلمة لا اله الا الله حصى فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی».
كلمه لا اله الا الله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من شود از عذاب من ایمن خواهد بود.(۱ اخبار و آثار حضرت امام رضا، ص ۱۱۸)