امام مهربان علی بن موسی الرضا  ( صص 84-78 ) شماره‌ی 2584

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره فردی ‌ عبادی > نماز > اهميت دادن به نماز

خلاصه

جابر بن ابی ضحاک می گوید:مأمون مرا فرستاد تا امام رضا را از مدینه به مرو آورم و امر کرد مرا که آن جناب را از راه بصره و اهواز و فارس حرکت دهم و از طریق قم او را نبرم و نیز امر کرد که آن جناب را در شب و روز حفظ کنم تا به او برسانم من از مدینه تا مرو در خدمت آن حضرت بودم به خدا سوگند! مردی را مثل آن حضرت در تقوا و کثرت ذکر خدا ندیدم. در جميع اوقات خود و شدت خوف از حق تعالی و عادت آن جناب چنان بود که چون صبح میشد نماز صبح را ادا میکرد و بعد از سلام نماز در مصلای خود می نشست و پیوسته تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت و صلوات بر حضرت رسول و آل او می فرستاد تا آفتاب طلوع می کرد و سجده می رفت و سجده را چندان طول می داد تا روز بلند می شد سپس سر از سجده بر میداشت یا برای مردم حدیث میخواند و ایشان را تا نزدیک زوال آفتاب موعظه میکرد پس از آن وضوی خود را تجدید می نمود و به مصلای خود می رفت

متن

نماز خواندن امام رضا

عبادت حقیقی عبادتی است که انسان را در ظاهر و باطن در مقام بندگی حق راه میبرد بستر همه کمالات انسانی است. عبادت در قالب های خاص آن بهترین هیئت و صورت و محتوا را برای تحول آدمی از خودخواهی و خودبینی به خدا خواهی و حق بینی دارا است؛ از همین رو یکی از عوامل رشد و پیشرفت انسان در زندگی به جا آوردن نمازهای پنج گانه است.

جابر بن ابی ضحاک می گوید:

مأمون مرا فرستاد تا امام رضا را از مدینه به مرو آورم و امر کرد مرا که آن جناب را از راه بصره و اهواز و فارس حرکت دهم و از طریق قم او را نبرم و نیز امر کرد که آن جناب را در شب و روز حفظ کنم تا به او برسانم من از مدینه تا مرو در خدمت آن حضرت بودم به خدا سوگند! مردی را مثل آن حضرت در تقوا و کثرت ذکر خدا ندیدم. در جميع اوقات خود و شدت خوف از حق تعالی و عادت آن جناب چنان بود که چون صبح میشد نماز صبح را ادا میکرد و بعد از سلام نماز در مصلای خود می نشست و پیوسته تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت و صلوات بر حضرت رسول و آل او می فرستاد تا آفتاب طلوع می کرد و سجده می رفت و سجده را چندان طول می داد تا روز بلند می شد سپس سر از سجده بر میداشت یا برای مردم حدیث میخواند و ایشان را تا نزدیک زوال آفتاب موعظه میکرد پس از آن وضوی خود را تجدید می نمود و به مصلای خود می رفت و چون زوال میشد بر می خاست و شش رکعت نافله ظهر میخواند و در رکعت اول بعد از حمد، سوره «قُلْ يا أَيُّهَا الْکافِرون» را قرائت می کرد و در رکعت دوم و چهارم رکعت دیگر بعد از حمد «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ» می خواند و در هر رکعتی سلام میداد و پیش از رکوع رکعت دوم بعد از قرائت قنوت می خواند و چون از این شش رکعت فارغ میشد بر میخاست و اذان نماز میخواند و دو رکعت دیگر نافله بعد از اذان به جا می آورد و پس از آن اقامه نماز میگفت و دو رکعت دیگر نافله بعد از اذان به جا می آورد و پس از آن اقامه نماز میگفت و شروع به نماز ظهر می کرد و چون سلام نماز می داد تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت و سجده شکر به جا میآورد و در سجده صد مرتبه می گفت: «شكر الله» سپس سر بر می داشت و بر میخاست برای نافله عصر و شش رکعت نماز نافله به جا می آورد و در هر دو رکعت بعد از حمد، سوره «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ میخواند و در هر رکعتی قنوت میخواند و سلام می گفت و چون فارغ میشد از این شش رکعت اذان نماز عصر می گفت و دو رکعت دیگر نافله عصر را با قنوت به جا می آورد و اقامه می گفت و شروع می کرد به نماز عصر و چون سلام میداد تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت و به سجده می رفت و صد مرتبه می گفت: «حمدالله» و چون روز به پایان میرسید و آفتاب غروب میکرد وضو می گرفت و اذان و اقامه میگفت و سه رکعت نماز مغرب را ادا میکرد و در رکعت دوم پیش از رکوع و بعد از قرائت قنوت میخواند و چون سلام نماز میداد از مصلای خود حرکت نمی کرد و تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل میگفت و سجده شکر به جا میآورد و سر از سجده برمی داشت و با کسی تکلم نمیکرد تا برخیزد و چهار رکعت نماز نافله به دو سلام و قنوت به جا می آورد و در رکعت اول از این چهار رکعت حمد و «قُلْ يا أَيُّهَا الْکافِرونَ» در رکعت دوم حمد و توحید می خواند، چون از این چهار رکعت فارغ میشد مینشست و تعقیب میخواند و افطار می کرد سپس مکث میفرمود تا قریب ثلث شب بر میخاست و چهار رکعت عشا را با قنوت به جا می آورد در رکعت دوم و بعد از سلام در مصلای خود می نشست و ذکر خدا به جا می آورد و تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل میگفت و بعد از تعقیب سجده شکر به جا می آورد و به رختخواب می رفت چون ثلث آخر شب میشد از فراش خواب برمی خاست در حالی که مشغول بود به تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل و استغفار، پس مسواک میزد و وضو میگرفت و مشغول هشت رکعت نماز نافله شب میشد به این طریق که بعد از هر دو رکعتی سلام میداد و در رکعت اول در هر رکعت آن یک مرتبه حمد و سی مرتبه «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ» می خواند و بعد از این دو رکعت چهار رکعت نماز جعفر به جا می آورد و از نماز شب حساب میکرد و چون از این شش رکعت فارغ میشد دو رکعت دیگر را به جا میآورد و در رکعت اول حمد و سوره «تبارک الملک» و در رکعت دوم حمد و سوره «هل أتى على الإنسان میخواند و چون سلام نماز میداد بر می خاست و دو رکعت نماز شفع به جا می آورد در هر رکعت بعد از حمد، سه مرتبه «قُلْ هُوَ اللهُ احد» می خواند و در رکعت دوم قنوت میخواند و چون از نماز شفع فارغ میشد بر میخاست و یک رکعت نماز وتر به جا می آورد و در این رکعت بعد از حمد، سه مرتبه «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ» و یک مرتبه «قُلْ أَعوذُ برب الناس» و یک مرتبه «قُلْ أَعوذُ بِرَبِّ الْفَلَق» می خواند و شروع می کرد به خواندن قنوت و در قنوت میخواند:

«اللهم صلِّ على محَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ اهْدِنَا فِيمَنْ هَدَيْتَ وَ عافنا فيمن عافَيْتَ وَ تَوَلَّنا فيمَنْ تَوَلَّيْتَ وَ بَارَكْ لَنا فِيمَا أَعْطَيْتَ وَ قنا شَرَّ ما قَضَيْتَ فَإِنَّكَ تَقضى ولا يقضى عليك إِنَّهُ لا يذل من والَيْتَ وَلا يَعِزُّ مَنْ عَادَيْتَ تَبارَكْتَ رَبَّنَا وَ تَعَالَيْت».

و هفتاد مرتبه میگفت: «اَسْتَغْفر اللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» و چون سلام نماز می داد به جهت خواندن تعقیب مینشست و چون فجر نزدیک میشد بر می خاست برای دو رکعت نافله فجر و در رکعت اول حمد و «قُل یا أَيُّهَا الكافرون» و در رکعت دوم حمد و توحید می خواند و چون فجر طلوع می کرد اذان و اقامه میگفت و دو رکعت فریضه صبح را به جا می آورد و چون سلام نماز را میگفت و در ادامه تعقیب را هم میخواند تا طلوع آفتاب پس دو سجده شکر به جا می آورد و چون سلام نماز می گفت تعقیب میخواند تا طلوع آفتاب پس دو سجده شکر به جا می آورد و چندان طول میداد تا روز بالا آید و عادت آن جناب آن بود در جمیع نمازهای واجبه یومیه در رکعت اول حمد و سوره «إِنَّا أَنزَلْناه» و در رکعت دوم حمد و سوره «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ» می خواند، مگر در نماز صبح جمعه و ظهر و عصر آن روز که در رکعت اول حمد و سوره جمعه و در رکعت دوم حمد و سوره منافقون میخواند و در نماز عشا شب جمعه در رکعت اول حمد و جمعه و در رکعت دوم حمد و «سبح اسم ربک الاعلی میخواند و در نماز صبح دوشنبه و پنجشنبه در رکعت اول حمد و «هَلْ أَتى على الانسان و در رکعت دوم حمد «هل اتیک حديث الغاشية» میخواند و آشکارا میخواند قرائت نمازهای مغرب و عشا و نماز شب و شفع و وتر و صبح را و آهسته قرائت می کرد نمازهای ظهر و عصر را و در نمازهای چهار رکعتی در دو رکعت آخر سه مرتبه می خواند:

سبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ للهِ وَ لا إِلهَ إِلا اللَّهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ».

و در قنوت جمیع نمازهایش این دعا را می خواند:

 «رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَ تَجاوَرَ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْآعَزُّ الْأَجَلُّ الأكرم».

و در هر بلدی که ده روز قصد اقامت میکرد روزها روزه میگرفت و چون شب داخل میشد ابتدا نماز پیش از افطار را میخواند و در بین راه که مقیم نبود نمازهای واجبی را دو رکعت به جا می آورد؛ مگر مغرب را که همان سه رکعت را به جا میآورد و ترک نمی کرد نافله مغرب و نماز شب و وتر و دو رکعت فجر را نه در سفر و نه در حضر اما نوافل نهاریه را در سفر ترک میکرد و بعد از هر نماز مقصوره که نماز ظهر و عصر و عشا باشد سی مرتبه میگفت:

«سبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ للهِ وَ لا إِلَهَ أَلَا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكبر».

و می فرمود: این به جهت تمامی نماز است. در سفر هیچ روزه نمی گرفت و عادت آن جناب آن بود که در دعا کردن ابتدا ذکر صلوات بر رسول و آل او را میخواند و بسیار این کار را در نماز و غیر نماز می کرد و شبها که در فراش خوابیده بود تلاوت قرآن بسیار می کرد و هرگاه می گذشت به آیه ای که در او ذکر بهشت یا آتش شده گریه می کرد و از حق تعالی سؤال بهشت میکرد و پناه میجست به خدا از آتش و در جمیع نمازهای شبانه روزی خود بسم الله» را بلند می گفت و چون «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ تلاوت میکرد آهسته بعد از این آیه می گفت «اللَّهُ أَحَدٌ» و چون از آن سوره فارغ میشد سه مرتبه می گفت: «کذلک الله ربنا» و چون «قُلْ يَا أَيُّهَا الْکافِرون میخواند آهسته در دل می گفت: «يا أَيُّهَا الکافرون» و چون از آن فارغ میشد سه مرتبه می گفت: «ربی الله و دینی الاسلام و چون سوره والتين والزيتون تلاوت می کرد بعد از فراغ می گفت: «بَلی وَ أَنَا عَلَى ذلِكَ مِنَ الشَّاهِدین» و چون سوره «لا أُقْسِمُ بيَوْمِ القِيامَةِ میخواند بعد از فراغ می گفت: «سُبْحانَكَ اللَّهمَّ بَلی» و چون سوره جمعه قرائت میکرد بعد از «قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرُ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التجارة» می گفت: «لِلَّذینَ اتَّقَوْا» سپس می گفت: «وَاللَّهُ خَيْرُ الرازقين» و چون از سوره فاتحه فارغ میشد میگفت: «الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» و چون می خواند: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الأعلى آهسته می گفت: «سبحان ربی الاعلی» و چون در قرآن «یا أَيُّها الذين آمنوا قرائت می کرد، آهسته می گفت: «لبیک اللهم لبیک».

در هیچ بلدی وارد نمیشد مگر اینکه مردم قصد خدمتش می نمودند و چون خدمتش شرفیاب میشدند از معالم دین خود می پرسیدند حضرت ایشان را جواب میفرمود و ایشان را احادیث بسیار از پدرانش می خواند و چون آن حضرت را نزد مأمون بردم از من خبر حال آن حضرت را در بین راه پرسید من خبر دادم او را به آنچه از آن جناب در اوقات شب و روز و در اوقات حرکت و اقامت آن حضرت مشاهده کرده بودم، سپس مأمون گفت بلی یابن ابی ضحاک علی بن موسی بهترین اهل زمین و اعلم و اعبد ایشان است پس خبر بده مردم را به آنچه از آن جناب دیده ای به جهت آنکه میخواهم ظاهر نشود فضل آن مگر بر زبان من و به خدا استعانت میجویم بر این نیت که دارم که او را بلند کنم و قدر او را رفیع سازم.(۱. همان، ص ۳۱۲)

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان بلند و رمان